نسبت اسلام و علم اقتصاد همواره یکی از مهمترین سؤالهای مطرح میان فقها و عموم مسلمانان بوده است، اینکه اقتصاد اسلامی به عنوان یک علم وجود دارد و آیا میتوان بر اساس دستورات اسلامی یک نظام اقتصادی تعریف کرد؟ هدف و ابعاد قوانین و دستورات اقتصاد که در اسلام آمده است، چیست؟ و...؛ برای پاسخ به این پرسشها و بررسی اقتصاد در فقه اسلامی با حجتالاسلام سیدمحمدرضا آقامیری گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
همه ما میدانیم که اسلام دستورالعملهای بسیار و مباحث کلانی درباره مسائل مالی دارد که برای هر یک اهداف معینی در نظر گرفته است. توجه دین به مسائل مالی به چه صورت است و آن اهدافی که در نظر دارد، چگونه محقق میشوند؟
اولاً باید بدانیم بحثهای مالی در حقیقت امتیازاتی است که مکتب اسلام بر سایر مکاتب دارد. این بحثها برای توسعه دین و قدرت و مکنت جامعه اسلامی و مردم مسلمان صادر شده است و باید با توجه به آن جامعه اسلامی را رشد و توسعه بدهیم. اقتصاد در جامعه اسلامی باید پیوست اسلامی داشته باشد و معارف اسلامی در آن جاری باشد. برای نمونه، اقتصاد لیبرالی مصرفگراست و به اسراف هم میرسد؛ چون معتقدند باید مصرف شود تا تولید ادامه پیدا کند، اما در اقتصادی که پیوست اسلامی دارد، اسراف و تبذیر و... کلاً ممنوع است. در اقتصاد لیبرالی قرضالحسنه، صدقه و انفاق و وقف اصلاً معنی ندارد و اگر باشد، قاعده و حکمی ندارد و خیلی محدود است؛ ولی اقتصاد اسلامی بدون انفاق، حبه، هدیه و... اصلاً وجود ندارد. در کل اقتصاد اسلامی دین خدا و رضایت خدا را درنظر میگیرد که به عدالت منتهی میشود. در حقیقت اسلام با این پیوست انفاق و مراعات حال عموم مردم میخواهد بین دارا و ندار در جامعه توازنی ایجاد کند تا کسی ندار نماند و کسی در اداره امور زندگی خود ناتوان نشود. وظیفه مؤمنان هم این است که با شناخت این دستورات به سمتی بروند که شایسته پیروان مکتب تشیع است. اهل بیت(ع) در دستگیری مردم خیلی فعال بودند و کسانی را هم که این خلق و خو را دارند، محترم میشمردند. برای نمونه، امام صادق(ع) میفرمایند میدانید چرا من اینقدر سلمان را دوست دارم و محترمش میدارم؟ اول اینکه خیلی هوای امیرالمؤمنین(ع) را داشت. دوم آنکه به فقرا کمک میکرد و با آنها نشستو برخاست داشت، نه با اهل ثروت و اشراف، دیگر اینکه علم دوست بود. البته الگوی خود سلمان اهلبیت(ع) بودند و چون توانسته بود ادامهدهنده راه پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) باشد، مورد توجه بود. شما میبینید که همیشه اهلبیت(ع) از همراهی با متمولان دوری میکردند و بیشتر با فقرا بودند. برنامه اقتصادی اسلام دو حکمت کلی دارد. یکی قوام مکتب و شریعت و یکی قوام مؤمنان و مسلمانان است. خداوند در آیه 41 سوره انفال دستور میدهد: «و بدانید هرچیزی را که [از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [کم باشد یا زیاد] یکپنجم آن برای خدا و رسول خدا(ص) و خویشان پیامبر و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر بهخدا ایمان آوردهاید...» غنیمت و فایدهای که مازاد بر درآمد شما هست و به برکت خدا به شما داده میشود، میگوید بعد از مصرف احتیاجات از باقی مانده یک پنجمش را برای خدا بدهید. اینجا میبینید حکمت آن قوام جامعه اسلامی و قوام مذهب جعفری و حکومت اسلامی است. جهت و حکمت دیگرش برای قوام مسلمین و مؤمنین است؛ یعنی برای رفع احتیاجات ایتام، فقرا و مستمندان برنامهریزی شده است. در جامعه اسلامی نباید فقیری روی زمین بماند. ایتامی که مورد نظر قرار میگیرند، نباید نیازمند ابتدائیات زندگی باشند. فقیری که به سمت شما دست دراز میکند، نباید با دست خالی ردش کنید. در روایات آمده است، حتی به اندازه نصف خرما به او بدهید. هیچ اسیری نباید بلاتکلیف باشد. امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند: «کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد، او از آنان نیست و کسی که صدای مردی را بشنود که فریاد کمکخواهی از مسلمانان را سر دهد و پاسخش را ندهد، مسلمان نیست.»(الكافی، ج۲، ص۱۶۴) قاعده اسلامی اقتضا میکند که همسایه شما گرسنه نباشد. در کل هیچ درماندهای در هیچ جهتی نباید روی زمین بماند. حتی کسانی که در ذمه مملکت اسلامی هستند، در این زمره قرار دارند. در داستان معلیبنخنیس میبینید وقتی به تعقیب امام صادق(ع) رفت، امام(ع) متوجه حضور او شد، فرمود معلی تویی؟ عرض کرد بله، امام(ع) فرمود: بیا به کمک من تا این نانها را به درب خانه فقرا برسانیم. وقتی دیدم برای اهل صفه هم نان گذاشتند، عرض کردم یا ابن رسولالله(ص) اینها همدین و مذهب ما نیستند، چرا به آنها کمک میکنید؟ امام(ع) فرمود: میدانم، اگر شیعه بودند نمک هم برایشان میگذاشتم. ما در اسلام وجوهات و پولهایی داریم که برای مصارف خاصی در نظر گرفته شده است. ما خمس را داریم که دلیل وجودش، وجوبش، مصرفش، ورود و خروجش مشخص است. امور حسبیه هم وجود دارد؛ مانند سرپرستی افراد صغیر و دیوانه بدون سرپرست، اموال فرد مفقودالاثر، صرف خمس، فیصله دادن به نزاعها، حکم به حجر، رهبری سیاسی کشور، جمع زکات و خراج، امانتداری اموال یتیم و دیوانه، حفظ اموال غایب، عمل به وصایای بدون وصی و تولیت موقوفات بدون متولی که همه این مسائل و احکام و مصارف خاص خود را دارند که هم ایجاد نظم میکند، هم ایجاد عدالت و هم به پیشرفت جامعه مسلمین کمک میکند. اسلام حتی در مورد درگذشتگان هم سفارش دارد که خیرات برای آنها بفرستید؛ زیرا هم نیازمندند و هم دعایشان اجابت میشود. البته سفارشاتی هم دارد که در دنیا برای آخرتمان خیراتی در نظر بگیریم. ما آیات و روایات زیادی در مورد باقیات و صالحات داریم که سفارش میکند برای بعد از مرگ خودتان هم فکر کنید. امام صادق(ع) میفرمایند: «پس از درگذشت مؤمن، شش چیز است که (ثوابش) به او میپیوندد: 1ـ فرزندی که برای او آمرزش میطلبد. 2ـ قرآنی که بر جای میگذارد(و آن را میخوانند). 3ـ نهالی که آن را میکارد. 4ـ صدقه آبی که آن را جاری میسازد. 5ـ چاهی که آن را حفر میکند. 6ـ سنت و روشی که بنیان مینهد و پس از او دیگران به آن عمل میکنند.» (من لا یحضر، ج1، ص185)
روش اسلام بر بقای معنوی درآمد و پول هم هست، مانند وقف؟
حتما؛ این بحث وقف هم که در اسلام اینقدر سفارش شده، معطوف بههمین است که مردم وقف کنند تا «صدقه جاریه» و «باقیات و صالحاتی» برایشان بماند و تا آن موضوع وقف هست و آثارش هست در آن دنیا برایش اجر و ثواب در نظر گرفته میشود.(کهف/46) در همین موضوع وقف که ارکانی مانند موقوف، واقف، موقوف علیه و... دارد، خودش صدها حکم و دستورالعمل دارد که نظم فوقالعادهای میبینیم. احکام تولیت، احکام موقوفه، احکام موقوف علیهم و دیگر احکامی که سامانبخش این موضوع است. اصل رعایت مصلحت وقف از جانب متولی و کسانی که با وقف ارتباط دارند یا گذرشان به وقف میخورد، یک اصل ثابت شده است. اصلی دیگری که مختص متولی است، این است که تا وقتی که صلاحیت دارد، میتواند متولی باشد. همه اینها یک نظام جامع است که به مدیریتی جامع نیاز دارد. ما وقف عام داریم و وقف خاص که میتواند هزاران موضوع داشته باشد؛ مانند رسیدگی به ایتام، لباس ایتام، معیشت ایتام، ساخت بیمارستان، مدرسه، مسجد، حوزه، دانشگاه، مراکز خدماتی، تولیدی، تعمیر، تجهیز و... که به روشهای مختلفی صورت میگیرد. برای نمونه، ما موقوفهای داریم بهنام مدرسه البرز که در سال 1338 به دست مرحوم حسینعلی البرز تأسیس شد که همین آقای البرز در همان سال یک میلیون و سیصد هزار تومان جایزه به دانشجویان و نخبگان میداد برای رشد علم و سفر به خارج کشور به منظور تحصیل و... که از محل موقوفاتش این سنت حسنه ادامه پیدا کرده و تا امروز ماندگار است. در مکتب اسلام هم مابهازاء خداوند است. در اسلام همه چیز قربة الی الله است. ما هر کار را برای خدا انجام میدهیم. من این رقبه را وقف خدا کردم یا این صدقه را دادم برای خدا. حتی اگر قرص نانی باشد باید بهجهت نزدیک شدن به خدا باشد. این در مکاتب دیگر وجود ندارند.
ما در این سازوکار، آیندهنگری هم داریم؟
بله، اقتصاد اسلامی دوراندیش است و این وقف نشانه دوراندیشی کسانی است که در مکتب اقتصاد اسلامی حرکت کردند. واقف خیراندیش با وقفش توانسته است سالهای سال از مردم مسلمان گرهگشایی کند که از دوراندیشی اوست و البته به اقتضای نیاز مردم هر شهر نوع نیتها تغییر میکند. البته ما وارثان خوبی برای آثار گذشتگانمان نبودیم. بعد از انقلاب این جدیت حاصل شده و برای توسعه دین، برای توسعه علم، برای توسعه فناوری و معنویت گذشتگان ما از چند سال قبل برای امروز برنامهریزی شده که چطور اداره شود. در گام دوم انقلاب ما باید نگاهی به اموری که میتواند جامعه را سامان دهد و نظم مالی ایجاد کند و مشکلات و آسیبهای مادی و معنوی را حل کند، داشته باشیم. نگاه موجود نگاهی است که از زمان حکومت طاغوت تا امروز حاکم بوده که مستأجرها فکر میکنند مالک موقوفه هستند، بههمین علت اجاره نمیدهند؛ چون ماهیت وقف را متوجه نشدند. متولی و مستأجر باید کارشان را درست انجام بدهند تا اهداف مدنظر واقف محقق شود.