اگر اشتباه نکنم سال 1387 در شرکت گلگهر سیرجان کار میکردیم. ماه محرم بود، علی آقا گفت «داداش میخواهم [...]
اگر اشتباه نکنم سال 1387 در شرکت گلگهر سیرجان کار میکردیم. ماه محرم بود، علی آقا گفت «داداش میخواهم روز عاشورا گوسفندی را قربانی و بین فقرا تقسیم کنم.» به خانه یکی از دوستان رفتیم و گوسفندی را قربانی کردیم و مشغول بستهبندی گوشتها بودیم که علی آقا گفت: «داداش دیشب خواب دیدم در سوریه سوره مبارکه صف را با صوت زیبایی تلاوت میکردم.» گفتم: «حتماً قبولی همین نذر است.» با خنده معناداری گفت: «آره، آره حتما...» پس از شهادتش به طور اتفاقی در کتاب تعبیر خواب خواندم که امام صادق(ع) میفرماید: «هر کس در خواب ببیند که سوره صف را تلاوت میکند، عاقبت او ختم به شهادت میشود.» علی آقا مهرهای خودجوش بود و با تمام احزاب و گروههای مقاومت در لبنان و سوریه ارتباط داشت. آرام و قرار نداشت و مدام برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) بیقرار بود. او لایق شهادت بود؛ چون خوبیهای بسیاری در خود داشت. هر وقت به مشکلی میخوردیم، از او درخواست دعا داشتیم. تا اینکه یک روز که تازه از سر کار برگشته بودم، خسته پای تلویزیون نشستم که برنامه تجلیل از خانواده شهید بابایی در حال پخش بود. در زمانیکه خانواده شهید بابایی بر روی جایگاه قرار گرفتند با وجود خستگی به دلیل ارادتی که به خانواده شهید بابایی داشتم، گفتم: «خدایا به احترام خانواده شهید بابایی»، یا علی گفتم و بلند شدم؛ در حالیکه جلوی تلویزیون دست به سینه ایستاده بودم، تلفن زنگ زد و خبر شهادت برادرم را دادند. خدا را به خاطر قبول این احترام و اینکه ما نیز به خانواده شهدا پیوستیم، شکر کردم.
به نقل از برادر شهید مدافع حرم شهید علی عسگری
شهید علی عسگری در سال ۱۳۶۹ و در شهرستان طاقانک به دنیا آمد. از شروع جنگ در سوریه، برای دفاع به خیل مدافعان حرم پیوست، در سوریه هم خدمات فنی و مهندسی که در آن مهارت داشت ارائه داد و هم در امدادرسانی به مجروحان و آوارگان سوری و رساندن مایحتاج و مواد غذایی کوشش کرد و هم با قلبی اندوهگین به غسل و کفن و دفن شهدا همت گماشت. سرانجام در ساعت ۳ بعدازظهر دهم بهمن ماه سال ۱۳۹۱ همزمان با سالگرد تولد حضرت رسول(ص) پس از نبردی جانانه در حفاظت از حرم حضرت زینب(س) و کشتن بیش از ۱۰ نفر از تروریستها، هدف تیراندازیهای تکفیری قرار گرفت و به آرزوی دیرینهاش رسید.