پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه 1357، معادلات منطقهای را دستخوش تحولات بنیادین کرد و گفتمان تازهای را در ادبیات سیاسی منطقه و جهان پدید آورد. در واقع، ظهور جمهوری اسلامی ایران با رویکرد استکبارستیزی و مبارزه با صهیونیسم، خواب استعمارگران نوین را آشفته و طرحهای توسعهطلبانه آنان را در غرب آسیا نقش بر آب کرد.
آثار انقلاب اسلامی در قلمرو خارجی، به ویژه در سطح منطقه فراوان و انکارناپذیر است. موج بیداری اسلامی و ظلمستیزی به ویژه علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی، از جمله آثار و دستاوردهای گفتمان انقلاب اسلامی به شمار میآید.
در سطح بینالمللی نیز دو قطب شرق و غرب که درگیر جنگ سرد بودند ناچار به بازنگری در معادلات سیاسی و امنیتی، به ویژه در خاورمیانه شدند. فروپاشی اتحاد شوروی سابق در آغاز دهه 90 میلادی فرصتی تازه برای گفتمان انقلاب اسلامی پدید آورد و قطب تازهای با عنوان اسلام انقلابی یا اسلام سیاسی در برابر گفتمان غرب (استکبار و لیبرالیسم) شکل گرفت.
این در حالی بود که پیش از انقلاب اسلامی، نظام پادشاهی ایران در چارچوب بلوک غرب قرار داشت و با عنوان «ژاندارم منطقه» به مثابه تابع و مجری، سیاستها و منافع غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا را در منطقه اعمال میکرد.
در راستای همین سیاست بود که ایران به عنوان متحد اول رژیم صهیونیستی در منطقه شناخته میشد و آرمان فلسطین به فراموشی سپرده شده بود؛ اما پس از انقلاب اسلامی، این معادله به طور کامل دچار دگرگونی شد و جمهوری اسلامی ایران سیاست عزت و استقلال را در پیش گرفت و آمریکا و رژیم صهیونیستی به دشمن شماره یک ایران تبدیل شدند. گفتمان مقاومت از همین جا شکل گرفت و دو جبهه متضاد مقاومت و سازش در برابر هم صفآرایی کردند.
اگر بخواهیم به شکل مصداقی بحث کنیم، در میان کشورهای منطقه، پرونده عراق به عنوان همسایه مهم ایران از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و هست. در واقع، عراق یکی از عرصههای هماوردخواهی میان ایران و آمریکا بود، چه در دورهای که صدام با چراغ سبز بیگانگان جنگ هشت ساله را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی برافروخت و چه مرحلهای که عراق به جولانگاه اشغالگران غربی تبدیل شد.
در این معرکههای طولانی، با وجود فشارهای فزاینده دشمنان، سرانجام پیروز این معرکه، گفتمان انقلاب اسلامی و مقاومت بود و آمریکاییها در این عرصه شکست سختی را با هزینههای فراوان متحمل شدند. عقبنشینی سال 1391 و 1400 از عراق، نمونهای از ناکامی آمریکا در سرزمین رافدین به شمار میآید. اگر عقبنشینی مفتضحانه آمریکا از افغانستان را هم به کارنامه منطقهای کاخ سفید بیفزاییم، خواهیم دید که معادله توازن قدرت و نفوذ منطقهای، آشکارا به نفع مقاومت و به ضرر اشغالگران بیگانه رقم خورده است.
اما دستاوردهای ایران در عراق به قطع نفوذ آمریکا محدود نبود. شاید مهمترین دستاورد در عراق در مرحله پس از جنگ 1382، تبدیل معادله سیاسی این کشور از حاکمیت «اقلیت سنی» به حاکمیت «اکثریت شیعی» بود. به عبارتی دولت نوین در عراق از متحدان و نزدیکان ایران شکل گرفت. در این جا حضور و تلاشهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق برای تثبیت این معادله نقش کلیدی داشت، کما اینکه تلاشهای سردار شهید در مقابله با داعش در این کشور و اقدامات راهبردی، مانند تشکیل سازمان حشدالشعبی به سرنگونی خلافت این گروه در شهر موصل در پاییز سال 1396 انجامید.
از دیگر آثار انقلاب اسلامی در سطح منطقه، تغییرات آشکار در صفوف اعراب بود. برای نمونه، نظام سوریه در کنار ایران قرار گرفت و در دوران جنگ تحمیلی، با آنکه عمده کشورهای عربی از رژیم صدام حسین حمایت میکردند، حافظ اسد، رئیسجمهور فقید سوریه از ایران دفاع کرد. این تغییر موضع، سرآغاز اتحاد راهبردی بین تهران و دمشق بود که از آثار مهم آن میتوان به ایفای نقش سرپل مقاومت از سوی سوریه اشاره کرد؛ سرپلی که ارتباط ایران را با گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین هموار کرد و در ادامه، دور جدیدی از تقابل نیابتی با رژیم غاصب شکل گرفت.
عقبنشینی مفتضحانه رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در سال 1379، جنگ 33 روزه، انتفاضه مردم فلسطین، جنگهای 22 روزه، 8 روزه، 50 روزه و بالاخره عملیات «شمشیر بیتالمقدس» در سال جاری از سوی مقاومت فلسطین علیه رژیم متجاوز صهیونیستی، از جمله دستاوردهایی بود که با تلاش و نقش برجسته سردار شهید سلیمانی، برای نخستین بار ارتش اسطورهای رژیم صهیونیستی را دچار خواری و شکستهای سختی کرد.
از دیگر مصادیق اتحاد ایران و سوریه، کمکهای شایان و تعیینکننده ایران به این کشور در برابر موج سهمگین تروریسم بود که در سال 1391 سوریه را در برگرفت و تا مرز فروپاشی نظام بشار اسد پیش رفت.
در این نبرد نیز نقش شهید سلیمانی، نقش برجسته و بیبدیلی بود. وی با نگاه راهبردی و نبوغ و توانمندی خاصی که داشت، موفق شد با درخواست دولت سوریه، گروههای مقاومت را از کشورهای گوناگون سازماندهی کرده و جبهه تروریسم و در رأس آن گروه تکفیریـ تروریستی داعش را شکست دهد و در عین حال یک ظرفیت شگرف انسانی و سازمانی در سوریه و منطقه پدید آورد که به کابوسی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
البته موج انقلاب اسلامی به منطقه شامات محدود نبود؛ بلکه مناطقی از شمال آفریقا و یمن را نیز فراگرفت. جنبش بیداری اسلامی که از سال 1390 از تونس آغاز شد و سپس به سایر کشورها، مانند مصر، لیبی، یمن و بحرین تسری یافت، جرقهای از انقلاب اسلامی بود که مؤلفه اصلی آن دینی و مردمی بودن بود؛ یعنی همان جوهره انقلاب اسلامی در سال 1357 که امام راحل از همان ابتدا قائل به صدور آن بودند.
کشورهای غربی و به ویژه آمریکا که نگران گسترش موج بیداری اسلامی به محوریت جمهوری اسلامی ایران بودند، تلاش زیادی کردند تا ماهیت اسلامی این تحرکات را کمرنگ کرده و حتی نام آن را «بهار عربی» نهادند و شعارهای خود همچون دموکراسیخواهی و آزادی و حقوق بشر را جایگزین آن کردند. گاه نیز کوشیدند سطح این حرکتها را در حد مطالبات اقتصادی و معیشتی در قالب عناوینی، همچون «انقلاب نان» تقلیل دهند.
البته مردم تونس، مصر، لیبی و سایر کشورهای به پاخاسته، خواهان آزادی و دموکراسی و نیز بهبود اوضاع اقتصادی بودند؛ اما تأکید غرب بر این مباحث، حاکی از توطئهای پنهان جهت مصادره و تحریف خاستگاه اصلی این حرکتها از یکسو و مقابله با اسلامگرایی برخاسته از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر بود.
در میان این کشورها، یمن که موج بیداری اسلامی را آزموده بود، سرنوشت دیگری یافت و مطالبات مشروع مردم این کشور با دخالت نظامی عربستان سعودی و متحدانش در طلیعه سال 1394 مواجه شد. با این حال، جنگ خانمانسوز سعودی علیه یمن، موجب ظهور و تقویت جریان مقاومت در این کشور با محوریت جنبش انصارالله شد که در وضعیت کنونی به یک بازیگر مؤثر در معادلات سیاسی و نظامی این کشور تبدیل شده و عرصه یمن را به باتلاقی برای ائتلاف سعودی تبدیل کرده است.
نکته قابل توجه، همسویی کامل انصارالله با رویکرد انقلاب اسلامی و برجستگی مؤلفههایی مانند ضدیت با استکبار و صهیونیستم در میان رهبران و عناصر این جنبش است؛ به همین دلیل به اذعان محافل غربی و صهیونیستی، «انصارالله یمن» نسخه جدیدی از «حزبالله لبنان» است.
به این ترتیب جمهوری اسلامی ایران با اقتدار نظامی و نفوذ سیاسی و معنوی خود، نقش و جایگاه تعیینکننده خود را در منطقه تثبیت کرد و میتوان ادعا کرد منویات و راهبردهای امام راحل(ره) مبنی بر صدور انقلاب اسلامی، پس از سالها در نقاط مهم منطقه تحقق یافته است.
در پایان ذکر خاطرهای از سردار شهید سلیمانی به عنوان بازوی قدرتمند پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در منطقه خالی از لطف نیست. در مقطع پیش از شهادت از ایشان میپرسند: پروژه بعدی شما در منطقه چیست؟ شهید بزرگوار با اعتماد به نفس همیشگی پاسخ میدهد تنها مأموریت ما تثبیت مواضع فعلی است. این پاسخ هوشمندانه حاکی از آن است که طی سالهای گذشته، معادلات منطقه کاملاً به نفع جمهوری اسلامی و محور مقاومت تغییر یافته و وظیفه ما به منزله رهپویان انقلاب اسلامی و مکتب شهید سلیمانی، حفظ و تثبیت این معادله است.