سیاست خارجی ایران در پیچ سرنوشت
در سالهای اخیر در مورد برجام زیاد گفته و نوشتهشده است. موافقتنامهای بدون امضا بین ۷ کشور (ایران و ۶ قدرت جهانی) که بعد از حدود دو دهه تحولات مختلف در خصوص برنامه هستهای صلحآمیز ایران، درنهایت با دو سال مذاکره سطح عالی و کارشناسی فشرده و بدون وقفه بین سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ نهایی و با تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تبدیل به یک «تأسیس سیاسی» با ابعاد خلع سلاحی (برنامه هستهای ایران) – اقتصادی (عدم اجرای تحریمهای بینالمللی، چندجانبه و یکجانبه علیه ایران) – حقوقی (نگارش متن) در نظام بینالمللی شد.
«برجام» از زمان نهایی شدن تبدیل به موجودی بسیار مهم و تعیینکننده در سرنوشت حال و آینده ایران و ایرانیان در ابعاد مختلف شده است. اغراق نخواهد بود اگر گفته شود افکار عمومی امروزی جامعه بینالمللی «برجام» را بهعنوان فیلتر و دریچه نگریستن به ایران امروز انتخاب کرده است. در مورد برجام دیدگاهها و نظرات موافق و مخالف بسیار زیاد و البته بعضا کاملا متناقض و بسیار دوری از یکدیگر وجود دارد. شرایط عمومی کشور و فشارهای بینالمللی که به بهانه برنامه هستهای ایران بر کشور در دو دهه گذشته ایجاد شد، ضرورت پیدا کردن راهی برای مدیریت و خلاصی از فشارهای سیاسی و تنگناهای بینالمللی را برای نخبگان و بدنه عمومی جامعه ایجاد کرده بود که در ۸ سال گذشته این راه (رهایی از فشارهای بینالمللی و الحاق ایران به مناسبات و روابط عادی در جامعه بینالمللی) در «برجام» خلاصه شد. منتقدان برجام نیز استدلالها و دیدگاههای خاص خود رادارند که برخی از آنها منطقی (بهویژه در ارتباط با قالب، محتوا و اجرای برجام) و برخی نیز چندان واقعبینانه و عملیاتی نیست.
برای بررسی جایگاه «تأسیس» سیاسی با ابعاد گسترده خلع سلاحی، اقتصادی و حقوقی همانند برجام باید به این سؤال پاسخ داده شود که اصولا برجام چه اتفاقی را در روابط خارجی ایران رقم زده است؟ پاسخ کوتاه و در حوصله این مطلب این است که قرار بر این بوده است که «بحرانی غیرضروری» در تعامل ایران با جامعه بینالمللی رفع شود.
تا پیش از اجرای برجام، ایران تحت یکی از پیچیدهترین ساختارهای تحریمی سازمان مللی، چندجانبه و یکجانبه قرار داشت که باید بهنوعی کشور از این وضعیت خارج میشد. برجام به بخشی از این هدف جامه عمل پوشانده است و این واقعیت بر کسی پوشیده نیست. اما همین برجام با این ساختار و محتوایی که طی دو سال مذاکره شکل گرفت خود میتواند دقیقا آثار بلندمدتی در بعد حاکمیتی و حقوقی ایران داشته باشد. صحبت بر روی مدل و نحوه رفع وضعیت پیشآمده در تعامل ایران با جامعه بینالمللی است که توسط برجام صورت گرفته است.
نظام بینالملل اشکال مختلفی از «تأسیس»هایی که برای حلوفصل یک مسئله بینالمللی ایجادشده را به خود دیده که ازجمله میتوان به مواردی همچون «تحت الحمایگی»، «قیمومیت» و «کاپیتولاسیون» اشاره کرد که حافظه تاریخی جامعه نخبگی و افکار عمومی ایران چندان با این مفاهیم و تأسیسها بیگانه نیستند. در تمام این اشکال مختلف تأسیسی، تمام یا بخشی از امور حاکمیتی یکطرف آن بهطرف دیگر (قدرت یا قدرتهای برتر) واگذار میشود. مرور و مطالعهای کوتاه از اشکال مختلف تأسیسهای مشابه در یکصد سال گذشته در نظام بینالمللی میتواند پیام این مطلب را روشنتر کند.
بسیاری از این تأسیسها در حال حاضر در نظام بینالملل وجود خارجی ندارند و بهمرور و با توسعه هنجار سازیهای بینالمللی و تحولات در نظام بینالملل منسوخشده است و در حال حاضر صرفا نمونههایی تاریخی و مطالعاتی محسوب میشوند ولی این به معنای آن نیست که روند شکلدهی به «تأسیس»ها در نظام بینالملل متوقفشده است و طبیعی است که باید انتظار داشته باشیم متناسب با تحولات و فضای بینالمللی هر دوره از نظام بینالملل، شیوه شکل دادن به این تأسیسها نسبت به گذشته متفاوت شده باشد. برجام یکی از جدیدترین و آخرین «تأسیس»هایی است که در نظام بینالملل شکلگرفته است.
«برجام» بدون تردید یک «تأسیس» سیاسی با ابعاد خلع سلاحی – اقتصادی – حقوقی است که برای مدیریت روابط ایران با جامعه بینالمللی (از طریق ۶ قدرت جهانی) شکل گرفت. در این تأسیس بینالمللی چند بعد از امور حاکمیتی ایران بهصورت مستقیم تحت نظارت و کنترل و هدایت یک رژیم و تأسیس و نهاد خاصی انجام میشود که عملا اختیار حاکمیتی آن از دست دولت ایران تا حدود زیادی خارجشده است. موضوع رژیمهای بینالمللی و یا پذیرش چارچوبها و اصول و قواعدی بینالمللی از سوی کشورها امری غیرعادی نیست؛در خیلی از حوزههای ورزشی، حقوق بشری و سیاسی و اقتصادی؛ کشورها خود را متعهد به قوانین و مقرراتی میکنند که مطابق با آن عمل کنند و کشورها بخشی از صلاحیت حاکمیتی خود را به یکنهاد فراملی واگذار میکنند و خود را پایبند به رعایت اصول و مقررات ابلاغی از آن نهاد فراملی کردهاند؛ اما تفاوت بارز «تأسیسی» مانند برجام در این است که این تعهدات در قبال یکطرف اصلی به همراه چند قدرت محدود دیگر داده میشود و مدل و رژیمی نیست که دیگر کشورهای جامعه بینالمللی نیز مشابه آن را بپذیرند و عمل کنند.
افکار عمومی امروز ایران و جامعه بینالمللی برجام را معقولترین گزینه زیست بینالمللی کم تنش ایران با جامعه بینالمللی میدانند. تصمیم نظام از سال ۹۲ بهگونهای بوده است که روابط با جامعه بینالمللی مدیریت شود که درنهایت به شکل و شمایل برجام خود را نشان داد. شاید در شرایط کنونی انتخاب معقولتری از برجام وجود نداشته باشد و با همه کاستیها و ضعفهایی که میتوان لیست بلندبالایی از آن را ایجاد کرد، اما احیای برجام در دستور کار دولت جدید نیز قرار دارد و مذاکرات آن در جریان است و هرروز اخبار مختلفی از مذاکرات در وین منتشر میشود اما آیندگان احتمالا برجام را در ردیف تأسیسهایی معیوب و ناقصالخلقهای قرار خواهند داد که براساس آن ۶ قدرت جهانی ناظر، هادی و تصمیم گیر در زیست بینالمللی ایران شدند و انتخاب دیگری برای ایران جز واگذاری بخشی از امور حاکمیتی و زیست خود به بخشی از جامعه بینالمللی (کمیسیونی متشکل از ۶ قدرت جهانی)، باقی نگذاشت.
تیم مذاکرهکننده هستهای قطعا میداند که در صورت بازگشت آمریکا به برجام (با فرض موفقیت مذاکرات)، این کشور از قدرت فعالسازی مکانیسم ماشه برخوردار خواهد شد و در دوره ریاست جمهوری بایدن که شاید عمر چندانی از آن باقی نمانده باشد، با کوچکترین لغزش و یا بهانهای، گزینه «فعالسازی مکانیسم ماشه» را انتخاب خواهد کرد. حتی با فرض شکست دموکراتها در انتخابات سال ۲۰۲۴ آمریکا، دولت جمهوریخواه بعدی اشتباه ترامپ در خروج از برجام را تکرار نخواهد کرد و قطعا با باقی ماندن در برجام از همین مکانیسم ماشه استفاده خواهد کرد. با در نظر گرفتن مجموعه نکاتی که در این متن گفته شد این انتظار از تیم مذاکرهکننده هستهای در دولت سیزدهم وجود دارد که برجام را با این تابلو در تحلیلها و مذاکرات و برداشتهای خود در نظر بگیرند و از عمیقتر شدن آنچه که برجام برای ایران ایجاد کرده است، جلوگیری کنند.
این اتفاقنظر وجود دارد که نه در دوره اوباما (که خود بانی آن بود و برجام را محصول دیپلماسی خود میدانست) و نه در دوره بعد از اوباما و بهویژه خارج شدن آمریکا از این توافق، برجام هیچگاه به نفع ایران بهصورت کامل اجرا نشد و ایران همواره در جستوجو و مطالبه حقوق حداقلی خود از این توافق بود و تقریبا این اطمینان عمومی بین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران بینالمللی وجود دارد حتی در صورت احیای برجام (با فرض بازگشت آمریکا به آن) باز این توافق هرگز بهصورت حداکثری به نفع ایران اجرا نخواهد شد. این تأسیسی که توصیفش در سطور بالا رفت، نباید بیش از این امور حاکمیتی و حیاتی ایران را به خوشایند و یا نگرانیهای بیپایه و اساس ۶ قدرت دمدمیمزاج پیوند بزند.
معصومه پورصادقی