حسن بهشتیپور، کارشناس روابط بینالملل در گفتگویی پیرامون افزایش روزافزون قیمت نفت در جهان گفت: با تشدید تحریمهای غرب علیه روسیه، قیمت جهانی نفت به بالاترین رقم خود در طول ۱۴ سال گذشته افزایش یافته و هر بشکه نفت به بیش از ۱۳۰ دلار رسیده است. این درحالی است که روسیه صادرات نزدیک به 7 میلیون بشکه نفت در روز دارد. عربستان اگر تمام امکاناتش را بسیج کند حداکثر 8 میلیون بشکه میتواند صادرات کند، که این میزان نمیتواند جبران کمبود نفت حاصل از تحریم روسیه شود.
جنگ میان روسیه و اوکراین، مشکلات بسیاری برای اروپا و آمریکا در بر داشته است که مهمترین آنها کمبود صادرات انرژی از روسیه و قیمتهای سربه فلک کشیده انرژی در عرصه بینالمللی است. شاید همین امر سبب شده بایدن در مجاب ساختن عربستان سعودی و امارات به افزایش تولید نفت تلاش کند. باید اذعان داشت همزمان با تشدید تحریمهای غرب علیه روسیه، قیمت جهانی نفت به بالاترین رقم خود در طول ۱۴ سال افزایش یافته و هر بشکه نفت به بیش از ۱۳۰ دلار رسیده است. افزایش سرسام آور قیمت انرژی در اروپا و آمریکا، رئیس جمهور آمریکا را واداشته تا با فشار بر متحدین عربی خود، زمینه افزایش تولید و کاهش قیمت نفت را رقم زد، امری که به نوشتهی والاستریت ژورنال به ناکامی کاخ سفید منتهی شده است و گمانه زنیهایی چون افزایش نزدیکی میان روسیه و عربستان و پیشبینی تداوم سیر صعودی انرژی بدلیل عدم همکاری کشورهای عربی با آمریکا را به دنبال داشته است. برای بررسی بیشتر این مهم با «حسن بهشتی پور» کارشناس بین الملل به گفتگو نشستهایم. در ادامه این مصاحبه را می خوانید.
*جناب بهشتی پور! تداوم سیر صعودی انرژی و عدم همکاری اعراب با آمریکا چطور میتواند به چالش میان عربستان و آمریکا در بحث انرژی منجر شود؟
این چالش خیلی جدی نیست، بلکه بحث این است که آمریکا درخواستی را از عربستان سعودی مطرح کرده که تولید نفت را افزایش بدهد تا قیمت نفت بالاتر نرود. طرف عربستان هم به خوبی اطلاع دارد که در داخل آمریکا موضوعات داخلی در انتخابات تا سیاست خارجی خیلی اثرگذارتر است، سیاست خارجی هم اثرگذار هست اما اگر مثلا 20 درصد سیاست داخلی اثر بگذارد 80 درصد تحولات داخلی آمریکا در نتایج انتخابات چه در مجلس نمایندگان و چه سنا و چه ریاست جمهوری تاثیرگذار است.
عربستان این موضوع را خوب میداند و در این مورد به اصطلاح در حال گربه رقصانی برای آمریکا است. زمانی که بایدن سرکار آمد از اولین درخواستهایش این بود که جنگ را در یمن پایان بدهد و تاکید داشت که این جنگ بیحاصل است و نمیتواند منافع آمریکا و عربستان را تامین کند و از عربستان خواست که بهتر است به راه حل برسید تا این جنگ پایان پیدا کند. عربستان به این موضوع معترض بود بخصوص زمانی که بخشهای محرمانهای از گزارش 11 سپتامبر در مورد نقش عربستان سعودی در 11 سپتامبر در دوره بایدن و توسط وی افشا شد.
اکنون کاری ندارند که بعد از آن گفتند که خسارت 11 سپتامبر را باید از افغانستان گرفت و 4.5 میلیارد دلار پول این کشور را بلوکه کردند. اما عربستان آن حرکت دموکراتها را خیلی علیه خودش تفسیر کرد و اکنون در حال استفاده از آمریکا برای گرفتن امتیاز است که اولا از موضع عربستان در یمن همچنان حمایت کند و ارسال سلاح را همچنان ادامه بدهد و از سوی دیگر نیز گزارش 11 سپتامبر و نقش عربستان در آن را مسکوت نماید.
عربستان همچنین به دنبال این است که پرونده خاشقچی که محمدبن سلمان در آن دست داشته به نوعی مسکوت شود و با وی به عنوان یک فرد عادی برخورد کنند.
اگر کسی سیاست خارجی آمریکا را مطالعه کرده باشد میداند که یکی از ویژگیهای سیاست خارجی آمریکا این است که با دولتهای متحدش به گونهای کار میکند که هم با خود آن دولت و هم با اپوزسیون آن دولت رابطه داشته باشد لذا اکنون نیز فشارها به محمد بن سلمان افزایش داده است نه به این خاطر که قائل به روی کار آمدن دولت بهتری بعد از سلمان باشد بلکه برای اینکه بتوانند همیشه اهرمهای فشاری در دست داشته و امتیازات بیشتری از عربستان بگیرد.
عربستان نیز از این فرصت تاریخی استفاده کرده و میگوید اگر میخواهید با ما همکاری کنید اول تکلیف یمن را مشخص کنید و پرونده را به نفع ما ببندید. گویی آمریکا توانایی این را دارد که اگر میداشت در این مدت این کار را انجام میداد.
اینجا بحث عربستان استفاده از فرصتهاست این به دان معناست که عربستان تلاش دارد آمریکا را متقاعد کند که به عربستان باج بدهد بهخصوص در زمانی که احساس میکند برجام در حال به نتیجه رسیدن است و طرف ایرانی در موقعیت قویتری قرار میگیرد. بنابراین عربستان سعودی به دنبال این هستند که امتیاز بیشتری از طرف آمریکایی بگیرند و من معتقدم در انتها به توافق خواهند رسید.
در ایران یک تحلیل کلیشهای وجود دارد که عربستان سعودی و امارات نوکر آمریکا هستند و هرچه طرف آمریکایی میگوید آن دو به جز چشم نخواهند گفت. ولی اگر کسی تاریخ گذشته را دقیق مطالعه کند واقعیات تاریخی به ما میگوید این صحت ندارد، درست است که آمریکا و قدرتهای بزرگ، سلطه دارند و میتوانند منافع خودشان را به کشورها تحمیل کنند؛ ولی اینطور نیست که کشورهای کوچک که تحت سلطه هستند هرآنچه که آمریکا به آنها میگوید سریعا انجام دهند.
در مورد این حالت نوکری که در مورد اینها تبلیغ میشود مصداقهای زیادی وجود دارد که کشورهایی که تحت سلطه هستند خلاف آن را انجام دادند. از جمله موضع شاه حسین در دفاع از صدام؛ زمانی که آمریکا به عراق حمله کرده بود میبینید کشوری مثل اردن و شاه حسین که رابطه نزدیک با آمریکا و انگلیس داشت و همسرش هم انگلیسی بود در آن جنگ به خاطر رابطه نزدیکی که با صدام داشت از صدام حمایت کرد. یا علی عبدالرسائه رئیسجمهور یمن در آن زمان از صدام حمایت کرد.
بنابراین خیلی مهم است که این موضع عربستان را نه به پای استقلال عربستان بگذاریم و نه به پای نوکری عربستان، بلکه به این حساب بگذاریم که یک قدرت بزرگ و یک قدرت منطقهای با یکدیگر بازی میکنند و سعی میکنند منافع خود را به حداکثر برسانند.
*عنوان میشود که این عدم همکاری اعراب با آمریکا میتواند باعث تداوم سیر صعودی انرژی شود و حال گمانهزنیهایی نیز در مورد نزدیکی اعراب به روسیه وجود دارد نظرتان در این زمینه چیست؟
اولا ما باید از جانب حقایق صحبت کنیم، روسیه صادرات نزدیک به 7 میلیون بشکه نفت دارد. عربستان اگر تمام امکاناتش را بسیج کند حداکثر 8 میلیون بشکه میتواند صادرات کند، این میزان نمیتواند جبران کمبود نفت حاصل از تحریم روسیه شود. ما باید واقع بین باشیم، برفرض ایران اگر بتواند در بازار نفت حضور پیدا کند 1 میلیون تا حداکثر 2 میلیون بشکه وارد بازار کند عربستان هم از این حجمی که الان تولید میکند در بهترین حالت میتواند 2 تا 3 میلیون بیشتر صادر کند از آنطرف هم امارات خیلی همت کند 1 میلیون که بازهم بعید میدانم. حال اگر اینها را کنار هم بگذاریم تحریم روسیه از نظر گاز که 40 درصد گاز اروپا را تامین میکند و از نظر نفت باید به تدریج انجام شود و به یکباره و ظرف یکی دو ماه امکانپذیر نیست و زمان زیادی میطلبد.
به همین منظور است که آمریکا توجهش را به ونزوئلا زیاد کرده و در حال عادیسازی روابط با ونزوئلایی است که با هم تخاصم داشتند و سعی کرده شرایط بازگشت ونزوئلا به بازار نفت را فراهم کند. از آنطرف با عربستان و امارات و به تدریج قطر و الجزایر را از لحاظ گازمایع میخواهند بسیج کنند.
به نظرم برای بسیج کردن گزینههای جایگزین روسیه در بحث انرژی حداقل 7 تا 8 ماه زمان باید صرف شود. بنابراین ما باید با این حقایق فکر کنیم که در این مراحل چه اتفاقاتی خواهد افتاد و آیا اینها به تدریج روسیه را تحریم میکنند یا اینکه نه، خود روسیه تصمیم میگیرد که جنگ را پایان بدهد.