با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، جغرافیای سیاسی شمال ایران دچار تغییر شد و جمهوری اسلامی ایران به جای یک کشور با هشت کشور همسایه شد که از جمله دلایل آن اختلافات مرزی میان کشورهای تازه تأسیس شده بود. اختلاف مرزی میان آذربایجان و ارمنستان، از جمله مهمترین آن بود که تا الان ادامه دارد و تبعات این اختلاف نیز گاهی دامنگیر جمهوری اسلامی نیز شده است. اختلاف دو کشور یکی بر سر ناحیه قرهباغ بود که در اشغال نیروهای ارمنستان بود و دیگر منطقه نخجوان آذربایجان که در خاک ارمنستان است و آذربایجان مشکل دسترسی به این منطقه را داشت. ایران نیز با توجه به رویکرد سیاسی، تاریخی، امنیتی و جغرافیایی در سیاست خارجی خود باید به قفقاز توجه ویژه داشته باشد. اساس سیاست خارجی ایران در این منطقه تأکید بر پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی، ایفای نقش میانجی و تلاش برای گسترش روابط اقتصادی است.
در چند سال اخیر با توجه به بروز چالش در روابط ایران و غرب بر سر موضوع هستهای و پایبند نبودن غرب به توافق هستهای موسوم به برجام و در نتیجه برقراری تحریمهای ظالمانه علیه جمهوری اسلامی ایران، جایگاه و اهمیت حوزه قفقاز افزایش یافت. شکلگیری بحران در روابط ایران و آذربایجان بر سر موضوع عبور کامیونهای ایرانی برای سفر به ارمنستان بود تا جایی که دو نفر از رانندگان ایرانی دستگیر و روانه زندان شدند. بحران در روابط دو کشور وقتی به اوج خود رسید که از یک طرف دولت آذربایجان اقدام به برگزاری رزمایش نظامی با مشارکت پاکستان و ترکیه در نزدیکی مرزهای ایران کرد و از سوی دیگر رئیسجمهور آذربایجان دیدگاههایی خلاف عرف دیپلماتیک در قبال جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد. اگرچه موضوع اختلاف ساده به نظر میرسد و از طریق دیپلماتیک قابل حل بود؛ اما واقعیت این است که ریشه بحران در تلاش آذربایجان و برخی دولتهای منطقه و فرامنطقه برای تغییر جغرافیای سیاسی و موقعیت ژئوپولیتیکی منطقه است. آذربایجان مدتها با ارمنستان بر سر اشغال ناحیه قرهباغ از سوی این کشور و عدم دسترسی خود به ایالت نخجوان از طریق خاک ارمنستان مشکل داشت. به همین دلیل دولت آذربایجان از مسیر زمینی ایران برای ارتباط با نخجوان استفاده میکرد. ایران نیز از گذرگاه زنگه زور و خاک ارمنستان امکان ارتباط با قفقاز و اروپای شرقی را داشت.
نکته مهم و حائز اهمیت این است که محور عبریـ غربی سالهاست که در تلاش برای برهم زدن امنیت پیرامونی جمهوری اسلامی هستند. خروج تدریجی آمریکا از غرب آسیا و باز شدن راه صهیونیستها از طریق توافق به اصطلاح صلح در کشورهای حاشیه خلیجفارس، به معنای ایجاد ناامنی اطلاعاتی و امنیتی و اقتصادی برای جمهوری اسلامی ایران است. راهبردی که قرار است در شمال غرب ایران با دستکاری ژئوپلیتیکی و برای محدودسازی ایران صورت گیرد.
در این میان توجه به چند نکته راهبردی دارای اهمیت است:
1ـ به نظر میرسد هم اکنون غرب در تلاش است که با تأسیس مراکز چند فرهنگگرایی، ترکیب فرهنگ شیعی را بر هم بزند. به نحوری که همه عقاید میتواند در چارچوب مراعات یکدیگر فعالیت کنند به جز شیعیان. باید توجه کرد که 90 درصد مردم آذربایجان شیعه هستند و همواره نگاه مثبتی به جمهوری اسلامی دارند و علاقه عاطفی خاصی به ایران دارند. بنابراین باید با فعالسازی دیپلماسی عمومی و آگاهیسازی مردم این منطقه اجازه اجرایی شدن سیاستهای مخرب فرهنگی را نداد. نباید از این نکته غافل بود که استقرار تکفیریهای گروهگهای تروریستی در قرهباغ که از سوریه منتقل شدند، در تغییر ترکیب جمعیتی تأثیرگذار خواهد بود.
2ـ رژیم صهیونیستی برای غلبه بر «محور مقاومت» به دنبال «تضعیف امنیتی ایران» است. تلاش رژیم صهیونیستی برای اجرای سیاست «بن گوریون» و خروج از بنبست «رویکرد تدافعی» به «رویکرد تهاجمی» در راستای تلاش برای ایجاد «مانع» در مقابل سیاستمحور مقاومت مبنی بر انزواگرایی جفرافیای صهیونیستهاست.
3ـ نباید از تلاش غرب در همراه کردن دولت ارمنستان غافل شد. در وضعیت فعلی دولت پاشینیان در ارمنستان رویکرد غربگرایی دارد که میتواند زمینهساز نفوذ غرب باشد. همراهی ارمنستان و موافقت آنها با تغییرات ژئوپلیتیکی، هزینه مخالفت ایران با هرگونه تغییر در مرزهای خود را افزایش خواهد داد. بنابراین ضمن آگاهسازی ارمنیها از استراتژی صهیونیستها، سیاستهای پیشگیرانه نیز برای ایران موضع در نظر بگیریم.