شرقشناسی یک رویکرد مطالعاتی و به تعبیری، مکتبی است که طی آن، غربیها تلاش کردهاند نگاه خود به جوامع شرقی را ارائه کنند. در شرقشناسی غربیها، شاهد ایجاد یک دگرسازی از شرق هستیم که طی آن، جوامع شرقی به عنوان جوامعی گرفتار در خرافات، فاقد خلاقیت، احساسی، عاطفی، غیرعقلانی، اسیر گذشته و ناتوان از درک آینده، ایستا، فاقد قدرت اصلاح درونی و... تصور میشوند. به تبع، انسان شرقی در این رویکرد نیز فاقد قدرت شناخت، در مرحله پیشامدرن، در مرحله پیشاتجربی(معتقدند انسان شرقی هنوز در مرحله knowledge قرار دارد و هنوز به مرحله science نرسیده است)، دچار عدم بلوغ و حتی وحشی است.
نکته مهم در ارتباط با تصویرسازی غربیها از شرق و انسان شرقی آن است که در طول زمان، این تصویرسازی به یک گفتمان تبدیل شده که طی آن، شرقی وحشی و غیرمتمدن برساخته شد و دگر غرب قرار گرفت. بنابراین، شرق به ابزاری برای خودفهمی، اتقان هویتی و تثبیت غرب تبدیل شد. در همین راستا، در شرقشناسی، با حاکمیت الگوی تحول خطی یا نگرش داروینی، با توجه به ویژگیهای ذاتیای که برای جوامع و انسانهای شرقی در نظر گرفتند، اصالت و برتری غرب به صورت آرمانی تصویر شد. بنابراین، جوامع شرقی، جوامعی تصور شدند که اولاً ناتوان از شناخت قواعد و مسیر توسعه خود هستند و ثانیاً لاجرم باید تاریخ و آینده خود را براساس تاریخ تحولات غرب توضیح داده و ترسیم کنند. بر همین اساس، تقلید از غرب، نه تنها سرنوشت محتوم جوامع شرقی، بلکه حتی نسخه مطلوبی برای آنها به شمار میآید.
بنبست شرقشناسی
هرچند به لحاظ نظری، شرقشناسی غربیها به طور جدی از جانب «پساساختگرایان» نقد و رد شده است، اما نکته مهم در این میان، آن است که آن تصویری که غربیها در قالب شرقشناسی، از جوامع و بشر شرقی ارائه دادهاند، نه تنها تصویری غلط و حاوی انواع و اقسام سوگیریهای هدفمند است، بلکه اتفاقاً برخی رفتارهای اخیر در جوامع پیشرفته غربی حکایت از آن دارد که گویا متفکران شرقشناس غربی باید مصادیق ویژگیها و رفتارهایی که آنها به جوامع و بشر شرقی نسبت دادهاند، بیش از پیش در خود جوامع غربی و در رفتارهای بشر غربی جستوجو کنند.
الگوی رفتاری غربیها در جریان همهگیری ویروس کرونا یکی از مهمترین مواردی است که در آن، ادعاهای شرقشناسان را زیرسؤال برد. هرچند پیش از این و در طول قرنهای گذشته، نمونههای متعددی را میتوان نام برد که در آن، غربیها به طرز وحشیانهای برخورد کردهاند، مانند قتل عام بومیان آمریکا، بعد از کشف این قاره ازسوی اروپاییها و هجوم به آن یا انوع و اقسام جنایتهایی که در قالب استعمار علیه ملتهای سایر نقاط جهان مرتکب شدهاند. با این حال، در ارتباط با نوع رفتار آنها در جریان همهگیری کرونا، بهویژه در ماههای ابتدایی این همهگیری، در موارد متعددی، آنها رفتارهایی داشتند که پیش از این، آنها را مختص جوامع شرقی میدانستند. برخی از این قبیل رفتارها در جریان همهگیری کرونا عبارتند از:
۱ـ ارائه توصیههای غیرمنطقی به مردم برای مقابله با کرونا، مانند توصیه رئیسجمهور وقت آمریکا مبنی بر خوردن مواد شوینده برای جلوگیری از ابتلا به کرونا؛
2ـ ناتوانی در تخصیص امکانات خاص برای بیماران کرونایی و همچنین ناتوانی در اجرای مقررات قرنطینهای به ویژه در آمریکا؛
3ـ ناتوانی در دفن فوتیهای کرونایی در آمریکا و نگهداشتن آنها در کانتینرها برای چندین روز متوالی؛
۴- توزیع ماسکها و کیتهای تشخیص تقلبی در میان کادر درمان در آمریکا؛
۵- تبعیض در رسیدگی به بیماران، به ویژه سیاهپوستها و افراد کهنسال و همچنین، سرقت ماسک و... .
تکرار این الگوی رفتاری را هماکنون در انگلیس و در ماجرای کمبود سوخت در این کشور میبینیم، به گونهای که برخی شهروندان این کشور علاوه بر درگیری در صف بنزین و کشیدن چاقو بر روی همدیگر، با روی آوردن به اقداماتی، مانند ریختن بنزین در نایلون و...، به اقداماتی روی آوردهاند که اگر شبیه آن در کشوری مانند ایران انجام میشد، دستگاههای تبلیغاتی همین انگلیس، هزاران جور تحلیل و فلسفهبافی در مورد آن انجام میدادند. این در حالی است که وضعیت کشورهایی چون انگلیس، به هیچ وجه قابل مقایسه با کشوری چون ایران که تحت شدیدترین رژیم تحریمی در نظام بینالملل قرار دارد، نیست. در واقع، اگر شبیه این اتفاق در ایران صورت میگرفت، آنها بدون توجه به شرایط خاص ایران، به هر بهانه و تحلیلی متوسل میشدند تا آن را ناشی از اموراتی چون فرهنگ، مذهب، حکومت و... مردم ایران و بنابراین، ذاتی آنها بدانند.
نقد و نظر
1- الگوی رفتاری غرب با جوامع شرقی، به ویژه ایران، همواره با تحریف واقعیتها آمیخته بوده است، اما همین روایت تحریفی، مبنای نگاه و اقدام غربیها در مقابل ما بوده است. بنابراین، اگر در رسانههای غربی، تلاش میشود تصویری کانالیزه و خاص از ایران و در واقع، تصویری که تحکمبخش و همراستا با سیاست دولتهای غربی در قبال ایران است، ارائه شود، باید دقت داشت که اساس رویکرد آنها در مواجهه رسانهای با ایران، مبتنی بر روایتهای شرقشناسانه و تحریفوار است.
2- نکته دیگر در همین ارتباط آن است که آنچه آنها به ملتهای دیگر و از جمله ملت ایران نسبت میدهند، مختص و ذاتی ما نیست که اگر اینگونه بود، براساس تصویری که آنها از خود ساختهاند، آنها باید همواره به مثابه انسانهایی نجیب و الگو رفتار میکردند، حال آنکه موارد متعددی دال بر نقض این تصویرسازی آرمانی از آنها وجود دارد.
3- نکته دیگر آن است که اشتراکات رفتاری انسانها همواره بیشتر از افتراقات آن است. در واقع، رفتارهایی مانند آنچه امروزه مردم انگلیس در قضیه کمبود بنزین بروز میدهند، برخاسته از غریزه ترس و احساس کمبود است و خیلی از انسانها وقتی در اینگونه شرایط قرار بگیرند، مبتنی بر آن غریزه رفتار میکنند. اتفاقاً رخدادهایی در تاریخ ایران مانند وقوع قحطیهای بزرگ در ایران که به بروز برخی رفتارهای مغایر با فرهنگ اصیل ایرانی ما منجر شده، نتیجه دخالتهای همین غربیها در ایران بوده است.
به عنوان نکته پایانی باید گفت، دشمن در جنگ روایتها، با تمرکز بر تحریف واقعیتهای مرتبط با ایران، با رویکرد شرقشناسانه خود درصدد است با تصویرسازی منفی از ایران، جامعه، نخبگان و مسئولان ایرانی را دچار انفعال کند. شکستن روایت تحریفی دشمن از ایران و تلاش برای نمایاندن تناقضهای دشمن در این روایتسازی، امروز رسالتی است که بر دوش همه ما قرار دارد. در واقع، برای بالندهشدن حیات جامعه ایرانی در حوزههای مختلف، ابتدا باید حیات ذهن و روان جامعه ایرانی را از سمپاشیهای بیگانگان پاکسازی کرد تا نهالهای خودباوری و ما میتوانیم در آن به طور جدی روییدن خود را احیا کند. فراموش نکنیم که یک دستاورد آنگاه عظمت بیشتری دارد که اسیر روایتهای تحریفی نشود و در زیر تیربار تحریف دشمنان، حقیقت را رها نسازد و بتواند مسیر شکوفایی خود را ادامه دهد.