در حالی که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا مقرر کرده است برای نخستین بار از زمان آغاز ریاستجمهوریاش به غرب آسیا، از جمله سرزمینهای اشغالی، فلسطین و عربستان سعودی سفر کند[...]
در حالی که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا مقرر کرده است برای نخستین بار از زمان آغاز ریاستجمهوریاش به غرب آسیا، از جمله سرزمینهای اشغالی، فلسطین و عربستان سعودی سفر کند، برخی گمانهزنیها از محورهای سفر بایدن از گفتوگو بر سر تشکیل ناتوی خاورمیانه(غرب آسیا) حکایت دارد؛ به گونهای که ملک عبدالله دوم پادشاه اردن نیز به تازگی از علاقه امان به ایجاد ائتلاف نظامی مشابه پیمان نظامیآتلانتیک شمالی(ناتو) مراوده حاکمیتی به میان آورده است.
آنچه سخنان شاه اردن را پر بسامد میکند، تحولات و اتفاقاتی است که چند ماهی است غرب آسیا در جهت تشکیل یک پیمان و اتفاق نظامیمشترک میان متحدان آمریکا حرکت میکند. همین چند روز قبل هم وزیر صهیونیستی بنی گانتس از تلاش با «شرکای منطقهای» برای تأسیس ائتلافی نظامی به سرکردگی آمریکا خبر داد.
ایده ناتوی خاورمیانهای(غرب آسیا) در اصل نسخه بروزرسانی شده از ایده کهن ناتوی عربی است که عضویت و محوریت رژیم صهیونیستی در آن موجبات تغییر نام ناتوی عربی به ناتوی خاورمیانه را فراهم آورده است. در واقع ناتوی عربی هم ایدهای مصری بود که طنطاوی، وزیر دفاع پیشین مصر در ژوئن 1988 آن را مطرح کرد و سپس سیسی، رئیسجمهور مصر در فوریه 2015 در سفر به اردن بار دیگر تشکیل آن را گوشزد کرد، تا اینکه در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ و قبل از سفرش به ریاض در می2017 دوباره در دایره تحلیلی تحلیلگران قرار گرفت. به تازگی هم پس از گسترش قابل تأمل کنشدار و تهاجمی روابط عربیـ صهیونیستی، این ایده به طرح ناتوی غرب آسیا سامان یافته است و سفر پیش روی جو بایدن به غرب آسیا میتواند به پیشبرد تشکیل این ائتلاف نظامیدر منطقه و پیگیری آن از سوی رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی هم سو و متحد آمریکا کمک شایانی کند.
شایسته توجه است که ایده تحقق و ایجاد یک اتحاد نظامیشبیه ناتو در منطقه غرب آسیا همواره به منزله طرح نسنجیده و نارس پیگیری شده و طی سالهای گذشته به دلایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی نتوانسته است به فرجامی نیک برسد.
در سالهای متمادی قبل، کشورهای منطقه ژئوپلیتیکی غرب آسیا به کرات سعی وافر کردند تا در قالب ائتلافهای فراگیر زمینه همکاری و تعامل منطقهای را هموار کرده و از این سو با تهدیدهای مشترک مقابله کنند؛ ائتلافهایی مانند ناتوی اسلامیکه با هدف مقابله با نفوذ اندیشههای مارکسیسم در منطقه طراحی شد یا شورای همکاری خلیجفارس که با هدف تأمین دسته جمعی امنیت خلیجفارس شکل گرفت، اما هیچ یک تاکنون نتوانستهاند آنسان که باید در مسیر اهداف از پیش تعیین شده حرکت کنند. آنچه مؤتلفه آمریکایی را به این سمت هدایت کرده، نه همکاری مشترک صرف، برای تقابل با چالشهای کنونی، بلکه به نوعی آماده باش برای مواجهه جمعی با خلأها و چالشهای امنیتی گستردهتری است که احتمالاً منطقه غرب آسیا در امتداد پیوستار امنیتی و ژئوپلیتیکی نزاع میان قدرتهای غربی و آمریکا با روسیه در وضعیت موجود فعلی و چین در پیشرو، گواه آن خواهد بود؛ اما پیشبرندگی طرح تشکیل ناتوی غرب آسیا مستلزم وجود اصطکاک مستمر در منطقه با شاکله ظرفیتی ایران است و از این رو، اگر هم برجام احیا شود، باز سطحی از این اصطکاک منطقهای در مسیر تحقق هدف پیش گفته تداوم خواهد یافت.
از سوی دیگر، تنازع با ایران و متحدان آن هر چند اولویت تشکیل ناتوی غرب است، اما منحصر و محدود در آن هدف نیست؛ بلکه ترکیه نیز در نوبت هدف بعدی بوده و بعید است که مصالحههای کنونی نگرانیهای راهبردی محور عربی صهیونیستی از سیاستهای نوعثمانیگرایانه ترکیه را در درازمدت از دسترس خارج کند.
علاوه بر اینکه در اهداف پیشینی و پسینی چنین ائتلافهایی چه چیزهایی نهفته است و آیا اینکه ظرفیت و توانایی تشکیل چنین ائتلافهایی وجود دارد یا نه، میتوان تأکید کرد که کشورهای منطقه غرب آسیا در اثنای بودن و شدن و در یک محیط آشوب سیستمی قرار دارند و اساساً نظم و پراکندگی قدرت در بین آنها در وضعیت سیال و گذار و ژلهای قرار دارد. در چنین وضعیتی به میان آوردن صحبت از ائتلافهای نظامیبا دوام و بلندمدت بین آنها از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران بیشتر به یک بحث گفتمانی یا پروپاگاندایی شبیه است.
مضاف بر اینکه در شرایطی که ما با یک غرب آسیای پساآمریکایی مواجه هستیم، تأکید مقامات برخی کشورهای عربی، مانند اردن بر حمایت از تشکیل ناتوی غرب آسیا نوعی فشار بر دولت بایدن برای حضور فراگیر دوباره در این منطقه است؛ واشنگتن دی سی که میخواهد با سیاست «تمرکز بر آسیا» Pinot To Asia))، وزن راهبردی و برآورد هزینهای خود را در دیگر مناطق فروکاهد.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در دسامبر ۲۰۱۹ در یادداشتی با عنوان «خاورمیانه پساآمریکایی» ضمن اشاره به آغاز روندهای پساآمریکایی در خاورمیانه تأکید کرد، کنش راهبردی آمریکا در غرب آسیا در قالب هزینه حداکثری و نتیجه اندک مایه انجام شده و اکنون واشنگتن باید خود را از چنین معادله بغرنجی خارج کند.
فرجام سخن
ناگفته پیدا است که سخن گفتن پادشاه اردن از تشکیل ناتوی غرب آسیا نه برای تقابل با رژیم صهیونیستی و نه آزادی اراضیاشغالی فلسطینی است و اساساً قرار است این ناتو با محوریت خود رژیم صهیونیستی تشکیل شود و مرحلهای متقدم از اتحاد آبراهام(پیمان ابراهیم) است که ترامپ برای عادی جلوه دادن و به عبارتی دیگر آشکارسازی روابط میان تلآویو و ائتلاف با چند کشور عربی و اسلامی راه انداخت.
در پایان میتوان به این گزاره تحلیلی دست یافت که باید تأثیرات دیپلماسی یک ساله دولت مستقر نظام مقدس جمهوری اسلامی و حرکت در مدار دیپلماسی تراز انقلاب اسلامی به عنوان شاهراه ارتباطی بینالمللی در وضعیت نظم نوین جهانی با سه ضلع عزت، حکمت و مصلحت، چشمانداز نویدبخشی را در آستانه تغییرات اقتصادی بینالمللی در دوران گذار به شمار آورد و منتظر تحقق منویات آیندهپژوهانه سکاندار انقلاب اسلامی در سالهای اولیه گام دوم انقلاب بود.