خلقت تمام مخلوقات به دست خدا سوای آنکه کامل بوده و هست، تام و تمام نیز هست. هر چیزی که خداوند میآفریند، همراه او اسباب و وسایل لازم را برای ادامه حیات و وظیفهای و کارایی را که برایش تعیین شده، هم میآفریند. خداوند به هر چیزی که خلق کرده، کرامت بخشیده است و از این نظر که مخلوق خداوند است، شرافت دارد. بههمین دلیل است که میگویند: «وكلّ شیء شرف فی بابه فإنّه یوصف بالكرم»؛ هر چیزى كه در باب خودش باشرف، جلالت و عظمت باشد به «كرم» موصوف مىشود.(المفردات فی غریبالقرآن، 429) اما در بین مخلوقات، انسان جایگاه ویژهای دارد که خداوند هم وسایل و اسباب زندگی را به او داده است و هم او را جانشین خود در زمین دانسته و به این وسیله او را کرامت بخشیده و گرامی کرده است.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»؛ ما فرزندان آدم را كرامت بخشیدیم و بر دریا و خشكى سوار كردیم و از چیزهاى خوش و پاكیزه روزى دادیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برتریشان دادیم.(اسرا/70) انسان از جهات مختلف شرافت و بزرگی دارد که یکی از آنها عقل و اختیار است. همه انسانها از این تکریم بهره بردهاند و به آن واقفند؛ اما برخی از آنان با رفتار و اعمال خاص شأن و منزلت خود را پایین میآورند و خود را از آن مقام عظیم انسانی به زیر میکشند.
در خصوص تکریم و تفضیل که در آیه فوق آمده است، برخی آن را تبیین کردهاند و عمومیت و خصوصیت را مطرح کردهاند؛ اما بهتر است آن را اینگونه معنا کنیم که وقتی انسان اکرام شده که خداوند به او عقل، اراده و اختیار داده تا راه درست را انتخاب کند، در راه اشتباهی قدم بردارد، خود به خود از آن مقام برتر پایین آمده و کسانی که خود را آلوده نکردهاند، بر او برتری پیدا میکنند. پس جمله «وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» به این اشاره دارد که برخی افراد بر برخی افراد دیگر برتری دارند و حتی بعضی انسانها خود را از بعضی غیرانسانها پایینتر میآورند. پس حالشان شامل آیه 44 سوره فرقان میشود؛ «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ یسْمَعُونَ أَوْ یعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا».
بسیاری از اوقات انسانها روابط و روش زندگی خود را مطابق با مشاهداتشان از وقایع و انسانهای دیگر قرار میدهند. برای نمونه، در مقابل فردی که بیادب است، بیادب هستند. در مقابل فردی که عصبانی است، عصبانی هستند. وقتی میبینند فردی حرامخوری میکند، این افراد هم به خود اجازه میدهند به سمت محرمات بروند و قس علی هذا؛ اما خداوند اهل بیت(ع) را قرار داده است تا در زیر نور آنها و در راه نورانی آنها قدم برداریم و در الگوگیری دچار اشتباه و خطا نشویم.
باتوجه به این نکات پرسشی که وجود دارد، این است که انسانها کرامت را چگونه میبینند و در مقابل افراد دیگر چطور خود را گرامی میدارند؟ آنچه مسلم است گرامی بودن و شرافت داشتن به رفتار خودمان و نفس خودمان برمیگردد نه افراد مقابلمان. اگر در مقابل انسان کریمی بودیم، کرامت باید از وجودمان بجوشد و اگر هم در مقابل انسان نااهلی بودیم، باز هم کرامت باید از درونمان بجوشد و سرچشمهای از شرافت و بزرگی و قداست را ایجاد کند. کرامت و بزرگی و آقایی در اهل بیت(ع)، خانواده ایشان و دوستدارانش به این شکل است که جوشش درونی دارد و نسبت به شرایط زندگی تغییر نمیکند.
برای نمونه، پس از شهادت امام حسین(ع) وقتی دشمنان اهل بیت(ع) میخواستند خانواده ایشان را به شام ببرند، از مسیرهایی بردند که مسلماننشین نبود و آداب اسلامی در آن مکانها رعایت نمیشد. دشمنان، اسرای کربلا را از منطقه موصل و حدود کرکوک، مرز روم شرقی، ترکیه آن زمان، به دمشق بردند؛ یعنی از مناطقی که اغلب غیرمسلمان بودند. سپس در این شهرها طوری خانواده داغدار امام حسین(ع) را معرفی میکردند که مردم این شهرها بیرون میریختند و آواز میخواندند و پایکوبی میکردند و به زن و بچه داغدیده سنگ میزدند و چوب پرت میکردند. این خانواده تا دمشق اینگونه رفت، در حال گرسنگی، تشنگی و انواع سختیها. وقتی به شام رسیدند یزید سؤال میکند: «اینها از کربلا تا این جا چه عکسالعملی داشتند؟» در پاسخش گفتند: «دو عکسالعمل داشتند. یکی این بود که به ما جز آقایی و کرامت نشان ندادند و از کربلا تا شام، نه بچههایشان و نه بزرگان و نه جوان بیمارشان حتی یک تقاضا از ما نکردند و ما را کمترین هم حساب نکردند. یا اینکه با این سختی راه، گرسنگی و تشنگی هرجا آنها را پیاده کردیم، یا مشغول به خواندن قرآن شدند، یا عبادت کردند، یا صورت روی خاک گذاشتند و مشغول مناجات گردیدند. ما چیزی جز آقا منشی و بندگی خدا از ایشان ندیدیم.» این نمونه کوچکی از رفتار اهل بیت(ع) است در سختترین شرایط، که به ما یاد میدهد کرامت باید یک صفت درونی باشد نه بسته به شرایط و حوادث بیرونی.