کیهان**
سایهای بر فراز زمینگلف/ محمد صرفی
ایالت فلوریدا، پالمبیچ؛ در روزی آفتابی چند مرد مشغول بازی گلف هستند. رباتی کوچک و چهارچرخ از دوربینهای امنیتی و لابلای بوتهها میگذرد و خود را به نزدیکی مردان میرساند و دو نفر را شناسایی میکند. ربات به یک مرکز کنترل متصل است. کاربری که از پشت مانیتور، ربات را پیش میراند، در حین کار کاغذی را از روی میز کار خود برداشته و نگاهی به تک جمله روی آن که به عربی نوشته شده، میاندازد؛ «یجب علی من قتل سلیمانی و من امر بقتله ان یدفع الثمن. الامام السید علی الخامنئی» گوشی یکی از مردان در زمین گلف هک شده و پیامی روی صفحه آن نمایش داده میشود که همین جمله به زبان انگلیسی است؛ «قاتل سلیمانی و آمر به قتل سلیمانی باید انتقامشان را پس بدهند.» سایه پهپاد بر سر آنها ظاهر میشود. کاربر در اتاق کنترل که در پسزمینه تصویر شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس قرار دارد و پرچمهای گروههای مقاومت نیز در کنار هم ردیف شدهاند، دکمه شلیک را فشار میدهد.
این ماجرای یک انیمیشن کمتر از دو دقیقهای است که با عنوان «انتقام حتمی است» در پویش مردمی «قهرمان» به سایت دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب ارسال شده و به عنوان یکی از آثار برگزیده منتشر شده است. این اثر واکنشهای فراوانی در رسانههای آمریکایی داشته و حتی مقامات رسمی این کشور نیز نسبت به آن موضعگیری کردهاند. برای نمونه جان کربی، سنگوی پنتاگون با اشاره به این ویدئو گفته است؛ «این بخشی از فعالیتهای مخربی است که ایران در منطقه مرتکب میشود و از همان تهدیدهایی است که علیه امنیت ملی ما انجام میدهد. ما در وزارت دفاع بر روی این تهدید متمرکز خواهیم ماند تا اطمینان حاصل کنیم در منطقه تواناییهای لازم را برای دفاع از خود داریم. ما شاهد ادامه حمایت ایران از تروریسم در منطقه شام و خاورمیانه و حمایت آن از گروههای شبهنظامی در عراق و سوریه هستیم که حمله به نیروهای ما را ادامه میدهند.»
آمریکاییها با همین بهانههای مزخرف، سردار سلیمانی و همراهانش را ترور کردند. آنها بهطور سیستماتیک و روزانه مشغول جنایت جنگی در منطقه غرب آسیا هستند و هر کس مقابل آنها بایستد برچسب تروریست میخورد و باید حذف شود. همان جمله مشهور جرج بوش پس از حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر؛ یا با مائید یا با آنها. نسلکشی و جنایت علیه بشریت در آمریکا مربوط به امروز و دیروز نیست. ۵ قرن پیش اجداد آمریکاییهای امروز با نسلکشی بیرحمانه میلیونها بومی، سنگ بنای آمریکا را گذاشتند. آدمکشی در خون آنهاست و این ژن را نسل به نسل منتقل کردهاند. اگر چند قرن پیش فقط بومیان و سرخپوستان قربانی سفیدپوستان مهاجر اروپا بودند، امروزه نوادگان آنها این کسب و کار خونین و البته پرسود را حسابی گسترش دادهاند. البته کشتار بومیان تا اواخر قرن نوزدهم نیز ادامه داشت. برای نمونه میتوان به جنایت مشهور به «زخم زانو» در سال ۱۸۹۰ اشاره کرد که طی آن ۳۰۰ سرخپوست زن و مرد به دست ارتش آمریکا قتل عام شدند و بیست نفر از سربازان ارتش آمریکا برای این جنایت مدال افتخار هم دریافت کردند.
با اطمینان میتوان گفت کمتر جایی در کره خاکی یافت میشود که ردپایی از جنایت و تروریسم آمریکایی در آن پیدا نشود؛ از آمریکای لاتین گرفته تا آسیا و آفریقا و حتی اروپا. عراق، افغانستان و سوریه سه کشور اصلی مورد تجاوز و تهاجم آمریکا طی سالهای اخیر بودهاند. باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا در سال ۲۰۱۶ گفت: «با فناوری خارقالعادهمان دقیقترین عملیات هوایی تاریخ را انجام میدهیم.» این کشور فقط بین سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ پنجاه هزار عملیات هوایی انجام داد که طی آن دهها هزار تن از شهروندان عادی کشورهای هدف کشته شدند. بسیاری از این جنایتها سانسور و آنچه گزارش شده است نیز تلاشی برای لاپوشانی حقیقت و کاستن از عمق و گستره جنایات بوده است.
برای نمونه در سال ۲۰۱۶ هواپیماهای آمریکایی روستایی در شمال سوریه را بمباران کردند. پنتاگون در گزارش رسمی خود مدعی شد در این حمله ۸۵ تروریست کشته شدند، اما تحقیقات میدانی نشان داد در روستای مذکور هیچ تروریستی نبوده و ۱۲۰ شهروند سوری در این حمله قربانی شدهاند. چهار ماه پیش و در جریان فرار آمریکا از افغانستان پهپادهای آمریکایی به یک خودروی ون حمله کرده و آن را منفجر کردند. پنتاگون مدعی بود این خودرو حامل مواد انفجاری بوده است. چند روز بعد معلوم شد در این حمله
۱۰ شهروند افغانستانی از جمله هفت کودک کشته شدهاند. اینها فقط دو نمونه از صدها جنایت تروریستی ارتش آمریکاست. آشکار شدن نوک کوه یخی که حداقل در کوتاهمدت، اندازه آن روشن نخواهد شد.
برخی منابع میگویند؛ آمریکا طی ۲۰ سال گذشته بیش از
۹۳ هزار عملیات هوایی در افغانستان، عراق، لیبی، پاکستان، سومالی، سوریه و یمن انجام داده است. بر اساس پروژه هزینههای جنگ دانشگاه براون، تعداد کل غیرنظامیانی که از خشونت مستقیم در جنگهای آمریکا از ۱۱ سپتامبر تاکنون جان خود را از دست دادهاند، به ۳۶۴۰۰۰ تا ۳۸۷۰۰۰ نفر میرسد. هر کس بخواهد بر این سلاخخانه نوری بتاباند با هزینههای فراوانی روبهرو میشود. جولیان آسانژ یکی از آنهاست. چلسی منینگ، تحلیلگر اطلاعاتی سابق ارتش ایالات متحده، هفت سال را در یک زندان نظامی گذراند. دانیل هیل، تحلیلگر سابق نیروی هوایی ایالات متحده، که اثرات مرگبار جنگ هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا را فاش کرد، در حال حاضر در حال گذراندن حکم ۴۵ ماه زندان است. افشاگریهای منینگ و هیل نشان میداد کشتار غیرنظامیان، حاصل اشتباه نبوده و الگوهایی از جنایت جنگی هستند.
بودجه جنگی امسال آمریکا ۷۶۸ میلیارد دلار در نظر گرفته شده است. این یعنی حدود نیمی از بودجه فدرال آمریکا برای نظامیگری هزینه میشود. این بودجه با هزینههای جانبی به یک تریلیون دلار میرسد. بودجهای که جیب شرکتهای بزرگ ساخت تسلیحات را پرتر از پیش کرده و ادامه کشتار شهروندان غیرنظامی را در اقصی نقاط جهان - بهخصوص در غرب آسیا - تضمین میکند. دموکراتها و جمهوریخواهان در هر موضوعی اختلافنظر داشته باشند، در افزایش بودجه نظامی اختلافنظر ندارند.
در این سیاهبازی خونین که به نام مبارزه با تروریسم و تامین امنیت آمریکا در جریان است، رسانههای بزرگ این کشور نیز البته نقش و سهم خود را دارند. شاید امروز ما به عنوان تماشاچیان این تراژدی، نتوانیم ابعاد آن را به خوبی درک کنیم، اما این موضوع چیزی از هولناک بودن آن کم نمیکند. تروریستها به اسم مقابله با تروریسم آدم میکشند، به آدمکشی خود افتخار میکنند و کسی هم اجازه ندارد از قربانیان این تروریسم یادی کند. حتی اگر این یاد به گستره یک ملت و درباره مردی مانند شهید سلیمانی باشد. برخورد اینستاگرام و توئیتر با پستهای مربوط به شهید سلیمانی از این نوع است و نشان میدهد در دنیای امروز ادعای آزادی بیان و اطلاعات تا کجاست.
فعلا بربرهای شیکپوش در کاخ سفید، کنگره، پنتاگون و شرکتهای پیمانکاری آن نشستهاند و از کیکی که با خون بیگناهان پخته شده لذت میبرند. میان اتاقهای مجلل آنها تا محلهایی که بمبها فرومیریزند فاصله بسیاری است، اما دیر نیست زمانی که سایهای را که از دیدنش در یک انیمیشن اینچنین به وحشت افتادند، بالای سر خود ببینند. این فقط سایه انتقام سردار سلیمانی و صدها هزار قربانی جنگافروزیهای آنان نخواهد بود بلکه حرکتی انسانی برای متوقف کردن این ماشین کشتار و نجات قربانیان آینده آن است.
**************************************
خراسان**
***************************************
آرمان ملی**
علي عسگري با دستور بالاتريها آمده / مطهره شفیعی
مانند برخی نبود که پس از حواشی ایجاد شده استعفا دهد بلکه حاضر شد تمام انتقادات را بشنود و بخواند اما مدیرعامل هلدینگ خلیجفارس بماند. علیعسگری بهخوبی میداند که مدیریت هلدینگ نه به مدرک تحصیلی او مرتبط است و نه شباهتی با مشاغل قبلیاش، اما شاید میخواهد حتی به قیمت عملکرد ضعیف در این هلدینگ به منتقدان پاسخ بدهد که مرغش یک پا دارد. میخواهد بماند به هر قیمتی صبح پنجشنبه خبری مبنی بر استعفای علیعسگری منتشر شد، حتی خبرگزاریهای ایرنا و باشگاه خبرنگاران نوشتند: «عبدالعلی علیعسگری در نامهای به هیاتمدیره هلدینگ خلیجفارس ضمن تشکر از اعتماد آنان اعلام کرده در احترام به افکار عمومی، از پذیرش مسئولیت مدیر عاملی انصراف داده است» ساعات زیادی طول نکشید که این خبر تکذیب شد. نکته قابل تامل آنجاست که باشگاه خبرنگاران جوان یعنی نهاد زیرمجموعه صداوسیما که علیعسگری مدیر آن بود، اقدام به انتشار خبر استعفا کرد. این اقدام احتمال انتشار خبر استعفا با خواست علیعسگری را افزایش داد چرا که او در لوای تکذیب استعفا به بیان موضوعاتی پرداخت که در شرایط عادی امکان بیانش که نوعی دفاع در برابر انتقادات بود را نداشت. علیعسگری به فارس گفت: خبر استعفایم که از سوی برخی رسانهها منتشر شده جعلی است. او گفته: کار را با قدرت آغاز کردهایم و جلسات را از اولین روز کاری شروع و برای تحول در این مجموعه اقتصادی برنامه داریم. علیعسگری به باشگاه خبرنگاران جوان هم گفته است: «استعفای من از سمت مدیرعامل پتروشیمی خلیج فارس کاملا دروغ و جعلی است. این خبر صحت ندارد و من هیچ نامهای به مبنای استعفا به هلدینگ خلیجفارس ارسال نکردم.» وی همچنین گفت: «ما کار خود را در مجموعه هلدینگ شروع کردیم و مولد خبری که منتشر شده تاریکخانههای بندهای ثروت و قدرت است و آنها از قطع کردن دستاندازیهایشان به این مجموعه نگران شدند و این اخبار را منتشر کردهاند.» نکته جالب اینجاست که علیعسگری گفته است: «برخی تصور میکنند من نفت و گاز و پتروشیمی را نمیشناسم. در حالی که در این سالها و مخصوصاً زمانی که در موشکی مشغول بودیم، به دلیل نیازهای پیشرفتهای که این صنعت داشت، از اولین افرادی بودیم با این صنعت کاملاً آشنا شدیم. هم در داخل کارهای تحقیقاتی را انجام دادیم و هم در خارج. بعد از آن هم در سوختهای موشکی فعالیتهایی را مرتبط با این صنعت انجام دادیم. علیعسگری ادامه داد: چند پتروشیمی از جمله پتروشیمی کرمانشاه و مسجد سلیمان را از مؤسسین بودیم و اولین گامهایش را برداشتیم. در صدا و سیما هم که بودم صندوق بازنشستگی ورشکسته بود و به دلیل ایمان و اعتقاد من به صنعت پتروشیمی پروژه بزرگی را تعریف کردیم که اکنون با موفقیت در حال جلو رفتن است. وی افزود: به هر حال تسلط من بر پتروشیمی خوب است. البته رشته من شیمی نیست و برخی خیال میکنند مدیر هلدینگ حتماً باید شیمی خوانده باشد. در حالی که مدیر هلدینگ باید مهندس صنایع باشد و بتواند مدیریت کلان و هلدینگداری کند.» پس از این اظهارات بود که برخی این سوال را مطرح کردند چگونه در رزومه علیعسگری نشانی ازآنچه مطرح کرده وجود ندارد و اگر اینچنین است که میگوید چرا در سالهای زیادی که دارای مشاغل دیگری بوده هیچگاه خواستار حضور در بخش پتروشیمی نشده و اکنون به یکباره و با پایان حضورش در صداوسیما به یاد آورده که در زمینه راهانداری و تاسیس چند پتروشیمی حضور داشته است! کدام موفقیت در صداوسیما؟ علی عسگری اظهارات قابل تامل دیگری هم داشت که عجیب بود. او گفته است: «هر کاری را که من در دوران پس از انقلاب به دست گرفتم به لطف الهی موفقیتآمیز بوده است. به عنوان مثال در معاونت فنی سازمان صدا وسیما تحولات بزرگی رخ داد و در سالهای اخیر هم که با حکم رهبری ریاست سازمان را بر عهده داشتیم موفقیتهایی پیش آمد که مردم همه دیدند.» اما با مرور عملکرد صداوسیما و کاهش مخاطبان این رسانه نتیجه دیگری باید گرفت. آیا منظور علیعسگری از موفقیت، پخش گاندو علیه تیم مذاکرهکننده دولت قبل است یا برنامههای دیگری که مخاطبان این رسانه را به سمت تماشای اخبار از شبکههای خارج کشور هدایت کرده است در دوران ریاست آقای علیعسگری، نقدها به دولت وقت به اوج رسید و مواضع سازمان تندتر از هر زمان شد. نگاه برنامههای صداوسیما در شبکههای مختلف در اواخر دوران مذکور، نسبت به دولت به جایی رسیده بود که مجریان رسانه بدون نگرانی مستقیما هیات دولت و شخص رئیسجمهور را مورد خطاب و تذکر قرار میدادند؛ حتی در هفتههای پایانی کار دولت دوازدهم در موردی، خانم مجری در برنامه زنده خطاب به دولت وقت گفت بهتر است زودتر بساطتان را جمع کنید و بروید! برخورد یکسویه با منتقدان و غیرهمفکران داخلی و اجازهندادن به آنها برای حضور یا انعکاس پاسخشان در دوران ریاست آقای علیعسگری ادامه و تا حدی توسعه یافت و متأسفانه در این دوران پنجساله برخورد غیرمنصفانه با برخی از شخصیتها، بهویژه برخورد حذفی با یاد و نام مرحوم هاشمیرفسنجانی از تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی، به اوج رسید. حتی فاطمه حسینی نماینده مردم تهران در مجلس یازدهم از عملکرد صداوسیما در آموزش دانشآموزان و سرگرمی مخاطب در شرایط فعلی انتقاد کرده و نوشته بود: «منابع مالی که ٣ سال متوالی از صندوق توسعه ملی برای تولید برنامههای فاخر به صداوسیما رفت، کجا هزینه شده که شاهد ضعیفترین تولیدات تلویزیونی هستیم؟ این سازمان که مدعی اداره جامعه در وضعیت غیرعادی امروز است، عملکردی بسیار ضعیف در آموزش دانشآموزان و نیز سرگرمی مخاطب داشته است.» چه کسی دستور انتصاب داد؟ در این میان یک سوال بدون پاسخ مانده است که آن هم نقش اصلی در انتصاب علی عسگری به مدیرعاملی هلدینگ خلیج فارس را چه کسی داشت. نایبرئیس کمیسیون انرژی مجلس در پاسخ به این پرسش که با توجه به وعده وزیر نفت درباره استفاده از نیروهای متخصص در حوزههای گوناگون، آیا مجلس به بحث انتصاب علی عسگری ورود میکند؟ گفت: بله اگر این انتصاب از جانب وزیر نفت صورت گرفته بود و او در این خصوص تصمیمگیر بود، مجلس به بحث ورود میکرد و در قالب احضار، پرسش و یا حتی استیضاح موضوع را پیگیری میکرد. اما در شرایط فعلی پیگیریهای تقنینی مجلس هم احتمالا بیتاثیر خواهد بود. هادی بیگینژاد در تشریح این ابهام، گفت: «در ظاهر این انتصاب توسط وزیر نفت انجام شده اما دستور استفاده از این شخص را نهادهایی بالاتر از وزارت نفت صادر کرده و به وزیر نفت دیکته کردهاند» وحید حاجیپور فعال رسانهای حوزه نفت هم در توییتی گفته بود که «تکلیف بود علی عسگری مدیرعامل پتروشیمی خلیجفارس شود. وزارت نفت گزینههای خود را داشت. اختلاف بالا گرفت، وزیر نفت به سراغ رئیسی رفت، مافوق هم گفت حکم را بزنید. اوجی نیز بهسرعت از هیاتمدیره خواست فورا کار را یکسره کند. و اینگونه، گوشت لخم به ذینفعان اصلی قدرت رسید.» اما روز پنجشنبه مدیرکل روابط عمومی ریاست جمهوری ادعای دستور رئیسجمهوری برای صدور حکم علیعسگری به سمت مدیرعاملی پتروشیمی خلیج فارس را تکذیب کرد.
*******************
ابتکار**
روند بازارهای اقتصادی را بررسی کرد ریزش ادامهدار قیمتها درصورت توافق/ کیمیا نجفی
نرخ ارز در هفته گذشته کاهشی بود و این مسئله موجب نوسانات قیمتی در بخشهای مختلف شد.قیمت طلا در هفته سوم دیماه متاثر از کاهش نرخ ارز کاهشی بود و حباب سکه با ۱۸۰ هزار تومان افت، به ۲۵۰ هزار تومان رسید. محمد کشتیآرای، نایب رئیس اتحادیه طلا و جواهر در گفتوگو با ایرنا، درباره تحولات بازار سکه و طلا گفت: «قیمت انس جهانی طلا در پایان هفته نسبت به ابتدای هفته ۲۵ دلار افزایش داشت. نرخ ارز در هفته گذشته کاهشی بود و موجب شد بهای طلا و سکه کاهش یابد اما دوباره در اواسط هفته سیر صعودی را در پیش گرفت. در مجموع هفته گذشته به دلیل کاهش قیمت ارز بهای سکه و طلا کاهش یافت و حباب سکه اول هفته ۳۸۰ هزار تومان حباب داشت و در پایان هفته ۲۵۰ هزار تومان شد؛ یعنی ۱۸۰ هزار تومان کاهش داشت. کاهش قیمتها تا اواسط هفته قابل توجه بود و سکه طرح جدید به کانال ۱۱ میلیون تومان هم بازگشت، اما از روز چهارشنبه دوباره رشد داشت. »
علاوهبر طلا و سکه، بازار خودرو نیز با تغییراتی همراه بود و با تغییر نرخ ارز، بازار خودرو نیز روند کاهشی به خود گرفته و طی روزهای گذشته شاهد کاهش دو الی پنج میلیون تومانی در اکثر خودروهای پرتیراژ داخلی بودیم. سعید موتمنی، رئیس اتحادیه نمایشگاهداران و فروشندگان خودرو تهران در گفتوگو با مهر با بیان اینکه نوسانات ارزی و عرضه خودرو به بازار دو عامل اصلی در تعیین قیمتها در بازار خودرو هستند، اشاره کرده است: «طی یک هفته اخیر قیمتها در بازار خودرو به دلیل عقبنشینی قیمت دلار، روند کاهشی گرفتهاند؛ به گونهای که خودروهای داخلی بین ۲ تا ۵ میلیون تومان کاهش قیمت را تجربه کردهاند. از سویی دیگر با توجه به کاهش قیمت دلار، مصرفکنندگان نیز دست از خرید کشیده و منتظر تعیین تکلیف قیمتها در بازار ارز هستند.»
*****************************
وطن امروز**