صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۳۳۷۹۹
گزارشی از پاسداشت شاعر پاسدار حجت‌الاسلام محمدحسین انصاری‌نژاد با پیامی از رهبر فرزانه انقلاب

پدیده شعر ایران

پایگاه بصیرت / گزارش‌: آرش شفاعی

شاعرانی که روحانی بوده‌اند، در شعر معاصر کم نبوده‌اند. از میرزا حبیب خراسانی شاعر دوره قاجار بگیرید تا علمای بزرگی مانند حضرت امام(ره)، آیت‌الله خامنه‌ای و علامه‌طباطبایی. حتی دکتر محمدرضا سنگری از زبان مرحوم محمدصالح حائری مازندرانی معروف به علامه سمنانی نقل می‌کند که گفته ‌است نیما پدر شعر نوی فارسی چند سال در محضر این عالم بزرگ شیعی درس خارج فقه خوانده ‌است. سنگری که خود در نوجوانی به محضر این عالم بزرگ که به واسطه مبارزه با رژیم استبدادی رضاشاه به سمنان تبعید شده‌ بود، می‌رفته‌ است، این موضوع را به نقل از این روحانی نامدار مطرح کرده، تأکید می‌کند خود نیما هم می‌گفته‌ است از بین روحانیان تنها کسی که شعر نو را درک کرده، همین علامه سمنانی بوده ‌است. در سال‌های بعد از انقلاب شاهد این بودیم که حوزه‌های علمیه شاعرپرور شدند. کسانی که کنگره‌های شعر طلاب در دهه 70 را به یاد دارند، می‌دانند در آن کنگره‌ها شاعران بسیاری حضور داشتند که هر یک دارای یک وجه ادبی درخشان بودند، یکی از این شاعران که شامگاه یکشنبه نشست پنجاه‌وسوم شب شاعر به تجلیل از فعالیت‌های ادبی او اختصاص داشت، شاعر بوشهری حجت‌الاسلام محمدحسین انصاری‌نژاد است.

یکی از سخنران‌های مراسم شب شاعر، دکتر غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که در صحبت‌هایش خبر خوبی هم به شاعر بوشهری داد. او که در صحبت‌هایش، انصاری‌نژاد را «پدیده شعر انقلاب و شعر ایران» توصیف کرده ‌بود، گفت: «به تازگی چهار جلد کتاب باغ تاج از آثار آقای انصاری‌نژاد را تقدیم رهبر معظم انقلاب کردم. ایشان کتاب‌ها را دیدند و به بنده پیغام دادند نظرشان را ابلاغ کنم.» نظر حضرت آقا این بود: «آقای انصاری‌نژاد هم شعر خوب می‌گویند و هم شعرشان بسیار خوب است و در آینده جای خوب‌تر شدن هم دارد.» به این ترتیب رهبر معظم انقلاب هم با ایجاز و اختصار هم درباره وضعیت فعلی شعر این شاعر، دیدگاه‌شان را بیان کرده‌اند و هم درباره آینده پیش روی ادبی وی، به او راه را نشان داده‌اند. اما چرا حدادعادل معتقد بود انصاری‌نژاد را باید پدیده شعر ایران دانست؟ او به موارد زیادی از جمله ویژگی‌های منحصر به فرد هم از نظر مضمونی و هم از نظر فرمی اشاره کرد. به گفته وی، یکی از وجوه بارز شعر این شاعر، زبان پخته اوست. زبانی که هم فاخر و باستانی نیست و هم روزنامه‌ای و کوچه بازاری نیست. زبانی که حدادعادل آن را «پر اوج و پر موج» توصیف کرد. شعری که براساس دیدگاه رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ترکیبی است از عشق، عرفان، حماسه و مسائل اجتماعی و «برهانی قاطع در تکامل شعر آیینی در روزگار ما.» انصاری‌نژاد از شاعران پرکاری است که کتاب‌های زیادی منتشر کرده‌است. به قول دکتر غلامعلی حدادعادل او آنقدر شعر می‌گوید که خوانندگان شعرش هم فرصت نمی‌کنند آثارش را بخوانند. او در قالب‌های سنتی شعر فارسی مانند غزل، قصیده و ترکیب‌بند دست روانی دارد و مضمون غالب شعرهایش دفاع از انقلاب اسلامی ‌است؛ به گونه‌ای که حدادعادل در وصف شاعر او را با صفت‌های «معنوی، دینی، اسلامی، شیعی، انقلابی و ولایی» توصیف کرده و می‌گوید: «انصاری‌نژاد هم معاشر گذشتگان و هم معاصر همعصران خود است. در گذشته توقف نمی‌کند و از کمتر حادثه‌ای در انقلاب بی‌اعتنا گذشته و شعرش گاه مانند یک چکش فولادی سنگین و گاه مانند یک شمشیر آخته صیقل یافته فرود آمده‌است.»

قصیده در سرزمین نیما

یکی دیگر از سخنران‌های مراسم شب شاعر، رضا اسماعیلی بود که پیشتر هم درباره آثار انصاری‌نژاد مقالات و مطالبی منتشر کرده‌ بود. به اعتقاد رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد، ذهن و زبان انصاری‌نژاد در شعر به نیما بسیار نزدیک است و این شاعر جنوبی با وجود سرایش شعر در قالب‌های سنتی، از گفتمان شعر نو پیروی می‌کند. اسماعیلی برای این حرف خود، استدلال‌هایی داشت. به گفته وی، برخی ویژگی‌های مهم گفتمان ادبی نیما، یعنی وحدت محورهای عمودی و افقی شعر، عینی‌گرایی و بیان غیرانتزاعی، جزئی‌نگری، توجه به اقلیم، اصالت‌مندی و رسالت‌مندی و نزدیکی به طبیعت صمیمی‌زبان در شعرهای شاعر بوشهری هم مشهود است. او افزود: «نیما در شعرش با استفاده از نمادگرایی با صلابت در برابر استبداد می‌جنگید و اصالت و رسالت داشت. محمدحسین انصاری‌نژاد نیز همین‌گونه است و در تمام آثارش موضع‌مندی و رسالت‌مندی دارد و این موضع‌گیری‌های صریح و محکم حتی باعث شده‌است در بسیاری از موارد مورد شماتت و آزار دوستان و دشمنان واقع شود اما او مصلحت‌اندیش نبوده و نیست و هر جا حرف حقی می‌بینید، استوار می‌ایستد و حرف حق را بر زبان می‌آورد.»  اسماعیلی معتقد است: «انصاری‌نژاد توانسته‌است گفتمان نیما را در قلمروی سنت‌گرایانه‌ترین قالب شعر فارسی یعنی قصیده پیاده کند.» او هم مانند حدادعادل، انصاری‌نژاد را «به معنای واقعی یک استاد، یک پدیده و یک برند ادبی در ادبیات انقلاب» دانست و درباره پرکاری او گفت: «معمولاً پرگویی باعث تنزل زبان شاعران می‌شود، اما این امر درباره محمدحسین انصاری‌نژاد مصداق پیدا نمی‌کند. وقتی اشعار او را می‌خوانید، می‌بینید که از لحاظ مؤلفه‌های زیباشناختی، ساختاری و تکنیکی چیزی کم ندارند و پرتلاش و پر انرژی و پرکار ظاهر شده و پرکاری باعث افت انرژی شاعر نشده‌است و زبان او افت نکرده است.»

شعر انقلاب پیش‌بینی‌ناپذیر است

محمدمهدی سیار، شاعر فلسفه خوانده هم عاطفه کودکانه و طبیعت‌گرایی را دو وجه مهم شعر این شاعر دانست و افزود: «در شعر انصاری‌نژاد ما شاهد حضور شعرهای عاشقانه کمی‌هستیم، اما او با استفاده از نوعی عاطفه کودکی و طبیعت‌گرایی، به شعرش طراوت داده و این ویژگی‌ها سبب شده ‌است که با وجود داشتن نگاه اجتماعی قدرتمند، شعرهای او فردیت شاعرانه داشته‌ باشد.»

سیار، نگاه ویژه شاعر به موسیقی و زبان، استفاده از ظرفیت‌های زبان روزمره و بهره‌گیری از ضرب‌المثل‌های رایج را از جمله امتیازاتی دانست که باعث شده شعرهای این شاعر روحانی، با اینکه همیشه نسبت به وقایع روز جامعه حساس بوده‌ است، از فردیت خالی نشود.

وی ادامه داد: «شعر انقلاب، شعر زنده و شعر زندگی است. فردیت با وجود نگاه اجتماعی در آن کشته نشده‌است. شعر انقلاب شعری غیرقابل پیش‌بینی است و از این شاعر تا آن شاعر، جلوه رنگارنگی دارد؛ چون شعری پیش ساخته و پیش‌اندیشیده نیست؛ بلکه نگاه اجتماعی و فردیت را با هم دارد.»

 

دو غزل عاشورایی از محمدحسين انصارى‌نژاد

 

غزل شور فرات

بر سر نی آمده است، ماه به لیل‌البرات

جامه‌دران ازحجاز،تشنه‌ شور فرات

ماه به خیزاب خون، همنفس خیزران

زخمه‌ خونین اوست، بر جگر کائنات

بازبه دستان شمر، برق امان‌نامه است

غیرت عباسی است، یکسره شرط نجات

نِعم حُسینی اَمیر، نِعم حُسینی اَمیر

از شکرستان کیست، این همه شهد و نبات

«اسلم ترکی» هنوز، گرم سر افشانی‌ است

از نفسش شعله‌ای‌است، پرده‌ کرد و بیات

گفت از این عرصه «جون»، جان ببرد مرده است

سوخته‌ام تا مگر، پر بزنم پیش پات

شارح اوصاف او، نیست به جز مصطفی

مانده ملک تا دهد، شرح کدامین صفات

قافله‌ سربه نی، آمده‌اید از کجا

ای شب گیسویتان، شرح دعای سمات

خوانده به منبر سنان،خطبه‌ فقه الجهاد

مانده به منبر شریح، دست به شرح صلات

حرمله‌ها در پی‌اند، دست به تیر و کمان

زنده همین کشتگان، جمله جهان در ممات

جز که از این جاده نیست، راه به عین‌الیقین

خاک شهیدان اوست، معنی عین‌الحیات

 

به کجا...

پیاده می‌روی این ظهر اربعین به کجا؟

پر از غبار، سراسیمه، این چنین به کجا؟

بر آر دست و بچین سیب سرخ و هیچ مپرس

که می‌برند سبدهای دست‌چین به کجا

صدای مبهم ترتیل جبرئیل است این!

نشسته دست به تفسیر یا و سین به کجا؟

در آن غروب کدامین فرشته را دیدی

گرفته چشم به خورشید، ذره‌بین به کجا؟

که بود وقت سفر با حسین زمزمه داشت:

فداک کل حیاتی مع البنین!...به کجا؟!

به ساربان بنویسید وقت محکمه را

فکنده است از انگشتری نگین به کجا؟

در این سلوک، چهل منزل است تا به فرات

بپرس می‌روی ای تشنه! بیش از این به کجا؟

بعید نیست که شعرت به نینوا برود

مپرس دیگر از این شور اربعین به کجا؟

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات