محور عبریـ غربی، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، در تلاش برای مشروعیتزدایی از نظام و تضعیف ایدئولوژی انقلاب اسلامی بوده است[...]
محور عبریـ غربی، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، در تلاش برای مشروعیتزدایی از نظام و تضعیف ایدئولوژی انقلاب اسلامی بوده است. در حقیقت، قدرتهای سلطهگر با عبور از تهاجم نظامی، از طریق جنگ نرم به دنبال تخریب باورهای دینی و شکاف بین حکومت اسلامی و مردم هستند. الگوی تحقق چنین اهدافی نیز همچون تجربه تغییر رژیمهای سیاسی در بلوک شرق و شوروی سابق ترسیم شده است. در انقلابهای رنگی رخ داده در کشورهای قرقیزستان، اوکراین، گرجستان و لهستان شاهد بهرهگیری غرب از طریق تاکتیکهای جنگ نرم و ابزار رسانه هستیم که مخرج مشترک همه آنها برپایه ایجاد تغییر در الگوهای رفتاری ملتها و بیثباتی سیاسی بوده است.
بنابراین جریان رقیب، طی چهار دهه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی، به دنبال فروپاشی از درون با بهرهگیری از ظرفیت تودههای مردم و نخبگان بوده تا با استفاده از راهبرد دلتا طبق تاکتیکهای دکترین مهار، نبرد رسانهای و ساماندهی از نافرمانی زمینه سرنگونی نظام اسلامی را فراهم کند. تاکتیک اصلی دشمن، ساخت واقعیتها و رفتارسازی در زمینههای روانشناختی، اقتصادی و فرهنگی بوده است تا به اهدافی همچون سیاهنمایی، ناکارآمد جلوه دادن نظام، ایجاد نارضایتی، بحران و ساختارشکنی نائل شود.
البته تمرکز اصلی نظام سلطه بر لژیونرهای ضد نظام و اپوزیسیون به منزله اصلیترین نیروهای سیاسی تأثیرگذار در داخل بوده تا با تبدیل آنها به مراجع اجتماعی، زمینه تخریب ابعاد اصیل هویت ایرانیان، یعنی اسلامیت و ایرانیت و آسیب به مشروعیت نظام را ایجاد کند. مسیح علینژاد را میتوان یکی از مهرههای سیاسی برشمرد که جریان رقیب نظام اسلامی به سرکردگی آمریکا در کنار جدال استراتژیک، امید بسیاری به ظرفیت وی در جهت ناکارآمدسازی ساختار سیاسی دارد.
وی که خبرنگار پارلمانی بود، با اخراج از مجلس شورای اسلامی و تلاش در جهت انتقاد به مسئولان نظام، توانست شهرتی دست و پا کند. گریز از کشور نیز سبب شد تا با سرمایهگذاری آمریکا و لابی صهیونیستی به یک مهره در جهت استحاله نظام دینی تبدیل شود.
شاید بتوان راهبرد غرب در بهرهگیری از این مهره را در قالب نظریه جنگ نرم فوکویاما تحلیل کرد که معتقد است برای پیروزی بر یک ملت، باید میل و ذائقه آن ملت را تغییر داد و نظام ارزشی آن را نابود کرد. راهاندازی صفحه آزادیهای یواشکی در فیس بوکش در سال 1393 بخشی از پروژه جنگ نرم و تغییر باورهای دینی زنان به شمار میرود. تحرکات وی در جهت مقابله با حجاب و عفت و حیا بود که در قالب ثبت تصاویر بیحجاب زنان، انعکاس دردسر و سختیهای حجاب شروع به فعالیت کرد. در حقیقت، آمریکا به دنبال الگوسازی از علینژاد به عنوان نماد یک زن آزاد و موفق برای زنان ایران است تا از طریق ابزار رسانه، تبلیغات و شخصیت دینستیزانه وی، اقدام به ایجاد تضادهای فکری، ایدئولوژیک و در نتیجه شکافهای درون ساختاری کند.
از سویی علینژاد به مثابه نقطه اتصال گروههای ضد انقلاب با ایجاد اپوزیسیون فرهنگی از حوزههای فضای مجازی، رسانه و آموزش برای گسیختگی فرهنگی دختران در قالب پروژه توانمندسازی زنان نیز به شمار میرود. البته نخبهسازی مصنوعی دشمن، تنها به تأثیرگذاری بر جمعیت دختران خلاصه نمیشود. کنشهای ضد اسلامی و ایرانی علی نژاد و تلاش برای آموزش آن به زنان و دختران سبب شده است با چهرهسازی از این فرد برای اهداف بزرگتری، همچون نافرمانی مدنی، افزایش تحریمها و مشروعیتزدایی از نظام بهره گرفته شود.
بنابراین وی را میتوان مهره اجرای سیاست شبکهسازی ایالات متحده نامید که با تمرکز بر گروههای فمینیستی زنان، فعالان اجتماعی و سیاسی و روشنفکران دانشگاهی، سعی در به چالش کشیدن مفاهیم دینی، قداستزدایی و کمرنگ کردن ارزشهای انقلابی و همچنین پروندهسازی حقوق بشری علیه نظام دارد.
وی از عاملان اصلی پرونده تحریم جمهوری اسلامیایران نیز به شمار میرود. علینژاد چند روز قبل در اجلاس کمیته یهودیان آمریکا پس از اخذ جایزه به دلیل سرسختی در مبارزه با جمهوری اسلامی، گفت: «آقای بلینکن! میخواستم از تون خواهش کنم به جمهوری اسلامی رحم نکنید.» در شرایطی علینژاد ادعاهایش را پژواک صدای مردم ایران میداند که در خواست برای مقابله همهجانبه با ایران به معنای افزایش تحریمها و در نتیجه فشار حداکثری بر مردم است. حتی در وضعیت سخت کرونا نیز با انتشار مقالهای در نشریه «نشنال اینترست» آمریکا مدعی شد: «شیوع ویروس کرونا در ایران نمیتواند دلیلی برای رفع تحریمها علیه این کشور باشد.» این سخنان در حالی صورت میگیرد که بیماران زیادی، از جمله کودکان پروانهای، سرطانی و هموفیلی به دلیل تحریم محروم از تأمین دارو بوده و در بسیاری از موارد فوت میکنند.
بنابراین جبهه رقیب جمهوری اسلامی در قالب محور عبریـ غربی، طی چهار دهه اخیر اهداف و اقدامات مختلفی را در جهت ایجاد تنشهای نظامی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی پیگیری کرده و به دلیل موج تأثیرگذار رسانه بر زندگی بشری، راهبردهای 30 ساله خود را بر جنگ نرم و ابزار الکترونیک و دیجیتال قرار داده است. در این برنامه، علاوه بر تمرکز بر قدرتهای فراملی، بر ظرفیت مهرههای اپوزیسیونهایی، همچون مسیح علینژاد نیز حساب ویژه گشوده است تا با الگوسازی از یک فرد کم سواد و سودجو با هدفمند شدن جنگ تبلیغاتی، نهادینهسازی فرهنگ لیبرال و تخریب هویت ایرانی و اسلامی، از تمام ابزارها و عرصهها برای مشروعیتزدایی از جمهوری اسلامی استفاده کند.