لزوم مراقبت از قدرت «اراده» ایران/ سعدالله زارعی
چندی قبل «رابین رایت» در روزنامه نیویورکر نوشت: «کنت مککنزی فرمانده نیروهای آمریکا در خاورمیانه به من گفت درسهایی که از [حمله ایران به] عینالاسد گرفتیم این است که موشکهای ایران نسبت به برنامه هستهایاش به تهدید قریبالوقوعتری تبدیل شدهاند. در عینالاسد، موشکهای ایران تقریباً به همان جایی خوردند که آنها میخواستند بخورد. حالا این موشکها میتوانند بهگونهای مؤثر به نقاط مختلفی در گستره و عمق خاورمیانه اصابت کنند. اصابتشان به نقاط مختلف دقت زیادی دارد».
آنچه نویسنده مشهور نیویورکر از مککنزی فرمانده نیروهای تروریست آمریکا در غرب آسیا -که چند روز پیش بازنشسته شد-
نقل کرد، تصویر واقعی آمریکا از قدرت نظامی ایران است. کما اینکه در همین زمان «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» هم در گزارشی نوشت ایران در حال حاضر یکی از برترین تولیدکنندگان موشک جهان و زرادخانه آن بزرگترین و متنوعترین زرادخانه در خاورمیانه است. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:
1- اعتراف به قدرت نظامی ایران از سوی مقامات نظامی آمریکا بیانگر آن است که منطق و میدان قدرت در غرب آسیا تغییر کرده است.
تا پیش از این قدرت نظامی کشورهای برتر بینالملل و ائتلافهایی که یک طرف آن قدرتهای غربی بودند و معاملات بزرگ خرید تسلیحات کشورهای منطقه، تعیینکننده معادلات نظامی امنیتی بودند. پیمانهای نظامی ناتو ورشو در دوران طولانی جنگ سرد -1324 تا1370- معادلات کلان و خرد عرصه نظامی - امنیتی را رقم میزدند. پس از این دوران، آمریکا بهطور یکجانبه در مناطق مختلف دنیا و از جمله در منطقه ما اعمال قدرت مینمود و پس از مدتی که متوجه شد هزینه اقدامات یکجانبه و حذف دیگران برای آمریکا بسیار سنگین است، ائتلافهای خودساختهای نظیر ائتلاف ضدتروریزم پدید آورد و البته خود در کانون آن قرار داشت. ائتلاف آمریکایی که در ده سال گذشته در چند نوبت پدید آمد هم عملاً کمکی به ابقاء آمریکا در جایگاه «قدرت نظامی برتر» نکرد. حملات ایران به «گلوبالهاوک» و «عینالاسد» که بدون پاسخ ماندند و فرار توأم با عجله آمریکا از افغانستان و پذیرش کاهش نیروهای نظامی خود در عراق، وضعیت رو به ضعف آمریکا را در «دوران ائتلافها» نمایان کرد. ائتلاف ایساف در افغانستان، ائتلاف ضدتروریزم در عراق، ائتلاف ضدسوریه و ائتلاف ضدایران همه با شکست مواجه شدند و این به معنای پایان نظریه امنیتی «اتکاء بر قدرت برتر نظامی بینالمللی» میباشد. آمریکا با اعتراف به پایان کارآمدی این نظریه، به پایان کارآمدی نظامی خود در مناطق دنیا اعتراف کرده است.
2- آمریکاییها براساس فرهنگ خود که قدرت را صرفاً فیزیکی و سختافزارانه میبینند، شکست خود از جبهه مقاومت در غرب آسیا را به دلیل وقوع تغییر در «فیزیک نظامی منطقه» معرفی کردهاند، ولی واقعیت این نیست دلیل آن هم واضح است؛ آمریکا هنوز هم از قدرت نظامی فراوانی برخوردار است و با سایر قدرتهای نظامی جهان فاصله قابل توجهی دارد و در این میان بعضی قدرت نظامی ایران را در ردیف چهارم جهان و بعضی هم حتی در ردیف دهم جهان ارزیابی کردهاند که البته جایگاه برجستهای است. بله قدرت نظامی ایران از این حیث که بومی است، اهمیت ویژهای دارد ولی هنوز از نظر فیزیکی با قدرت نظامی آمریکا فاصله دارد. پس آمریکا فقط از فیزیک نظامی ایران شکست نخورده است، شکست آن را باید در جای دیگر هم جستوجو کرد. کجا؟
واقعیت این است که در همین اطراف ما قدرتهای بزرگ نظامی وجود دارند روسیه، ترکیه، پاکستان، هند و حتی از حیث جنگافزار، عربستان از این قرارند و بودجه نظامی هر کدام از اینها از ایران بیشتر است که به ترتیب 61/7، 17/7، 7/8، 72/9 و 57/5 میلیارد دلار میباشد و بودجه نظامی ایران در سال جاری 8/6 میلیارد دلار است. کما اینکه زرادخانههای هر کدام از اینها و یا اغلب اینها از زرادخانه ایران انباشتهتر است. نقطه تفاوت نظامی ایران با این کشورها این است که آنان با آمریکا رقابتی ندارند چه رسد به اینکه تعارضی داشته باشند و باز چه رسد به اینکه برنامهای برای تضعیف موقعیت نظامی آمریکا در غرب آسیا داشته باشند. پس در واقع آمریکا نه فقط در مواجهه با فیزیک نظامی ایران بلکه بیش از آن در مواجهه با «اراده ایران» شکست خورده است. این اراده ایران است که «نقشه ژئوپولیتیک نظامی» غرب آسیا را هم تغییر داده و مانع تداوم سیطره گذشته آمریکا بر این منطقه شده است. البته این را هم میدانیم که همین اراده، دائماً ایران را وادار به افزایش قدرت دفاعی خود کرده است و تأثیر راهبردی اراده ایران، به وسیله تولید سلاحهای پرقدرت از جمله موشکهای بالستیک، معتبر شده است.
3- با توجه به آنچه گفته شد، طبیعی است که غرب و بهویژه آمریکا در پی آن باشند تا به این اراده خلل وارد نمایند. الان غربیها میگویند در شرایطی که اراده ایران در از بین بردن نفوذ غرب در آسیا و آفریقا و حتی در آمریکای لاتین وجود دارد، تمرکز کردن بر برنامه هستهای ایران فقط در صورتی ارزش دارد که به «اراده ایران» آسیب وارد نماید. بر همین اساس رابین رایت به نقل از «یوزی روبین»، رئیس سازمان دفاع موشکی رژیم اسرائیل میگوید برنامه موشکی ایران بسیار خطرناکتر از قدرت اتمی پاکستان است. رایت همچنین به نقل از «جفری لوئیس»، کارشناس اندیشکده مطالعاتی بینالملل میدلبری مینویسد قدرت موشکی ایران از قدرت موشکی کره شمالی پیشرفتهتر و خطرناکتر است.
با این وصف قدرتهای غربی و به ویژه آمریکا و فرانسه در مذاکرات وین روی باز شدن باب گفتوگو درباره قدرت نظامی ایران تأکید نموده و وقتی در این مورد با سرسختی تیم ایران مواجه شدند از آنان خواستهاند فعلاً به طور کلی این را بپذیرند ولو آنکه مذاکره پیرامون توان نظامی ایران به طور واقعی شکل نگیرد! چرا برای آمریکا قرار گرفتن قدرت نظامی ایران در روند مذاکرات وین ولو خیلی کلی و مبهم اهمیت دارد؟ دلیل آن واضح است آمریکا میخواهد اراده ایران در استفاده از قدرت خود را بشکند. در آن صورت وجود موشکها هر چند بسیار پیشرفته و کارآمد تأثیری فراتر از بمب اتمی پاکستان یا بمباتمی هند نخواهد داشت.
البته پرواضح است که اگر ما این را بپذیریم، قطعاً آمریکاییها از هفته بعد فشار خود را برای کشاندن ایران پای میز مذاکره نظامی شروع میکنند. پس مسئله اصلی شکستن اراده ایران است. کما اینکه آمریکاییها در پرونده هستهای میگویند ما میدانیم که دانش هستهای ایران را نمیتوانیم از بین ببریم و در نهایت نمیتوانیم مانع هستهای شدن ایران بشویم اما اگر ایران بپذیرد که درباره این پرونده حد و حدود نظام سلطه را بپذیرد، درباره «اراده» خود دست به معامله زده و در واقع روی آینده خود خط کشیده است.
4- آمریکا در صحنه عینی هم نه فقط از سلاح ایران بلکه بیش از آن از اراده ایران شکست خورده است. در ماجرای ایجاد منطقه حایل آمریکا در سوریه که با هدف خنثی کردن ائتلاف مقاومت در منطقه دنبال میشد، آنچه آمریکا را وادار به عقبنشینی کرد، اراده مقاومت و بهخصوص اراده ایران بر شکستن این منطقه حایل بود و در نهایت هم با این اراده خط حایل میان سوریه و عراق در مرزهای مشترک این دو کشور شکسته شد و طرحی که آمریکا و رژیم صهیونیستی و بعضی از کشورهای منطقه روی آن حساب ویژهای باز کرده بودند، در نطفه خفه گردید و با از بین رفتن این طرح، حضور نظامی آمریکا در سوریه بیخاصیت شد و حتی پس از آن، پایگاهها و نیروهای نظامی آمریکا در این کشور با حملات پیدرپی مواجه و دهها نفر از آنان کشته شدند و به همین دلیل دونالد ترامپ رئیسجمهور جنایتکار آمریکا پس از موفقیت سردار سلیمانی در حفظ ارتباط عملیاتی میان مقاومت عراق و مقاومت سوریه اعلام کرد، نظامیان خود را از سوریه خارج میکند که البته با فشار تلآویو هنوز محقق نشده است.
در صحنه یمن هم ائتلاف آمریکایی - سعودی فقط از سلاح یمنیها شکست نخورده است هر چند رشد توانایی تولید تسلیحات یمن بیوقفه ادامه داشته و دست رزمندگان یمنی را در این جنگ نابرابر پرکرده است. در واقع در یمن هم آمریکا و عربستان قافیه را در مقابل
«اراده یمنیها» باختهاند. این اراده یمنیها بوده که در حین جنگ ظالمانه بینالمللی-منطقهای علیه آنان، ارتش مردمی حدود دویست هزار نفری را پدید آورده و به هزاران قبضه سلاحهای پیشرفته و بخصوص در دو زمینه پهپادهای مهاجم و موشکهای بالستیک مجهز کرده است. اراده یمنیها سبب شکسته شدن حصار آنان در دریا شده و به همین جهت هماینک یمنیهای در محاصرهاند که به توقیف کشتیهای ائتلاف متجاوز دست میزنند و حال آنکه قطعنامه ظالمانه 2216 سازمان ملل بر توقیف هر محموله که برای یمن ارسال شود، حکم میکند.
پشت پرده شلیک های مرموز در بغداد /دکتر حامد رحیم پور
تجربه ثابت کرده است فعل و انفعالاتی که در منطقه دیپلماتیک سبز بغداد رخ می دهد میتواند سرآغاز تحولات جدید سیاسی و نظامی در عراق باشد.پنج شنبه شب نیز سفارت آمریکا در عراق بار دیگر با 3 راکت هدف حمله قرار گرفت .بلافاصله برخی چهره های سرشناس عراق همچون «مقتدی صدر» رهبر جریان صدر نیروهای مقاومت را به اجرای این حمله متهم کرد در صورتی که رهبران گروههای مقاومت عراق از جمله قیس الخزعلی دبیر کل جنبش عصائب اهل الحق و هادی العامری رئیس ائتلاف الفتح با صراحت تمام هرگونه دست داشتن در این حملات را رد و تعرض به نمایندگیهای دیپلماتیک در منطقه سبز بغداد را به تندی محکوم کردند. با این اوصاف، اکنون مسئله این است که حملات مرموز اخیر با چه اهدافی صورت گرفته و در راستای منافع کدام جریانهای سیاسی است؟ هنوز که هنوز است تکلیف تشکیل بزرگ ترین فراکسیون پارلمانی مشخص نیست و رایزنیهای سیاسی عراقی تا به امروز در این باره بینتیجه بوده است. فعلا، مقتدی صدر بر تشکیل دولت اکثریتی غیر توافقی و انتخاب شخص نخست وزیر تاکید دارد و گفت وگوهایش با رهبران دیگر بلوک شیعی به نتیجه مشخصی نرسیده است.در روزهای اخیر نیز گمانهزنیهای بسیاری درباره روند آینده تشکیل کابینه در عراق مطرح شده است. یکی از این گمانه ها ائتلاف صدر با «الاطار التنسیقی» (کمیته هماهنگی گروههای سیاسی شیعی) بود. این اتفاق در سایه مواضع تند صدر علیه الحشد الشعبی و شخص نوری المالکی چندان محتمل نبود، هر چند منتفی هم نبود.به نظر می رسد اکنون واشنگتن قصد دارد با توجه به اختلافاتی که میان مقتدی صدر و کمیته هماهنگی شیعیان وجود دارد، از حملات این چنینی به اماکن دیپلماتیک ، برای ایجاد انشقاق و عدم شکلگیری اجماع در بیت شیعی بهره بگیرد. بدون تردید، واکنش زودهنگام و همراه با تعجیل مقتدی صدر به این رخدادها که مضمون اصلی آن انتقاد از گروه های مقاومت بود، همان خواستهای بود که آمریکاییها انتظار داشتند.افزون بر این خارج نشدن کامل نیروهای آمریکایی مسئلهای است که با مخالفت گروههای مقاومت مواجه شده زیرا آن را مغایر مصوبه پارلمان عراق میدانند و بر این مبنا اعلام کردهاند در صورتی که خواستهشان محقق نشود، گزینهای جز مقاومت نظامی تا اخراج کامل نظامیان آمریکا از عراق نخواهند داشت. در نتیجه این روند به نظر می رسد اکنون آمریکاییها با طراحی چنین حملاتی تلاش دارند، از یک سو، فشارهای وارد شده مبنی بر اجرایی شدن قانون خروج آمریکا از عراق را کاهش دهند و از سوی دیگر، واشنگتن امیدوار است که این حملات با هدف دامن زدن به اختلافات گروه های سیاسی عراق و نا امن کردن فضای عمومی بستر لازم را برای باقی ماندن آنها در این کشور ایجاد کند.
در این میان، البته روند کلان تحولات عراق از ابتدای اکتبر ۲۰۱۹ نیز نشان میدهد که متاسفانه سیاست ورزی بخش سیاسی گروههای مقاومت رو به اضمحلال است. نحوه مواجهه با اعتراضات، تشکیل دولت الکاظمی، تصویب بودجه، انتخابات زودهنگام پارلمانی و حواشی و نتایج جلسه افتتاحیه پارلمان حاکی است، کمیته هماهنگی شیعیان از کارآمدی لازم برای مواجهه با بحران های گوناگون برخوردار نیست.همه این اتفاقات و روند ها نشان می دهد که الحشد الشعبی روزهای سخت تری نیز در پیش دارد. جریانهای سنی عراق، کردها و برخی شیعیان از جمله جریان صدر و به بیان دیگر، گروههایی که حشد را به غلط یا درست در زمین نوری المالکی یا ایران میبینند، راضی به ادامه حیات آن به عنوان یک شاخه نظامی مستقل از ارتش و نیروهای امنیتی نیستند. در شرایط کنونی نیز آمریکایی ها با طراحی حملات اخیر، تلاش دارند که اذهان عمومی و اولویت های دولت آینده عراق را از اخراج نظامیان آمریکایی به ضرورت خلع سلاح گروههای مقاومت تغییر دهند. آینده امنیتی و نظامی حشد اکنون بیشتر از هر زمانی به عرصه سیاست گره خورده و این امر، سیاست ورزی هوشمندانهای را طلب میکند.
آقای همتی! ثمرات تغییر را نمیبینید؟ /دکتر عبدالمجید شیخی
روز گذشته آقای عبدالناصر همتی رئیس کل سابق بانک مرکزی در ویدئویی درخصوص عملکرد دولت سیزدهم اظهار داشته که اگر دولت رئیسی هیچ تلاشی هم نمیکرد، قاعدتاً با صادراتی که در سال گذشته داشتیم، میتوانستیم نزدیک 60 درصد رشد درآمد داشته باشیم و سؤال میپرسد سهم دولت سیزدهم در خنثیسازی تحریمها چقدر است؟
آقای همتی! آیا خود شما و دولت شما نبود که معتقد بود تحریم هستیم و نمیتوانیم نفت بفروشیم؟ یادمان نمیرود که شما در مصاحبهای گفته بودید برخی ماهها نمیتوانستیم نفت بفروشیم و میزان فروش نفت ایران به سختی به حدود 100 تا 200 هزار بشکه میرسید. این حرفهای شما خیلی تازه است و چند ماهی بیشتر از آن نگذشته است، چطور الان ادعا میکنید «ما هم بودیم میتوانستیم به همان میزان یا حتی بیشتر نفت بفروشیم؟» مگر خود دوستان شما مدام از تحریم و تنگنا و محدودیت حرف نمیزدند؟ مردم یادشان نمیرود که دولت دوازدهم مدام بهانه FATF را میآورد. یادتان رفته است؟ با یک جست وجوی ساده در گوگل براحتی میتوان حرفهای شما را در اینترنت پیدا کرد. با این اوصاف و با این ادبیات حضرتعالی، منتظریم که بزودی ورود میلیونها دوز واکسن را نیز که بعد از اتمام دولت دوازدهم به کشور صورت گرفته، به نام خود بزنید!
آقای همتی! بدون شک یکی از دلایل رشد درآمدهای نفتی، افزایش قیمت نفت است. هیچ کس نمیتواند این موضوع را کتمان کند، اما آیا میتوان دیپلماسی فعال اقتصادی و نفتی دولت سیزدهم را نادیده گرفت؟ در ماههای اخیر شاهد رفتوآمدها و رایزنیهای گسترده مقامات دولتی ایران به کشورهای همسایه بودهایم، آیا توقع دارید این رایزنیها منجر به نتیجه نشود؟ در روزهای آینده نیز شاهد یکی از همین رایزنیها در سفر رئیس جمهور کشورمان به روسیه خواهیم بود.
به جرأت میتوان گفت قسمت اعظمی از این گشایشها در ماههای اخیر به خاطر اقتدار و تغییر نگاه دولت سیزدهم است. وقتی غرب متوجه شده اکنون دولتی سرکار آمده که دیگر مثل دولت قبلی تمام تخم مرغهایش را در سبد آنها نخواهد گذاشت، ماجرا متفاوت خواهد بود. تغییر کاملاً محسوس است. شما وزارت نفت دوران آقای زنگنه را با وزارت نفت امروز مقایسه کنید، آیا تغییر را نمیبینید؟ حجم 4 ماه فعالیت دوران وزارت نفت کنونی با 8 سال دولت آقای روحانی و وزارت نفت زنگنه برابری میکند. توقع دارید درآمدهای نفتی افزایش نیابد؟
آقای همتی! بگذریم که خود حضرتعالی در نزدیک به سه سالی که رئیس کل بانک مرکزی بودید، چنان بلایی سر اقتصاد ایران آوردید که نام نیکی برای خود به جای نگذاشتهاید. کافی است یک نظرسنجی از فعالان اقتصادی درباره عملکرد نزدیک به سه ساله شما صورت بگیرد تا معلوم شود شما بر سر صادرات غیرنفتی در آن 3 سال چه آوردید. فعالان اقتصادی معتقدند یکی از دلایل افت صادرات در سالهای 97، 98 و 99 تصمیمات بانک مرکزی در دوران مدیریت شما بوده است. شما در رسانهها معروف به سلطان چاپ پول هستید، نصف چاپ پول در اقتصاد ایران در دوران مدیریت شما در بانک مرکزی صورت گرفته است. بیش از ۵۴ درصد نقدینگی کل تاریخ ایران در دوران ریاست کلی حضرتعالی بر بانک مرکزی خلق شده است. کاش دیروز به همراه ویدئویی که از خودتان منتشر کردید، درباره عملکرد 34 ماهتان در ساختمان میرداماد نیز توضیح میدادید.
همزمان با داغ شدن صحبت مذاکرات برجامی در وین خبر قطعی شدن اجرای توافق 25 ساله با چین منتشر شده است. وزیر امور خارجه ایران روز جمعه با «وانگ یی» همتای چینی خود دیدار کرد و آنطور که گفته میشود در این دیدار، طرفین موضوعات مختلفی را مورد بررسی قرار دادند.
حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که به دعوت «وانگ یی» همتای چینی خود در راس هیئتی به چین سفر کرده، بعد از دیدارش با همتای چینی در شهر ووشی در گفتوگویی درباره جزئیات این دیدار، گفته است: «مقدماتی فراهم کردیم تا امروز (روز جمعه) را روز شروع اجرای توافق جامع همکاریهای ۲۵ ساله دو کشور اعلام کنیم. در این دیدار حامل پیام کتبی آیتالله رئیسی به رئیسجمهور چین بودم. پیرامون مذاکرات وین برای لغو تحریمها هم گفتوگوهای مفصلی انجام شد. نماینده چین در کنار نماینده روسیه در وین نقش مثبتی در حمایت از حقوق هستهای ایران و لغو تحریمها دنبال میکنند.»
اکنون این پرسش مطرح میشود که ماجرای قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین چه اثری برای اقتصاد ایران خواهد داشت؟ سیاوش غیبیپور، دکترای اقتصاد در پاسخ به این پرسش «ابتکار» گفت: اصولاً توافقهای بلندمدت یک مفهوم نهادینه داشته و آن هم ثبات اقتصادی است چراکه با اتکا به موافقتهای بینالمللی میتوان در زمینههای مختلف برنامهریزی کرد. بنابراین توافق با کشوری که رشد اقتصادی آن بالا بوده، تولیدات بیشتری نسبت به کشورهای دیگر دارد و در کل یکی از قطبهای مهم اقتصادی جهان است میتواند اثرات مثبتی را به همراه داشته باشد. این توافق در قدم اول آرامش و اطمینان را به سرمایهگذار داخلی و خارجی میدهد و این آرامش خاطر اولین پیامد توافق ۲۵ ساله ایران و چین است که منجر به تشویق و جذب سرمایهگذاری میشود.