حال و هوای رقابتهای انتخاباتی سال 1388 متفاوت از گذشته بود! در ستاد انتخاباتی موسوی رنگ سبز بر دستان جوانان بسته میشود[...]
حال و هوای رقابتهای انتخاباتی سال 1388 متفاوت از گذشته بود! در ستاد انتخاباتی موسوی رنگ سبز بر دستان جوانان بسته میشود. نمادهای سبز رنگ به تدریج در تجمعات هواداران موسوی برافراشته میشود. ستاد مهدی کروبی نیز رنگ زرد را برگزیده است! رنگ آبی نیز بر دستان هواداران محسن رضایی گره میخورد! رقیب انتخاباتی نیز برای آنکه از قافله عقب نماند، مجبور به انتخاب نمادی رنگین است که ترجیح میدهد پرچم سه رنگ ایران را برافرازد.
همه چیز برای یک دربی بزرگ آماده شده بود!
تجربه «کودتاهای مخملی» در دیگر کشورها نشان داده بود، چنانچه رهبران کودتا بتوانند از یک رنگ به عنوان نماد استفاده کنند، در ایجاد همبستگی، همراهی، همسویی، همانگیختگی و بسیج هواداران موفقیت بیشتری خواهند داشت. موسوی که از انتخابات سال 1376 مطلع بود و به خاطر داشت که سیادت خاتمی تا چه میزان به افزایش آرای وی کمک کرد، به این موضوع رویآورد و با انداختن شال سبزرنگ بر گردن در مجالس و محافل حضور پیدا کرد تا رنگ سبز را نماد تبلیغات خود معرفی کند. ادامه حرکت آنگونهای شد که وی میخواست.
با استفاده گسترده هواداران موسوی از رنگ سبز این رنگ به نماد حرکت انتخاباتی موسوی تبدیل شد. پس از آن بود که هواداران وی هنگام حضور در مجالس تبلیغاتی موسوی به شکل پر حجم از رنگ سبز استفاده کردند و طرفداران وی در سطح شهر با مچبندهای سبزی که به دست خود بسته بودند و همچنین پارچههای سبزی که به ماشینهای خود آویخته بودند، شناخته میشدند.
در مقابل طرفداران احمدینژاد هم از مچبندهایی به رنگ پرچم ایران استفاده میکردند؛ اما استفاده از رنگ سبز به مثابه نماد تبلیغاتی موسوی گستردهتر بود. اگر چه این مسئله بیشتر در شهرهای بزرگ رواج داشت؛ اما این تهران بود که از وحدت بیشتری برخوردار بود. از آن پس هواداران موسوی بیشتر با رنگ سبزی که به همراه داشتند، شناخته میشدند.
این سؤال که چه کسی اولین بار در ستاد موسوی بر استفاده از رنگ سبز و دستبند سبز تأکید ورزید، از جمله ابهاماتی است که هنوز پاسخی برای آن ارائه نشده است. اما این سبک از تبلیغات انتخاباتی پیش از این در کشورهایی که مبتنی بر الگوهای کودتاهای رنگین پیش رفته بودند، آزموده شده بود و معلوم است برخی از فعالان ستاد انتخاباتی موسوی از آن آگاه بودند و پای آن را هوشمندانه به انتخابات سال 1388 باز کردند.
منطق بستن دستبند رنگی در حمایت از یک نامزد انتخاباتی، فرآیندی خطرناک و انحرافی بود که با هدف تبدیل انتخاب آگاهانه و عقلانی به تعصبی کورکورانه و پراحساس و به نوعی سیاست فوتبالیزه کردن فضای انتخابات طراحی شد. در این الگو برای آنکه هواداران فریب خورده یک جریان سیاسی که با پرچم تقلب به میدان آمده است، دچار تردید نشوند و با افشاگری و جهاد تبیین، به حقیقت مافیایی منادیان تقلب پی نبرند، باید کاری کنند که تعصب جایگزین انتخاب عقلایی شود و رأی فیریز شده و قابل تغییر نباشد! این کار با بستن رنگ سبز ممکن خواهد بود.
واقعیت آن است که وقتی رأی اولیه، هفتهها قبل از برگزاری انتخابات علنی شد، و به ابزاری برای کُریخوانی بدل شد، دیگر از یک تصمیم عقلانی فاصله گرفته و به تعصبی بدل شده که دیگر امکان تغییر برای آن وجود ندارد و فرد تلاش میکند بر سر انتخابش بایستد و دیگر هیچ خبر و تحلیلی نمیتواند در تغییر رأی او مؤثر باشد؛ چرا که دیگر رأی من مهم نیست؛ بلکه این من است که در تقابل با منهای دیگر (نه رأیهای دیگر) قرار گرفته و به چالش کشیده میشود. و طبیعی است که حس خودپسندی افراد اجازه تسلیم شدن در این مرحله را نمیدهد.
برای چنین فردی که پیشاپیش انتخاب خود را کرده و بر آن تعصب ورزیده، دیگر پخش ساعتها مناظره و گفتوگو و اعلام برنامه و... نمیتواند اثرگذار بوده و عاملی برای تغییر رأی او قرار گیرد و عملا راهی برای نفوذ و تغییر فرد باقی نمانده است. این درست همانی است که در پروژه کودتای مخملی به آن نیازمندیم! چرا که شکست نامزد مورد حمایت چنین فردی در انتخابات به شکست غرور وی بدل شده و به سادگی حاضر به پذیرش آن نیست! لذا خریدار صف اول دروغ بزرگ تقلب در انتخابات خواهد بود و حاضر خواهد شد برای اعاده حیثیت به اردوکشی خیابانی و شورش خیابانی از پیش طراحی شده کودتاگران بپیوندد!
همانطور که هواداران آبی و قرمز پس از شکست در دربی هیچگاه حاضر به پذیرش شکست نبوده و با تخریب ورزشگاه به نتیجه بازی واکنش نشان میدهند، دستبند سبز در سال 1388 اینگونه بر دستان بخشی از جوانان این سرزمین بسته شد و آنان را در برابر اکثریت ملت قرار داد.