مدتی قبل بود که تبلیغات تلویزیونی، از پخش مجموعه تلویزیونی جدیدی از شبکه یک رسانه ملی خبر میداد[...]
مدتی قبل بود که تبلیغات تلویزیونی، از پخش مجموعه تلویزیونی جدیدی از شبکه یک رسانه ملی خبر میداد. البته برخلاف همیشه، این تبلیغات در حد پخش از تلویزیونـ که اتفاقا مهمترین نوع تبلیغات هم هستـ باقی نماند، بلکه پای معرفی و تبلیغات وسیع این مجموعه به بیلبوردهای سطح شهر هم رسید. اتفاقی که شاید در نوع خودش بیسابقه بوده است. این تبلیغات گسترده نشان میداد، مجموعه تلویزیونی ساخته شده است که قرار است با بقیه سریالهای تلویزیونی تفاوت داشته باشد. «مستوران» مطابق پیام ابتدای تیتراژ، بر اساس داستانهای کهن ایرانی نوشته و تولید شده است.
تداوم قوی
پخش این مجموعه تلویزیونی آغاز شد. دو سه قسمت ابتدایی این مجموعه ریتم کندی داشت و همین باعث شد متاسفانه برخی از افرادی که منتظر پخش آن بودند، نسبت به آن بیرغبت و بیاشتیاق شدند و همین نقطه ضعف با آن حجم از تبلیغات متفاوت این مجموعه تناسب نداشت.
اما چنانچه مخاطب حوصله به خرج داده و پای کار مینشست، از گذشت چند قسمت، متوجه میشد که داستان دارد جان میگیرد و رفته رفته جذابتر شده است؛ به گونهای که وقتی این مجموعه به یک سوم خود رسید، آن نقطه ضعف کمرنگ تر شده و داستان کاملاً میتوانست مخاطب را همراه کند.
روایت هنرمندانه
اما از این نقاط ضعف که بگذریم، «مستوران» در نوع خودش سریالی است که برخلاف بسیاری از فیلمها و سریالهای دیگر، ذائقه مخاطب را به سمت خوشسلیقگی سوق میدهد. سریالی بر اساس داستانهای کهن ایرانی که نشان از پیشینه غنی ادبیات داستانی کشورمان دارد. امتیازی که متأسفانه در دهههای اخیر و در تولید آثار تلویزیونی بسیار نادیده گرفته شده و حالا «مستوران» سعی در زنده کردن آن داشته و خود نیز از این امتیاز بهره زیادی در جذب مخاطب گرفته است.
«مستوران» نشان داد، میتوان با زنده کردن ادبیات غنی ایرانی و افسانهها و داستانهای کهن سرزمین خودمان، آثاری خلق کرد که تمام ویژگیهای یک سریال خوب را داشته باشد و اتفاقاً مخاطب نیز آن را نه تنها پس نزند، بلکه رفته رفته به او خو گرفته و دوستش داشته باشد.
البته در این رئالیسم جادویی، از ویژگیهایی استفاده شده است که شاید برای نسل جدید تا حدی ناآشنا باشد، اما برای قدیمیترها آشناست؛ مثلاً، راوی که داستان را جلو میبرد و به فهم داستان کمک بیشتری میکند، آن هم با صدای ماندگار محمدرضا سرشار (رضا هگذر) که خاطرات «قصه ظهر جمعه» او را برای بزرگترها زنده میکند.
در هر حال، تکبیت شعرهایی که ژاله علو در قسمتهای مختلف سریال میخواند و متنی که محمدرضا سرشار قرائت میکند، آنچنان به جان مخاطب مینشیند که بار دیگر همان ادبیات و فرهنگ غنی ایرانی را به رخ میکشد؛ چیزی که شاید نسل امروز با آن غریبه باشد.
پردازش هنری مناسب
یکی دیگر از نقاط قوت این مجموعه تلویزیونی، تلاش عوامل هنری و طراحان صحنه برای ایجاد فضای مناسب در سکانس های مختلف از کوچه و بازار تا روستا و جلوه های طبیعی است که این ویژگی در فیلم های مربوط به زمان گذشته که در سال های اخیر ساخته می شود، دچار نقایص و ضعف های فراوانی است، اما دست اندرکاران مستوران برای این مهم زحمات زیادی را متحمل شده اند. شخصیت پردازی نقش های اصلی فیلم هم قابل قبول بوده و توانسته تاثیر خود را بر روی مخاطب بگذارد و او را با خود همراه سازد.
داستان «مستوران» هر چند خرده روایتهایی است که حول داستان اصلی میچرخد، اما حتی خرده روایتها نیز آنچنان به لحاظ داستانی و دراماتیک قوی هستند که بیش از پیش به جذابیت و پیشبرد داستان اصلی کمک میکنند.
در نهایت به جرئت میتوان گفت، با چشمپوشی از برخی نقاط ضعف سریال، «مستوران» توانست سریال موفقی در قصهگویی اصیل و مهمتر از آن، سریالی موفق در احیای داستانها و ادبیات کهن ایرانی باشد. هر چند کارگردانی خوب سریال به خصوص در بخش دوم آن (قسمت 8 تا 26) که مسعود آبپرور آن را بر عهده داشته نیز به جذابیت داستانها کمک کرده است.