«منصور» روایتی است از برههای از زندگی امیر سرتیپ شهید منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش. روایتی واقعی، اما تلخ! تلخ نه از آن نظر که پایانی غمانگیز داشته باشد یا فیلمی سیاه باشد، از این جهت میگوییم تلخ که قطعاً دل هر بینندهای که «منصور» را میبیند، از همه تلاشهای شهید ستاری برای بنبست شکنی و دستاندازهایی که بر سر راه او انداختهاند، به درد خواهد آمد و این نشان میدهد «سیاوش سرمدی» به خوبی توانسته است حق مطلب را ادا کند و تصویری درست از شهید ستاری و البته کسانی که برایش مانعتراشی میکردند، ارائه دهد. سرمدی که در دو دهه گذشته با مستندهایی مانند ادواردو آنیلی، امام موسی صدر، هشتاد سال مقاومت، داوطلب مرگ، تهران تقاطع سئول، بدنبال حقیقت، معتاد به نفت و جنگ ششم شناخته میشد، حالا خیلی خوب توانسته زندگی مستندِ یک قهرمان را در قالب فیلم سینمایی به تصویر بکشد.
شخصیتپردازی حرفهای
فیلم، با هیاهو و حتی با حرکتهای تکنیکی دوربین و تجهیزات خاص و سبکی متفاوت، حقانیت خود را به رخ نمیکشد، بلکه آنچه توانسته «منصور» را موفق کند پرداخت درست به موضوع است. در سراسر فیلم آنقدر همه چیز حتی فرم و قالب کار در خدمت متن و فیلمنامه و در یک کلمه در خدمت «منصور» قرار دارد که باعث میشود شما نیز تمام حواستان جمعِ خود فرمانده باشد؛ هر چند کارگردانی نیز در حد خودش معقول است.
«منصور» به دل مینشیند، شاید از آن جهت که آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند؛ با همه ضعفها و با همه قوتها.
یکی از این نقاط قوت، انتخاب درست و بجای بازیگران است. بازیگرانی که هنرمند هستند، نه سلبریتی. از همه اینها بهتر و درخشانتر بازی «محسن قصابیان» در نقش شهید منصور ستاری است. آنقدر قصابیان خوب این نقش را ایفا میکند که از همان لحظه اول، میتوانید با شخصیت شهید ستاری ارتباط برقرار کنید؛ البته بقیه شخصیتها نیز خوب و بجا انتخاب شدهاند، مانند شخصیت «مهندس ثنایی». تنها شخصیتی که میتوان بر انتخابش خرده گرفت، همسر شهید ستاری است و اختلاف سنی زیادی که بین لیندا کیانی و بازیگر نقش شهید ستاری به چشم میآید.
جذاب، واقعی و نجیب
نقطه قوت دیگر این فیلم سینمایی، داشتن داستان یک خطی بسیار قوی است. داستان ابتدا، میانه و پایان دارد و هر بخش نیز با قدرت به میدان میآید، مخاطب را با خود همراه میکند، شاید جایی خسته شود، یا حوصلهاش سر برود، اما داستان را رها نمیکند.
اوج و فرودهای داستان هم هر چند مانند کل فیلم، نجیب و شریف است و پرهیاهو نیست، اما مخاطب را نیز یک جاهایی از استرس و همراهی و همذاتپنداری روی صندلی سینما جابهجا میکند و نمیگذارد با آرامش، بدون حرکت و سر به پشتی صندلی تکیه داده، بنشیند.
مواجهه قهرمان و ضدقهرمان
یکی از جذابیتهای فیلم منصور به رویارویی قهرمان داستان یا بهتر بگوییم قهرمان میهن با کسانی برمیگردد که بر مسندهای مهم کشوری نشستهاند؛ اما در «منصور» حکم ضد قهرمان را دارند. این رویارویی قهرمان و ضد قهرمانها، همیشه در طول تاریخ ادبیات و بعد از آن در سینما، جذابترین بُعد کار بوده که توانسته مخاطب را با خود همراه و با قهرمان همدل کند، حالا وقتی این قهرمان واقعی باشد، قطعاً جذابیت هم دوچندان خواهد شد.
داستان کم و کاست ندارد و هر چند ظاهراً یکی از سکانسهای فیلم که مربوط به دیدار شهید ستاری با یکی از مسئولان ارشد نظام در دوران جنگ است، بنا به دلایلی حذف شده و واکنشهایی در فضای مجازی به همراه داشته، اما در هر صورت مستند بودن و مطابق واقع بودن و در پایان استفاده از تصاویر آرشیوی، توانسته تأثیر دو چندانی بر روی مخاطب بگذارد.
البته نمیتوان گفت که «منصور» نمیتوانست بهتر از این باشد؛ قطعاً همیشه میتوان کاری بهتر از کار قبل ساخت، اما همین که دست بر چنین سوژهای بگذاری، بلد باشی آن را خوب روایت کنی و از شعار و کلیشه دور باشی، خودش قدم بسیار بزرگی است.
از همه مهمتر، دست بر روی جدل و رویارویی قهرمانها و ضد قهرمانهایی بگذاری که تمام نشده و هنوز هم میتوان این رویارویی را در جامعه لمس کرد. با وجود این، باید اعتراف کرد که مهمترین فاکتور برای موفق بودن فیلم «منصور»، شخصیت حقیقی خود شهید ستاری است. شخصیتی که این رویارویی را رقم زده و مانند قهرمانهای پوشالی هالیوودی دروغ نیست، افسانه و پوچ نیست؛ بلکه واقعی است، آن هم واقعیتی که در سالهای نه چندان دور، در کنار ما زندگی میکرده است.