وقتی در غروب روز جهانی قدس، خبر عروج «حاج نادر طالبزاده» اعلام شد، مخاطبان این خبر چند گروه شدند؛ عدهای او را اصلاً نمیشناختند[...]
وقتی در غروب روز جهانی قدس، خبر عروج «حاج نادر طالبزاده» اعلام شد، مخاطبان این خبر چند گروه شدند؛ عدهای او را اصلاً نمیشناختند و حالا هم خیلی نمیشناسند و طبیعتاً موضوع این نوشتار نیستند، اما آنهایی که او را میشناختند هم متفاوت رفتار کردند؛ آنها که حاج نادر را قبول داشتند و علاقمندش بودند، داغدار شدند؛ عدهای که با عملکردشان خون به دلش کرده بودند، برایش مرثیهسرایی کردند و در وصف خدمات او داد سخن سر دادند و عدهای هم که پیش از ارتحال او، به صورت پیدا و پنهان علیه شخصیت، منش و مرامش شیطنت میکردند، حالا و با رفتنش هم دستبردار نیستند و هر روز به نوعی علیه او لجنپراکنی میکنند؛ اما نادر طالبزاده که بود؟ برای توصیف حاج نادر طالبزاده و خدماتش نه قرار است کم بگذاریم، نه قرار است طوری اغراق کنیم که نتیجه معکوس بدهد؛ او را باید همانطور که بود، توصیف کرد. طالبزاده یکی از هزاران انسان خاصی بود که پیام امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی را خوب درک کرد و پشت پا زد به داشتههای مادی و دنیویاش که کمترین آنها، زندگی آسوده و آرام در آمریکا و در کنار خانوادهاش بود. حاج نادر با آنکه تحصیلات عالی آکادمیک در حوزه سینما داشت و با ثروت خانوادگیاش میتوانست در آمریکا زندگی و فعالیت هنری کند، به ایران آمد و به جبهه رفت، مستند ساخت، کار پژوهشی کرد، شاگرد تربیت کرد، نشستهای «افق نو» و «هالیوودیسم» را راهاندازی و اداره کرد و در تمام این کارها، هدفش این بود که از رهگذر هنر، پیام امام و انقلاب ملت ایران را به افکار عمومی جهان معرفی کند و آنچه را که امپراتوری هنری و رسانهای غرب تلاش میکرد و تلاش میکند تا به خورد جهانیان بدهد، افشا کند. در فیلم سینمایی «بشارت منجی» همان هدفی را دنبال میکرد که در مستندهای جبهه و جنگش دنبال میکرد. در کلاسهای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و در جریان تربیت شاگردانش هم همان دغدغه را داشت و در برنامههای تلویزیونی «راز» و «عصر» و در نشستهای ضد صهیونیستیاش هم با همان دردمندی و دغدغه حرکت کرد؛ در یک کلام، او در تمام این میدانها، به دنبال تبیین و تثبیت پیام جبهه حق در برابر هژمونی پر سر و صدای باطل بود و اتفاقاً به دلیل همین اصرار و مداومت هم کم به او حمله نشد. حاج نادر رفیق و شیفته آوینی بود که اتفاقاً قدم در همان راهی گذاشت که او گذاشته بود؛ سیدمرتضیـ نقل به مضمونـ میگفت من از راه طی شده با شما حرف میزنم، سیبیل نیچهای و ریش پروفسوری و مرامهای فکری پر رنگ و لعاب را تجربه کردهام و آخر کار، گمشدهام را در امام و انقلاب او پیدا کردهام؛ به دلیل همین تجربه هم انگار به مقام یقین رسیده بود و تا آخرین نفس پای خط اصیل امام(ره) ایستاد و فحش خورد! نادر طالبزاده هم گویا عهد نانوشتهای با آوینی بسته بود که بعد از او، هنر انقلابی و برخاسته از پیام انقلاب اسلامی را با همه مختصات و مؤلفههایش ترویج دهد. حالا میراث مرتضی و نادر پیش روی نسل جدیدی از شیفتگان هنر انقلابی است و شاگردان و علاقمندان او باید با درک دقیق ویژگیهای این میراث، این راه را ادامه دهند.