18 تیرماه روز ملی ادبیات کودک و نوجوان در تقویم کشورمان اعلام شده است؛ ادبیاتی که در دو دهه گذشته بسیار مهجور واقع شده است. همین مهجوربودن سبب شده است تا این ادبیات به حاشیه رفته و بازار پر از کتابهای وارداتی یا به اصطلاح ترجمهای شود؛ کتابهایی که با سبک زندگی نقاط دیگر دنیا نوشته شده است. نمیتوان گفت این کتابها حتماً بد است، اما برای ما زشت است که اینقدر دستمان خالی باشد که ذهن فرزندانمان با سبک زندگی دیگر کشورها پُر شود. به حتم دلایل متعددی برای این دست خالی بودن وجود دارد. ترجمهای شدن بیشتر کتابهای این حوزه یکی از مهمترین معضلات بازار ادبیات کودک و نوجوان است؛ اما کاهش قدرت خرید مردم نیز یکی از دلایل کم رونقی این حوزه است. همین هفته قبل بود که آمارها از افزایش 58 درصدی قیمت کتابهای کودک و نوجوان خبر داد. معضلات و چالشهای ادبیات کودک و نوجوان و اهمیت این حوزه، ما را بر آن داشت تا با وجیهه سامانی به گفتوگو بنشینیم. سامانی نویسندگی آثاری، همچون «آن مرد با باران میآید» را در کارنامه خود دارد؛ کتابی که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تقریظ نوشته و آن را تحسین کردند. متن کامل این گفتوگو در ادامه میآید.
* به نظر شما، ادبیات کودک و نوجوان در زمان کنونی باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند با افراد این رده سنی ارتباط برقرار کند؟
ادبیات کودک و نوجوان علم و دانشی است که به مرور زمان در حال پیشرفت، توسعه، تغییر و تحول است. به طور مسلم هم ادبیات کودک و نوجوان خیلی پویا و متحول است و هم کودکان و نوجوانانی که ما با آنها سروکار داریم، دنیایشان با یکی دو دهه قبل خیلی تفاوت کرده است. ما اگر این نیازها، علایق، سلایق و علاقهمندیهای نوجوانان نسل خودمان را نشناسیم و همگام با ادبیات کودک و نوجوان رشد نکنیم و قلممان را متحول و پویا نکنیم، نمیتوانیم با نوجوان یا کودک این دوره ارتباط خوبی برقرار کنیم. اصلیترین چالش پیش روی ادبیات کودک و نوجوان، این است که قلم نویسندگان ما همپای فناوری و ذائقه و دنیای نوجوانان و کودکان، تغییر لازم را نکرده است. از سویی دیگر، یکسری مشکلات هم در صنعت نشر ما وجود دارد؛ مانند گران شدن کتاب و کاغذ، وضعیت اقتصادی خانوادهها و همچنین حقالتألیفهای خیلی پایین که همه اینها سبب شده است نویسندگان حوزه کودک و نوجوان ما خیلی پویا نباشند و در این زمینه تلاش زیادی نکنند. تمامی این مسائل باعث شده تا نتیجه این شود که میبینیم؛ به گونهای که فاصله عمیقی بین آثار تألیفی وطنی با نوجوانان میهنمان پیش آمده است.
* بسیاری از کارشناسان وضعیت کلی ادبیات کودک و نوجوان را مناسب نمیدانند و گلایههای زیادی در این حوزه دارند. نظر شما چیست؟
صنعت نشر ما در چند سال اخیر، هم در حوزه بزرگسال، هم کودک و نوجوانان دچار مشکل و چالشهایی جدی بوده است. بنابراین این گلایهها در ادبیات بزرگسال هم وجود دارد؛ اما در بخش کودک و نوجوان یک مقدار ریشهایتر و عمیقتر است. دلایل آن هم متعدد است، دهه ۸۰ ادبیات کودک و نوجوان تقریباً رها و بازار از داستانهای ترجمه اشباع شد. همین موضوع باعث ذائقهسازی برای بچهها شد. از آن طرف حقالتألیف ادبیات کودک و نوجوان نسبت به کارهای دیگر پایینتر است. به هر حال باید بپذیریم که بسیاری از این قشر و نویسندگانی که دارند قلم میزنند، از این راه امرار معاش میکنند. از آن طرف وقتی ناشران میبینند قانون کپی رایت نیست و یک کتاب ترجمه را با تصویرگریهای خیلی زیبا، طرح جلد خوب، خیلی راحت و بدون هزینه میتوانند ترجمه کنند و در دسترس کودکان قرار دهند، دیگر چرا باید زحمت کتاب تألیفی را به جان بخرند؟! باید حقالتألیف بدهند، بدهند تصویرگری کنند، طرح جلد و هزار چالش و مشکل دیگری که پیش روست و همه هزینهبر است. بنابراین کمتر خودشان را گرفتار این بازی میکنند و ترجیح میدهند وقتی قانون کپی رایت هم نیست، ترجمه کنند. از آن طرف هم اشاره کردم ذائقه کودکان و نوجوانان ما هم عوض شده، سال به سال دارد سلیقه بچهها، نیازمندیها و مشکلاتشان تغییر میکند، همه اینها باعث شده یک مقدار ادبیات کودک و نوجوان، (بیشتر از یک مقدار) از نیازمندیهای روز نوجوانان و کودکانمان عقب بیفتد و نتوانسته است آن خلأ اساسی را با موضوعات روز و جذاب و مورد نیاز جوانان پر کند. انحرافات اجتماعی، مشکلات و خیلی چیزها را میتوانستیم در قالب ادبیات به بچهها یاد بدهیم، میتوانستیم برای آنها سلیقهسازی کنیم، مثال آن همین فضای مجازی و ورود نوجوانان به این فضاست. این را در قالب داستانها چقدر قشنگ میتوانستیم خیلی جلوتر از این برای بچهها توضیح دهیم، و این موضوع را در داستان، رمان، آسیبشناسی کنیم، مشکلات و معضلاتشان را به آنها گوشزد کنیم. به عقیده من نویسندهها باید همیشه در جامعه جلو و پرچمدار باشند، یعنی یک ناهنجاری و آسیبی را زودتر متوجه شوند، جریانسازی کنند، بنویسند، فیلم ساز فیلم آن را بسازد، هر هنرمندی به آن مسئله بپردازد و جهتدهی کند؛ اما الآن در ادبیات کودک و نوجوان ما پرچمدار نیستیم. ما نشستهایم و کودکان و نوجوانانمان دنبال ادبیات ترجمهای میروند. اگر چه در چند سال اخیر مقداری چراغ این حوزه پرنورتر شده و تا حدی تحول و حرکت در بازار نشر کودک و نوجوان دیده میشود.
* یکی از راههای مؤثر در آموزش سبک زندگی در تمام دنیا، ادبیات است؛ به ویژه برای رده سنی کودک و نوجوان. تا چه حد این ادبیات موفق عمل کرده است؟
اگر از هنر برای آموزش به کودک یا نوجوانمان بهره ببریم، حالا فیلم، ادبیات داستانی یا تئاتر، قطعاً از آن جهت که این مقولهها با جان و روح این نوجوانان سر و کار دارد، به اصطلاح به دلشان مینشیند.
ادبیات داستانی خیلی موفقتر است، چون قوه تخیل نوجوان را هم بسیار فعال میکند، ولی متأسفانه به همان دلایلی که اشاره کردم، این امر خیلی مغفول مانده است. ما حتی در ادبیات بزرگسال هم زیاد نتوانستهایم از ادبیات برای تغییر جامعه، افراد و اثرگذاری روی آنها و سبک زندگیشان استفاده کنیم. در حوزه کودک و نوجوان هم به دلایلی که گفتیم، خیلی بیشتر مغفول مانده است؛ اما واقعاً میتوان از داستان و رمان استفاده کرد برای اینکه یک نسلی را تربیت کرد. تأثیر داستان روی روان و اندیشه نوجوانان آنقدر زیاد است که میبینیم در کشورهای خارجی برای این ردههای سنی، چه سرمایهگذاریهایی صورت می گیرد.
* به نظر میرسد، دستمزد نویسندگانی که کار کودک و نوجوان انجام میدهند نسبت به کار بزرگسالان پایینتر است، این موضوع باعث دلسردی نویسندگان این حوزه نمیشود؟
بله، دستمزدهای حوزه ادبیات کودک و نوجوان پایینتر است؛ ولی کلاً حقالتألیف یک نویسنده بابت کتابها، در جامعه و در کشور ما پایین است. نویسنده حرفهای باید بتواند از طریق حق التألیفهایش امرار معاش کند که این در مملکت ما تقریباً هرگز شدنی نیست. پس ما از نویسندگی حرفهای تعریفی نداریم، نویسنده حرفهای باید بتواند فقط روی نوشتن متمرکز شود و از این راه بتواند زندگیاش را به بهترین شکل ممکن اداره کند. من بعید میدانم حتی یک نفر در حال حاضر در مملکت ما بتواند از این راه زندگی و مشکلات خودش را اداره کند. در حوزه کودک و نوجوان این مشکلات به مراتب بیشتر است و ما بخواهیم یا نخواهیم مشکلات اقتصادی حتی روی قلم و اندیشه نویسنده تأثیرگذار است.
* به اعتقاد خیلیها، دهه 60 دوران طلایی ادبیات کودک و نوجوان به شمار میآید. بهترین راهکار برای اینکه بتوانیم به آن دوران طلایی بازگشتی داشته باشیم، چیست؟
نویسنده باید بداند برای چه کسی مینویسد. این موضوع خودش نیمی از ماجراست، اینکه بداند چه چیزی بنویسد که او را جذب کند. کارهای ترجمه و موضوعاتی که انتخاب میکنند این جذابیت را دارد.
برای نمونه یک دورهای داستانهای هری پاتر خیلی مورد اقبال و توجه نوجوانان ما قرار گرفته بود، خب نوجوانان به ژانر تخیلی و عالم ماورایی علاقه دارند که الآن خدا را شکر یکی دو نفر از نویسندگان خوب خودمان هستند که در این زمینه دست به قلم شدهاند، چون به هر حال نوجوانان ماجراجویی و تخیل را دوست دارند. پس بهتر است خودمان با فرهنگشناسی و قومیت، توجه به ملیت و قومیتها و مفاهیم ارزشی خودمان این داستانها را برای آنها خلق کنیم تا اینکه بخواهیم اجازه دهیم از آن طرف برایمان نسخه بپیچند. جذابیت در انتخاب موضوع وجود دارد. در صفحهبندی کتابها، حتی نوع قلمی که استفاده میکنند، طرح جلدهای خیلی جذاب، در بخش کودکشان تصویرگریها فوقالعاده زیبا و قشنگ است، همه اینها باعث میشود یک نوجوان جذب کتابشان شود و ناشر هم از آن طرف میبیند قانون کپیرایت نیست، خیلی راحت میتواند با هزینه کمتر کتاب را در اختیار بازار نشر قرار بدهد. بنابراین بازدهی و سود بیشتری نصیبش میشود. در چند سال گذشته من درگیر جشنوارههای ادبی مختلفی بودم، هم در مقام داور جشنوارهها و هم دبیری جایزههای مختلف. در زمینه بازار کتاب کودک و نوجوان، همان طور که اشاره کردم چراغی که میرفت تا خاموش شود، شعلهاش یک مقدار روشن شده است؛ یعنی فعالان و نویسندگان این حوزه در این یک دهه اخیر دست به قلم برداشته و دوباره پویا شدهاند. اما اگر بخواهیم با دوران پرفروغ کودک و نوجوان که در دهه هفتاد بود مقایسه کنیم، خیلی فاصله داریم و خیلی جای کار دارد و خلأ زیادی داریم که باید شبانهروز کار کنیم تا انشاءالله بتوانیم ادبیات کودک و نوجوان را به آن جایگاه اصیل و رفیعی که در جامعه و در بین نوجوانان و اثرگذاری روی این رده سنی داشت، برسانیم. برای آنها جریانسازی، اثرگذاری و آسیبشناسی کنیم و در قالب داستانها و رمانها بتوانیم کودکان و نوجوانمان را با هویت ملی و دینی، با هویت وطنی خودمان تربیت کنیم. خوراک فکری و فرهنگی به اندازه خوراک جسمانی ما مهم است. روح بچههای ما هم در سینما و فیلم دیدنها و هم در حوزه ادبیات داستانی دارد تغذیه میشود و من امیدوارم متولیان امر، مسئولان، دستاندرکاران، هر کسی که به نوعی با ادبیات کودک و نوجوان سر و کار دارد و میتواند قدمی برای آن بردارد، گرهگشایی و کمک کند که نویسندگان این حوزه به خوبی و درستی بتوانند در شأن جایگاهشان قلم بزنند و هم بتوانند کمک کنند تا بتوانیم ادبیات کودک و نوجوان را به جایگاه اصیل خودش برگردانیم.