در شماره گذشته مروری گذرا بر فعالیت سیاسی مصطفی تاجزاده تا پایان عمر دولت اصلاحات داشتیم. در جریان دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود که بار دیگر نام مصطفی تاجزاده بیش از پیش شنیده شد. او در این انتخابات از هیچ تلاشی برای تخریب نامزد رقیب فروگذاری نکرد. وی در سخنرانیهای متعدد کوشید تا اینگونه القا کند که در صورت پیروزی احمدینژاد، ایران به یک «زیمباوه اسلامی» تبدیل خواهد شد: «بنده به احمدینژاد عرض میکنم که زنگ انشا تمام شده و اکنون زنگ حساب است. ایشان باید نسبت به چهار سال عملکرد خود به مردم پاسخ دهد. باید در مورد وعدههایی که به مردم دادند پاسخگو باشند، قرار بود ایران، ژاپن اسلامی شود، ولی اکنون ایران به سمتی است که اگر آقای احمدینژاد بار دیگر رأی آورد، بعید نیست که ایران زیمباوه اسلامی شود.»
وی در ادامه با این تحلیل که پیروزی اوباما از حزب دموکرات در آمریکا وضعیت مناسبی را برای ارتباط دو کشور فراهم کرده است، اینگونه نتیجه میگیرد: «اکنون شرایط بینالمللی شرایط بسیار حساسی است. آمدن اوباما فرصت بزرگی است که اگر بد عمل کنیم، به تهدیدی بزرگ علیه ایران تبدیل میشود. نباید تصور کرد که حضور دموکراتها در صحنه آمریکا شرایط را به نفع ایران خواهد کرد؛ چرا که سختترین تحریمها علیه ایران در دوره اول ریاستجمهوری کلینتون بود که در دوره دوم ریاستجمهوریاش که مصادف با پیروزی خاتمی بود گرمترین ارتباطات برقرار شد... چشم بسیاری از کشورهای دنیا به انتخابات ایران است؛ به گونهای که میتوان گفت مهمترین حادثه سال 2009 میتواند انتخابات ریاستجمهوری ایران باشد؛ به عبارت دیگر نتیجه انتخابات ایران میتواند به تقویت بنیادگرایی و یا تقویت صلح و روشهای دموکراتیک، همچون دوره خاتمی منجر شود.»
در حوادث پس از 22 خرداد، تاجزاده نقش کلیدی داشت و در اتاق فکر کودتای مخملین نقشآفرینی میکرد. بنابراین، در همان ابتدای کار از سوی دستگاههای امنیتی دستگیر و زندانی شد و سرانجام در شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام با استناد به مواد 610 و 500 قانون مجازات اسلامی در مجموع به شش سال حبس تعزیری و 10 سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم شد.
وی در دوران محکومیت در زندان نیز با انتشار مقالات و یادداشتهایی به مسیر انحراف خود ادامه داد و حتی از توهین به حضرت امام(ره) و ارزشهای انقلاب اسلامی نیز دریغ نورزید.
تاجزاده که با صدای بلند در رسانههای مختلف، ادعای دروغ تقلب در انتخابات را بارها تکرار کرده بود، در ششم مرداد سال 1389 رسوا شد. آنگاه که فیلمی در وبگاههای مختلف داخلی و خارجی منتشر شد که در آن تاجزاده خطاب به محسن صفاییفراهانی و عبدالله رمضانزاده از اعضای حزب مشارکت میگوید: «برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، میدونم که در انتخابات تقلب نشده، ممکنه که یکی دو میلیون عقب جلو شده باشه؛ ولی ما نتیجه انتخابات رو باختیم. حالا به جای 25 میلیون و 14 میلیون، شده باشه 24 میلیون و 15 میلیون مثلاً، ما انتخابات رو باختیم.»
انتشار این فیلم نشان داد، چگونه جریان فتنه که همواره بر طبل واهی «تقلب در انتخابات» میکوبید، در حالی به «دروغ بزرگ» خود اصرار داشت که بسیاری از مهرههای اصلی آن خود به این دروغ بزرگ اعتراف دارند.
تاجزاده در طول دوران حبس خود تلاش کرد تا با صدور بیانیه، اعتصاب غذا و روزهداری در زندان، همچنان توجهات سیاسی را به خود جلب کرده تا در حبس به فراموشی سپرده نشود! لذا در طول دوران محکومیت به طور مرتب به بهانههای مختلف اخباری از وی در رسانههای فتنهگران و ضدانقلاب منتشر شد. این برنامه تبلیغاتی با دبیری همسر وی، فخرالسادات محتشمیپور و بخشی از دوستان فتنه وی دنبال شده و رسانههای همسو نیز آن را پوشش میدادند.
اما اوج انحطاط تاجزاده را میتوان در مقالهای با عنوان «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!» مشاهده کرد که در آن نسبت به سوابق و مواضع خود در دهه اول انقلاب اسلامی اعلام برائت کرد! وی در بند سوم این نوشتار با عنوان «اعترافات من» در بررسی وضعیت دهه اول انقلاب اسلامی اعلام میدارد: «همه ما در آن دوره خطاهای جدی داشتیم» و سپس به شمارش آن خطاها مشغول میشود و اقدامات نظام اسلامی را نفی میکند و با سیاهنمایی از گذشته؛ از دوران امام(ره) به منزله لکههای تاریک تاریخ یاد میکند و اعلام میدارد که باید «تکلیفمان را با لکههای تاریک تاریخ خودمان مشخص کنیم.»
حمایت از گروهکهای مطرود امام و جریانی که تلاش داشت با استحاله انقلاب اسلامی، زمینه حاکمیت نظامی لیبرالیستی را فراهم آورد و آن را به کشوری در منظومه نظام سرمایهداری غربی مبدل کند، بخش دیگری از این اعترافات است. تاجزاده که به خوبی با نظرات حضرت امام(ره) نسبت به لیبرالها و گروهک نهضت آزادی آگاه است و خیانتهای آنها در طول جنگ تحمیلی را میداند، با چشمپوشی از این سابقه سیاه مینویسد: «باید از برخوردهای ناصوابی که با مهندس بازرگان و دکتر سحابی صورت گرفت، عذر خواست و نیز باید از همه سیاسیونی که خواهان فعالیت قانونی بودند و حقوقشان به بهانههای مختلف نقض شد، پوزش طلبید.»
اوج اعترافات تاجزاده که آن را میتوان سرمنشأ دیگر انحرافات دانست، نفی حکومت اسلامی در عصر غیبت و زیر سؤال بردن نظریه تشکیل نظام اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و ترویج تفکرات سکولاریستی است. وی با صراحت اعلام میدارد: «بزرگترین خطای ما تعمیم مناسبات سیاسی در عصر عصمت به عصر غیبت بود» و در شرح آن مینویسد: «در حقیقت سالها طول کشید تا کاملاً درک کنیم حکومت در عصر غیبت، با وجود و حضور انسانهای متوسط که نه به همه اسرار و رموز جهان و جامعه و انسان آگاهند و نه از حب و بغضها و منافع شخصی بری هستند، نمیتواند سعادت اخروی شهروندان را تأمین کند. گذاشتن چنین باری بر دوش حکومت عملاً به معنای آن است که دولت در تمام عرصههای زندگی شهروندان دخالت کند و به این ترتیب ضمن نقض حقوق و آزادیهای آنان، در تأمین رفاه مردم و نیز توسعه علمی و فنی اقتصادی میهن با مشکلات عدیده مواجه شود.»
وی سپس به سیر استحاله خود و همفکرانش اشاره و از آن چنین یاد میکند: «البته ما کوشیدهایم از این خطاها درس بگیریم و به ویژه پس از جنگ، رفتار و گفتار خود را اصلاح کنیم.»