حضرت امام خمینی(ره) در طول دوران پیروزی انقلاب اسلامی در مواجهه با شخصیتها و احزاب و گروههای سیاسی که مسیر زاویهدار یا متفاوتی را در پیش گرفتند[...]
حضرت امام خمینی(ره) در طول دوران پیروزی انقلاب اسلامی در مواجهه با شخصیتها و احزاب و گروههای سیاسی که مسیر زاویهدار یا متفاوتی را در پیش گرفتند، هیچگاه سیاست حذف را اتخاذ نکردند. مگر کسانی که خود بر طبل جدایی کوفتند و راه خود را از راه امام(ره) جدا کردند. حضرت امام(ره) در مواجهه با کسانی که مسیری انحرافی را در پیش میگرفتند با همه توان تلاش میکردند تا با زبان نصیحت و راهنمایی مانع از جدایی شوند؛ اما این تلاش نیز حدی داشت و کاسه صبر امام نیز روزی لبریز میشد و آن زمانی بود که تحمل و مدارا با منافع ملت و مصالح کشور و حدود شرع اسلام قابل جمع نبود. در اینجا بود که شاهد تغییر رویه امام بودیم.
این ماجرا در مواجهه با گروهک منافقین آن روزی بود که براندازان و خشونتگرایان مسلح در پیوند با بخشی از مسئولان رسمی کشور تمام قد در برابر نظام اسلامی ایستادند و بر روی مردم کوچه و بازار اسلحه کشیدند. در این شرایط، حضرت امام(ره) فرمان برخورد قاطع با ضدانقلاب و سرکوب آنان را برای حفظ امنیت کشور و مردم صادر کردند. در ماجرای بنیصدر هم تلاشهای امام(ره) برای حفظ و مدارا بود، اما بنیصدر قدرتطلب، بیتوجه به رهنمودهای امام، راه دیگری را برگزیده بود و گمان داشت که مستظهر به رأی ملت و میلیشیای سازمان مجاهدین خلق بوده و خواهد توانست کار خط امام را یکسره کند. بنابراین تلاشهای امام جواب نداد و دیگر ماندن بنیصدر در جایگاه فرماندهی کل قوا منافع کشور در مقابله با تجاوز دشمن بعثی را تهدید میکرد و کار را بر رزمندگان اسلام در جبههها دشوار کرده بود. عزل وی از ریاستجمهوری پس از آشکار شدن کامل خیانت وی در اتحاد کامل با گروهکهای تروریستی و مسلح بود.
در ماجرای عزل منتظری نیز حضرت امام(ره) اصل را بر مدارا و تحمل گذاشته بودند و همه تلاش خود را برای حفظ آقای منتظری کردند. خود ایشان در این باره خطاب به نمایندگان مجلس میفرمایند: «شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید كه پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میكرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام كنار گذاشتم.»
حضرت امام دلسوزانه حتی پس از انحراف و جدایی نیز از نصیحت و راهنمایی دست بر نمیداشتند و در مواجهه با مخالفان و دشمنان از مسیر عدالت خارج نمیشدند. برای نمونه، حضرت امام(ره) ضمن سخنانی به بنیصدر فرمودند: «من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دوره اول جمهوری اسلامی این طور مسائل پیش نیاید، و این طور عزل و نصبها نشود؛ لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبانهای مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند.» امام همچنین از نصیحت و خیرخواهی برای بنیصدر فروگذار نکردند: «من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنیصدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود.»
همین دلسوزی را در توصیه به منتظری میتوان مشاهده کرد که امام(ره) خطاب به وی میفرمایند: «همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید؛ و من به شما شدیداً علاقه مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند، و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان میدهند. طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و رادیوـ تلویزیون، باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی انشاءالله با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی میبخشید.» حقیقت آن است که در تفکر و سبک زندگی اسلامی، جذب و حفظ و رأفت در مواجهه با دیگران بر دفع و خشم و خشونت تقدم دارد، اما این به معنای این نیست که حد و مرزی برای آن وجود نداشته باشد. حضرت آیتالله خامنهای از شاگردان برجسته امام(ره) درباره جایگاه خشونت و برخوردهای خشونتآمیز در حکومت اسلامی میگویند: «اسلام درباره مسئله خشونت نظر روشن و واضحی دارد. اسلام استفاده از خشونت را اصل قرار نداده؛ اما در مواردی که خشونت قانونی باشد، آن را نفی هم نکرده است. ما دوگونه خشونت داریم: یک خشونت قانونی است؛ یعنی قانون خشونتی را اعمال میکند؛ مینویسد که اگر فلان کس این کار را کرد، او را به زندان ببرند. این خشونت است، اما این خشونت بد نیست. این خشونت در برابر تجاوز به حقوق انسانهاست. این خشونت در مقابل آدمِ بیقانون است. این خشونت در مقابل متجاوز است. اگر در مقابل متجاوز خشونت اعمال نشود، تجاوز در جامعه زیاد خواهد شد. اینجا خشونت لازم است. یک خشونت هم خشونت غیر قانونی است. مثلاً یک نفر بیجا، خودسر، خودرأی، بر طبق میل خود، برخلاف قانون و بر خلاف دستور، نسبت به کسی اعمال خشونت میکند؛ یک سیلی به گوش کسی میزند. آیا این خوب است یا بد است؟ معلوم است که این بد است. در این شکّی نیست. اسلام درباره معاشرت و اخلاق فردی پیامبر میفرماید: «فبما رحمة من اللَّه لنت لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(آل عمران/ 159) پیامبر را به خاطر نرمش او و به خاطر لینتش در برخورد با مردم، ستایش میکند و میگوید تو غلیظ و خشن نیستی. همین قرآن در جای دیگر به پیامبر میگوید: «یا ایها النّبی جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم»(توبه/ 73) با کفّار و منافقان با خشونت رفتار کن. همان ماده غلظ که در آیه قبلی بود، در اینجا هم هست؛ منتها آنجا با مؤمنین است، در معاشرت است، در رفتار فردی است؛ اما اینجا در اجرای قانون و اداره جامعه و ایجاد نظم است؛ آنجا غلظت بد است؛ اینجا غلظت خوب است. آنجا خشونت بد است؛ اینجا خشونت خوب است.»