در سال 1388 و قبل از آغاز فتنه، چهار امام جمعه موقت تهران، حضرات آیات امامیکاشانی، جنتی، خاتمی و هاشمیرفسنجانی بودند که به نوبت و با برنامهریزی ستاد اقامه نماز جمعه تهران، نماز را در دانشگاه تهران برگزار میکردند. وقتی که آقای هاشمیرفسنجانی به دلیل برخی ملاحظات شخصی در فضای ملتهب پس از انتخابات از حضور در نماز جمعه تهران پرهیز کرد، خط تبلیغی جدیدی از سوی رسانههای جریان تفرقهافکن مبنی بر چرایی حضور نیافتن هاشمی در نماز جمعه تهران مطرح شد. سرانجام بعد از دو سه هفته بحث درباره حضور یافتن یا نیافتن وی در نماز جمعه، مشخص شد که خطیب نماز جمعه 26 تیرماه 1388 تهران، آقای هاشمی خواهد بود.
در این بین بهتدریج مطرح شد که موسوی، کروبی و خاتمی به همراه طرفدارانشان در نماز جمعه شرکت خواهند کرد. موسوی با صدور بیانیهای بر خبر حضور خود در نماز جمعه صحه گذاشت. انتشار این خبر چگونگی برگزاری آخرین نماز جمعه تیرماه سال 1388 تهران را با نوعی ابهام مواجه کرده بود! بیشتر حاضران در نماز که از جمله معتقدان به نظام اسلامی بودند، نسبت به مواضع امام جمعه آن روز دچار تردید شده و از دیگر سو حضور فتنهگران را در صفوف نماز جمعه تاب نمیآوردند!
حضور افرادی با آرایشهای غیراسلامی که تا به حال در مراسم نماز جمعه شرکت نکرده بودند و حتی برخی از آنها نماز خواندن نمیدانستند و در نهایت با کفش و سربند اقامه نماز کردند! حکایت از این داشت که خط نفاق همچون همیشه تاریخ این بار نیز تلاش میکند چهره حقیقی خود را در پس پرده ظواهر و مناسک اسلامی مخفی نگه دارد و از فرصت نماز جمعه برای اهداف منافقانه خود بهرهبرداری کند.
اعلام برگزاری نماز جمعه به امامت آقای هاشمی سناریوی جدیدی را در دستور کار جریان تفرقهافکن قرار داد تا با بزرگنمایی این نماز جمعه، سخنان خطیب آن را به نوعی فصلالخطاب حوادث و اغتشاشات قرار دهند. اعلام حضور سران اغتشاشات در نماز جمعه تهران همگی نشان از تلاش برای آوردن هواداران به نماز جمعه بود. این در حالی بود که برخی از این شخصیتهای کوچک و بزرگ سیاسی، مدتهای مدیدی بود که با نماز جمعه قهر کرده و در این عمل سیاسیـ عبادی شرکت نکرده بودند. شرکت نکردن اغلب این افراد در بزرگترین نماز جمعه تاریخ ایران اسلامی که در روز بیست و نهم خرداد 88 و به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد، نمونهای از این قهر طولانی بود که از چشم دلسوزان انقلاب و مردم آگاه حاضر در صحنه دور نماند و به عنوان یک گناه جبرانناپذیر در پرونده این افراد ثبت شد؛ اما این موضوع را که چطور غائبان صحنه تاریخی و سرنوشتساز ملت، این بار اینگونه به نماز جمعه آمده و دیگران را نیز به شنیدن سخنان خطیب جمعه ترغیب میکردند باید در قالب توطئه تفرقهافکنانه آنان تحلیل کرد.
نکته دیگر آنکه قریب به پنجاه روز پیش از نماز جمعه آقای هاشمی، آنگاه که احمدینژاد در مناظره تاریخیاش با موسوی اعلام کرد، آنکه در اصل رقیب وی در انتخابات بوده نه موسوی است و نه کروبی؛ بلکه هاشمیرفسنجانی است که به صحنه آمده و هدایتگر جریان رقیب است و قصد دارد تا سیاست «عبور از احمدینژاد» را محقق کند، بسیاری مبهوت این ادعا شدند! آن روز و روزهای بعد، موسوی و کروبی تلاش کردند این فرضیه و ادعای احمدینژاد را به شدت نفی کرده و آن را حربهای برای جنگ روانی ایجاد شده از سوی احمدینژاد معرفی کنند؛ اما اثبات این ادعا خیلی برای تودههای مردم نیازمند دلیل و قرینه نبود و اکثریت ملت به این حقیقت پی بردند و انتخاب خود را در فضای دوقطبی احمدینژادـ هاشمی انجام دادند. بدون شک نقش سخنان دکتر احمدینژاد در مناظره با موسوی در جلب آرای حدود 25 میلیونی وی در انتخابات دهم را نمیتوان کتمان کرد و این افشاگری بود که جریان مقابل را بهشدت برآشفت و کینه احمدینژاد را در دل آنها پررنگ کرد! گذر زمان از 13 خرداد تا 26 تیرماه بهخوبی در مسیر اثبات این فرضیه به چرخش درآمد و نماز جمعه هاشمی، دیگر نماد اثبات قطعی این ادعا بود آنگاه که موسوی و کروبی به هاشمی اقتدا کردند!
ملاحظه دیگر آنکه حضور جمعی از هواداران سبزپوش موسوی با چهرههایی عجیب و غریب که به سیمای نمازگزاران جمعه شباهتی نداشتند، حکایت از این داشت که اینها اصلاً نماز جمعه خواندن نمیدانند و اغلب آنها برای اهداف دیگری در این صحنه حاضر شدهاند. این جمعیت چندهزار نفره که براساس اخبار موثق و گزارشهای مستند، شماری از آنان از نقاط مختلف استان تهران و برخی از استانهای همجوار به تهران آورده شده بودند، تنها منتظر بودند تا آقای هاشمی سخنی به نفع ایشان ابراز کند تا آنها با کف و هورا شعار «هاشمی، هاشمی حمایتت میکنیم» سر دهند. این در حالی بود که اغلب نمازگزاران بدون همراهی با آنها صبورانه این اقدامات و بینظمیها را تا پایان مراسم تحمل کردند. اغلب آنها نیز نماز نخوانده اطراف دانشگاه تهران را ترک کردند و برخی نیز در صحنههایی نادر با کفش و پیشانیبند، سر به مهر گذاشتند!؟ گذشته از اینکه از یک هفته قبل، برخی از پایگاهها و وبلاگهای هوادار سبزپوش، خواندن نماز جمعه را به این هواداران آموخته بودند!
سر دادن شعار «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین» از سوی فتنهگران، یکی از حوادث قابل تأمل و جالب توجه در حاشیه نماز جمعه تهران بود که برخی از هواداران موسوی سر دادند و بسیاری از نمازگزاران را متعجب کرد. این شعار از سوی حامیان نامزدی مطرح شد که مدعی پیروی از خط امام است؛ ولی هواداران وی در این ایام حتی یک بار هم حاضر به سر دادن «شعار مرگ بر آمریکا» نشدند.
یکی از مهمترین فرازهای کلام آقای هاشمی در خطبههای نماز جمعه، تأکید بر قانون بود. سخنان وی در زمانی که منسوبان به ایشان در سخنرانیها، مصاحبهها، بیانیهها و برگزاری تجمعات خلاف قانون بر «تمرد از قانون» اصرار میورزیدند، میتوانست مفید باشد. ملت انتظار داشت تا آقای هاشمی در همان روزهای ابتدایی که «اردوکشیهای غیرقانونی خیابانی» از سوی منسوبان ایشان هدایت میشد و پایتخت را به آشوب کشانده بود، وارد صحنه شود و همه را به رعایت قانون دعوت کند یا حداقل در «بیعت با رهبری»، فردای نماز جمعه تاریخی ایشان در 29 خردادماه، چنین سخنانی را بر زبان آورند، ولی در آن روزهای تلخ همگان شاهد «سکوت تلخ» ایشان بودند و ورود این زمان ایشان را به صحنه بسیار دیر میدانستند.
نکته قابل تأمل دیگر در سخنان هاشمی، عدم محکومیت اغتشاشات 88 بود. در حالی که اغتشاشگران حدود یک ماه بود که امنیت را از مردم کوچه و بازار سلب کرده بودند، هیچ کلام قابل توجهی از سوی هاشمی در نفی و طرد این حرکات غیرقانونی صادر نشد؛ هاشمی گویا تلاش میکرد از جبهه فتنهانگیزان دلی را نرنجاند و خاطری را آزرده نکند! این ماجرا آنقدر برجسته مینمود که رسانههای بیگانه نیز به آن توجه کردند و چنین نوشتند: «هاشمیرفسنجانی در نماز جمعه تهران هیچ سخنی که مانع از تجمع هواداران موسوی و اقدامات آنها شود بر زبان نیاورد... او میخواهد همچنان از هر فرصتی که پیدا میکند برای به چالش کشیدن نتایج انتخابات استفاده کند.»
فراز آخر این «قصه پر غصه» را باید در آنجا دنبال کرد که مرحوم هاشمی حاضر نشد کلامی در حمایت و تبعیت از رهبر معظم انقلاب اسلامی بر زبان آورد. در حالی که ملت در این روزهای تلخ، شاهد جسارتها و اهانتهای متعددی از سوی برخی فاسقان و فاسدان اخلاقی، اقتصادی و سیاسی به ساحت مقدس ولایت بودند.