صبح صادق >>  نگاه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۴  ، 
کد خبر : ۳۳۴۴۷۷
اهمیت و ضرورت معنا و ارتباط آن با حل مسائل امروز جامعه ایران ‌ـ بخش اول

صدارتِ معنا

پایگاه بصیرت / حمزه عالمی

در حالی که نمای امروزین جامعه ایران، بیان‌کننده غرق شدن جامعه در مسائل و محاسبات اقتصادی و معیشتی است، نمی‌توان و نباید هویت فردی و اجتماعی ایران و ایرانی را سراسر با این دید نگریست. نادرستی این دید و نگرش، موضوعی پوشیده نیست و تاریخ به نسبت غنی اندیشه، فرهنگ و هنر اسلامی و ایرانی در این جامعه بیان‌کننده هویت معنوی و زنده بودن معنا در زندگی فردی و اجتماعی مردم ایران است. نهی کردن از تحمیل این نگرش نیز ضمن اینکه برخاسته از ماهیّت هنجاری رویکرد معنوی و معناگرایانه به فرد و جمع است، نسبت به عواقب زیانبار تفسیر سراسر اقتصادی و معیشتی از یک جامعه هشدار می‌دهد. با این همه، در وضعیت کنونی با این واقعیت مواجه هستیم که سخن گفتن از معنا موضوعی غیر ضرور و فاقد فوریت دیده می‌شود و احیای این حقیقت از زیر سایه نگرش‌های معیشتی با دشواری زیادی مواجه است. در این نوشتار‌ـ و در نوشتارهایی پس از این‌ـ اهمیّت و ضرورت معنا و ارتباط آن با حل مسائل امروز جامعه ایران بحث خواهد شد.

 

چیستی معنا

«معنا» واژه‌ایی است که اغلب به صورت مضاف به کار رفته و در یک ترکیب اضافی فهم می‌شود، همانند مفهوم معنای زندگی؛ این نوع کاربرد واژ‌ه‌ای معنا شبیه مفهوم فلسفه مضاف است که هرچند تأملات فلسفی را به موضوعاتی خاص، مانند فلسفه حقوق یا فلسفه فقه سوق می‌دهند، اما به فلسفه مطلق یا فلسفه اولی وابسته است. در اینجا نیز پیش از اینکه معنا را به صورت اضافی به کار ببریم، اصل این مفهوم خود دارای وجودی مستقل است که مبنای سایر شناخت‌ها و گفتارها را فراهم می‌کند. معنا با رویکردهای مختلفی تعریف شده است. در رویکرد عرفانی، معنا همان درک حقیقت جهان به مثابه آیه‌ها و نشانه‌های خداوند است، آنچنان که علامه طباطبایی این عالَم را شامل کمالات باطنی و مقامات معنوی به عنوان «واقعیّت‌های حقیقی بیرون از واقعیّت طبیعت و جهان ماده» تعریف می‌کند. (طباطبایی 1354، معنویّت تشیّع: 51‌ـ52، به نقل از علی مصباح، «واکاوی مفهومی معنویّت و مسئله معنا»، 1389

در رویکرد فلسفی، معنا مرحله‌ای از فرآیند فهم است و زمانی ظهور می‌کند که شناخت به فهم تبدیل شود. این فرآیند می‌تواند به مسیری که کانت برای فهم طراحی می‌کند و از تجربه آغاز کرده و سپس با کمک قواعد و مقولات پیشینی، فهمِ شناختِ حاصل از تجربه را توضیح می‌دهد، شباهت داشته باشد.

برخی‌ـ بدون اشاره به نام کانت‌ـ با الهام از همین فرآیند کانتی، معنا را توضیح داده‌اند و معتقدند معنا حلقه اتصال مفهوم با شناخت است و به واسطه معنا، مفهوم به شناخت تبدیل می‌شود. نخستین مرحله شناخت یا همان تجربه امورات واقع به واسطه مفهوم صورت می‌گیرد که نوعی ایده یا تصور یا سازه ذهنی است. به عبارتی، نخستین گام شناخت پردازی، مفهوم‌سازی است که نوعی مقوله ذهنی است. در این مرحله نوعی بازنمایی ذهنی صورت می‌گیرد و در این فرآیند همه انواع اشیاء، انسان‌ها و رویدادها با مجموعه‌ای از مفاهیم مرتبط و متناظر می‌شوند. از درون این وضعیّت دستیابی به نظام مفهومی حاصل می‌شود، اما این نظام مفهومی به شدت فردی بوده و برای دیگران فهم‌پذیر نیست. فهم دیگران از این موضوع زمانی امکان می‌یابد که نظام مفهومی ذهنی به جهان خارج روی آورد، به مقوله عینی تبدیل شود و به هویتی بیناذهنی دست یابد. معنا در اینجا حاصل می‌شود و به عبارتی معنا همان مفهومی است که از حریم ذهنی بیرون آمده است تا دیگران هم بتوانند در آن شریک شوند و آن را به دارایی مشترک تبدیل کنند. (احمد گل‌محمدی، 1389، «مفهوم، معنا، زبان») به این ترتیب ماحصل این خلاصه از توضیحات پیچیده در باب معنا، این است که معنا یک «نظام باورمندی و آگاهی بیناذهنی» است. معنا، عرصه و فضای تأمل، اندیشه‌ورزی، گفت‌وگو، نقد و نظر افراد است که هرچند از تجربه آغاز می‌شود؛ اما در فرآیندی پیچیده‌ـ که شرح آن مفصّل است‌ـ با کمک مقولات متافیزیکی‌ـ یا به تعبیر کانت قواعد و مقولات پیشینی‌ـ وجود می‌یابد و ماهیتی ذهنی و عینی دارد و به پیوند وحدت و کثرت می‌ا‌نجامد.

 

چرا معنا مهم است؟

مروری بر اخبار و گزارش‌های مربوط به حوزه زیست اجتماعی ایران، گرایش‌های فرهنگی در حال ظهور و از آن طرف تأمل در طرح‌ها و برنامه‌های دستگاه‌های مسئول در زمینه فرهنگ و عرصه‌های فکری جامعه، بیان‌کننده فاصله‌های معرفتی مهمی میان این دو حوزه است. در حوزه اجتماعی ایران، دینداری حقیقتی زنده است و مناسک دینی با قوّت در حال برگزاری است، هرچند این پرسش که «آیا دینداری رایج به معنای تعمیق معنویّت است؟» بحثی دیگر است، ولی در مجموع این وضعیّت، فقدان معنا در جامعه ایران را نفی می‌کند. با این همه بحث بر این است که آیا زنده بودن معنا در جامعه ایران به انسجام اجتماعی و پویایی جامعه کمک کرده است یا توانسته است جذابیّت ضدارزش‌ها را از بین ببرد؟ طی هفته‌های قبل کنسرت یک خواننده رپ در ترکیه با حضور تعدادی از ایرانیان برگزار شد و گفته می‌شود ایرانیان داخل کشور برای حضور در این کنسرت در مجموع بیش از 100 میلیارد تومان هزینه کرده‌اند. در اینجا شمار ایرانیان حاضر در این رویدادِ ضدارزشی و هزینه‌های آنان اولویّت ندارد، مسئله اولی این است که سبک زیستی و فرهنگی که  این خواننده آن را نمایندگی می‌کند نه تنها بار ضدارزشی خود را از دست داده، بلکه به یک تیپ هویتی و ارزشی برای شماری از نسل جوان تبدیل شده است و مهم‌تر اینکه زنده بودن معنا در جامعه ایران نتوانسته هویت ضد ارزشی این پدیده را در نسل جوان نهادینه کند. مهم‌تر از  این مصداق، سخن رایج بسیاری از جامعه‌شناسان درباره تشدید روند فرسایشی سرمایه اجتماعی در ایران امروز است و البته این دیدگاه از سوی پژوهش‌های میدانی حمایت می‌شود و اتفاقی غیرقابل چشم‌پوشی است.

این دو وضعیت، یعنی عادی شدن ضد ارزش‌ها و فرسایش سرمایه اجتماعی، تنها با صدارت معنا بر فضای عمومی جامعه و مهم‌تر از آن شیوه صدارت بخشیدن به آن، حل خواهد شد. معنا، به مثابه نظام باورمندی و آگاهی بیناذهنی در جامعه ایران از سرچشمه‌هایی سیراب می‌شود که ارزش و ضدارزش را با معیارهای اخلاقی، عقلانی و دینی از یکدیگر متمایز می‌کند و ویژگی بیناذهنی و اشتراکی‌اش، آن را جذاب کرده و قدرت اثرگذاری به آن می‌بخشد و از آن طرف در ذات نظام باورمندی و آگاهی، ویژگی‌هایی همچون اعتماد و همدلی میان شهروندان مستتر است و به تقویّت سرمایه اجتماعی که ماده اصلی آن اعتماد است، کمک زیادی می‌کند و تضاد فرد و جمع و پیوند وحدت و کثرت را حل می‌کند. این وضعیّت در جامعه ایران به نسبت قابل توجهی وجود دارد، اما همه بحث بر سر تقویّت اثرگذاری معناست و این امر به چگونگی مواجهه با این مقوله و چگونگی صدارت بخشیدن به آن وابسته است که در نوشتار بعدی بررسی می‌شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات