* دغدغه اصلیتان برای رفتن به سراغ چنین سوژهای چه بود؟
یکی از دغدغههای اصلی من سن مادرها بود. سن مادرها دارد بالا میرود و بسیاری از آنها از پا افتادهاند. مسئله تربیتی که در این خانوادهها وجود دارد، یعنی مادرانی که فرزندانشان را به گونهای تربیت کردند که این فرزندان بدون هیچ چشمداشتی پای ذرهذره خاک میهنشان ایستادند و خودشان را فدا کردند، برای من حائز اهمیت بود. مسئله بعدی ارزش و جایگاه خود این مادرهاست؛ یعنی این مادرها بودند که آن فرزندان را تربیت کردند و تحویل جامعه دادند. در واقع، به خودی خود اینقدر ارزش این مادرها بالاست که پرداختن به آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. در کنار اینها از نظر محتوایی سعی کردیم سراغ مادرهایی برویم که فعالیتی بیشتر یا قصه متفاوتی را داشته باشند. برای نمونه، یکی از مادرها در شورای شهر بود یا مادر دیگری که حوزه علمیه احداث کرده بود، این نشان میدهد، این مادرها علاوه براینکه یک فضای تربیتی برای فرزندانشان داشتند، خودشان هم به منزله یک فعال فرهنگی و اجتماعی حضور مؤثری در جامعه داشتند.
* نگران این نبودید که کار شعاری و کلیشهای شود؟
خیر. من استرس این را نداشتم که کار کلیشهای شود؛ چون از ابتدا که ما پروژه را شروع کردیم، به یک طرح رسیدیم و طرح را گسترش دادیم و به یک چارچوبی برای این پروژه رسیدیم. میدانستم که تکلیفم با پروژهها مشخص است؛ یعنی چیزی که از این کار میخواهم، این است که به قصه خود مادران شهید بپردازم. در کارهایی که تا به حال ساخته شده، عموماً مادرهایی را میبینیم که مقابل دوربین قرار میگیرند، از فرزند خاطرهگویی میکنند و این را که زندگی خود این مادران چه ابعاد و رویکردهای را دارد تا حالا کمتر دیدهایم. میدانستم که زندگی مادران شهدا به خودی خود آنقدر جذاب خواهد بود که ما را از آن کلیشه دور کند. زمان کارها را هم کوتاه انتخاب کردیم و سراغ کارهای ۴۰ دقیقه یا حتی ۲۶ دقیقه نرفتیم؛ علتش این بود که قصهها کوتاه و مفید باشد و مخاطب آن چیزی که نیاز دارد و هدفمان است، بگیرد و کار بهتر تمام شود.
* چرا چهار کارگردان انتخاب کردید؟
وقتی روی چنین داستانی دست میگذارید، احتمال کلیشهای شدن فرم کار وجود دارد. برای اینکه این اتفاق نیفتد و با توجه به اینکه فیلمنامهها را خودم مینوشتم، سعی میکردم هر کار را به یک کارگردان بسپارم یا حداقل هر دو قسمت را به یک کارگردان بسپارم که فرمهای متفاوتی را ببینیم و باعث شود که مخاطب بتواند جذابیت بصری بیشتری را در طی کار ببیند.
* از زمان پخش آن راضی بودید؟
ابتدا قرار بود کار برای هفته دفاع مقدس پخش شود که برای محرم این اتفاق افتاد. خوبی کار این بود که در حال و هوایی پخش شد که خیلی به فضای کار ما میآمد و خدا را شکر از نظر زمان پخش هم زمانی بود که عموماً بسیاری از مخاطبان پای تلویزیون هستند و کار را میبینند. بازتابهایی هم که گرفتیم، خوب بود.
* با توجه به اینکه هر مادر شهید در منطقه متفاوتی از کشورمان زندگی میکرد، حتما سختی زیادی هم وجود داشته است؟
در نگاه اول شاید مخاطب حس کند کار، کارِ خیلی سختی نبوده است؛ اما من میتوانم بگویم یکی از سختترین پروژههای کاریام بوده است؛ چرا که اولاً سن این مادرها بالا بود، ثانیاً شهرستان بود و عموماً ما در روستاها کار میکردیم و خیلی نمیتوانستیم تجهیزات زیادی ببریم و مجبور بودیم تقریباً با امکانات متوسطی کار کنیم و با همین امکانات فضای خوب تصویری را رقم بزنیم؛ اما سعی میکردیم قصه را پخته کنیم و به یک فرم خوبی برسیم. مسئلهای که برای من خیلی مهم بود، این بود که فرم در خدمت محتوا باشد؛ چون بحثهای محتوایی کار برای من خیلی مهمتر بود.
فضای کار ما در هر شهر متفاوت بود. ما ضبط هفت روزه هم داشتیم، ضبط پنج روزه هم داشتیم. با توجه به سختیهایی که هر سوژه و هر پروژه داشت. فقط یک روز به خاطر بارندگی کارمان در چالوس متوقف شد یا در کرمان به خاطراینکه فشاری روی مادر نیاید، یکی دو روز زمان کار را بیشتر افزایش دادیم، اما تنها مسئلهای که باعث میشد واقعاً همه انرژی داشته باشند، همکاری و همدلی خود مادران شهدا بود؛ یعنی این شش مادر با اینکه سنشان بالا بود، با اینکه گاهی اذیت میشدند، با اینکه گاهی اوقات به آنها فشار میآمد، واقعاً با دل و جان همراهی میکردند و هر آنچه را که نیاز بود، برای ما فراهم میکردند. ما در روزمرگی آنها حضور داشتیم؛ به گونهای که انگار کنار ما زندگی میکردند. داستانی بودن این کار برایمان مهم بود و این مادرها واقعاً آن فضا را برای ما خلق کردند که ما بتوانیم بهترین روند را داشته باشیم.
* چه تفاوتی بین کارهای دفاع مقدسی با سایر کارها و تولیدات میبینید؟
یکی بحث محتواست. ما جنس محتوایی که برای مخاطب انتخاب میکنیم، شاید خیلی وقتها قصههای شبیه به هم داشته باشیم؛ اما اینکه برای این محتوا چه فرمی را انتخاب میکنیم، خیلی مهم است؛ یعنی من اینطور اصلاح کنم که شاید گاهی وقتها فرم مهمتر از محتوا باشد. به خاطراینکه گاهی وقتها ممکن است داستان به نظر تکراری یا شبیه هم باشد، اما فرمیکه کار را متفاوت کند، برای مخاطب جذاب است. مخاطب امروز تشنه داستان شنیدن است. اینکه ما چطور قصه بگوییم و چگونه قصه تعریف کنیم تا مخاطب پای گیرندههای تلویزیونی بماند، بسیار اهمیت دارد.
* قبول دارید که کار دفاع مقدسی همچنان کم انجام شده، چون داستانها بسیار زیاد است؟
دقیقاً. شما سینمای هالیوود را نگاه کنید و ببینید به جنگ جهانی اول و دوم چقدر پرداخت میکنند. هالیوود چه آثاری را درباره جنگ ویتنام ساخته است؛ اما ما چقدر طول میکشد که بخواهیم یک اثر خوب را تولید کنیم و متأسفانه یک بخشی از نگرانی فیلمسازی ما ازاین است که کار کلیشهای شود، اما اگر یک فرم خوب انتخاب کنیم، قطعاً اتفاق خوبی میافتد. متأسفانه چندین سال اخیر تولید کارهای مقدس کمتر شده، ولی انشاءالله دوباره یک اتفاق خوب بیفتد و فیلمسازان به سمتی بروند که تولید اثر کنند. در پایان دوست دارم این نکته را بگویم و این نکته را من کاملاً جدی میگویم، به دور از همه نکتهها و حرف و حدیثها، واقعاً حضور و انرژی شهدا را در این اثر دیدم و خیلی جاها این را گفتهام که این کار را خودشان ساختند و من و همه تیمم واقعاً واسطهای بیش نبودیم.