بلوای جدید پیش آمده در کشور تفاوتهایی با حوادث مشابه آن در سالهای پیشین دارد که شاید مهمترین آن نقشآفرینی ویژه سلبریتیهاست! سلبریتی به افرادی خاص گفته میشود که اغلب در عرصه هنر و ورزش فعالند و مورد توجه خاص مخاطبان قرار گرفته و هوادار یافتهاند! این تعلق تا مرز شیفتگی پیش رفته است؛ بنابراین، ابعاد گوناگون زندگی این افراد نیز مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. آنها میخواهند یا سلبریتی باشند، یا شبیهشان باشند، یا حتی گاه دقیقاً خود آنها شوند.
سلبریتیها در پارادایم سبک زندگی مدرن غربی به یکی از بازیگران مهم عرصه فرهنگ و اجتماع و حتی سیاست تبدیل شدهاند و جایگاهی برای آنان تعریف شده است! اظهارات و واکنشهای آنها در قبال تحولات جامعه با اقبال بخشی از جامعه همراه میشود و به نوعی موجب اثرگذاری است و میتواند منشأ اثر حرکت و تحولی در جامعه شود.
باید توجه کرد که این همه اعتبار برای سلبریتی به یمن فراگیری رسانه حاصل شده است. به واقع سلبریتیها مخلوق رسانهاند و این پروپاگاندای رسانهای است که به آنها حیات میبخشد و صدای آنها را عمومی میکند. از سوی دیگر، فراموش نباید کرد که سلبریتی بدون مخاطب یا طرفدارانش که او را خلق کرده و از او حمایت میکنند، هیچچیز نیست. بیتوجهی مخاطبان میتواند یک شبه رسانه سلبریتی را خاموش کند.
جامعه امروز ما که از یک سو در فرهنگ و تمدن اسلامیـ ایرانی ریشه دارد و از دیگر سو آمیخته به سبک زندگی مدرن غربی شده است، با پارادوکسهایی در چگوگی مواجهه با سلبریتیها، اعم از تعریف هویت، جایگاه و نقش اجتماعی و... مواجه است که هنوز ایده منسجم و همهجانبهای در این باب مشاهده نمیشود و حدود و ثغور فعالیتها و اختیارات قانونی آنان تعریف نشده است که حاصل آن نوعی از همگسیختگی و تفرق در مواجهه با این گروههای مرجع نوظهور است.
نقش سلبریتیها را میتوان در حوادث اخیر کشور مشاهده کرد. آنجا که هر روز خبری از واکنش تعدادی از آنان در فضای مجازی شنیده میشود. در این حوادث البته واکنش سلبریتیها یکسان نبوده است، هر چند جریان برانداز در تلاش است تا به مخاطبان این گونه القا کند که میان آنها تفاوتی وجود ندارد و همه در یک اردوگاه واحد قرار دارند. مروری بر مواضع سلبریتیها در حوادث اخیر این حقیقت را آشکار میکند که ما حداقل با چهار دسته از آنان مواجه هستیم.
دسته اول آن بخش از سلبریتیها هستند که خود را به جمهوری اسلامی پایبند دانسته و صف خود را از ضدانقلاب جدا کردهاند و در این شرایطی که فشار بسیاری بر آنان وارد است، اعلام موضع در دفاع از انقلاب اسلامی کردهاند. در این میان میتوانیم به نامهایی چون داریوش یزدانی(بازیکن سابق تیم استقلال)، وحید امیری، پروانه معصومی (بازیگر)، جعفر دهقان (بازیگر) و... اشاره کرد که با عزت و شرف خود در دفاع از جمهوری اسلامی موضعگیری کردند.
دسته دوم آنهایی هستند که در این معرکه فتنه سکوت کرده و در حالی که به سختی تحت فشار بودند، از هرگونه اظهارنظری پرهیز کردند. در این فهرست نامهای بسیاری را میتوان برشمرد که یکی از برجستهترین آنها «حسن یزدانی» قهرمان نامدار کشتی ایران و جهان است. همچنان بزرگان و پیشکسوتان فوتبال ایران از علی پروین تا امیر قلعهنوعی و دهها چهره بزرگ و کوچک دیگر... نیز بر همین رویه تأکید ورزیدند.
در مورد فشارهای وارده بر سلبریتیها کافی است نگاهی به نوشتار سردار آزمون انداخت. وی در مورد فضای ایجاد شده در این زمینه نوشته است: «ضمناً باید از بازیکنان تیم ملی عذرخواهی کنم. چون این کار عجولانه من باعث اذیت شدن دوستان عزیزم شد و از جانب بعضی کاربران، اهانتهایی به ملی پوشان شده که به هیچ وجه منصفانه نبود و اشتباه از من بوده.»
دسته سوم کسانی بودند که نتوانستند در برابر فشارها تاب آورده یا برای همراهی با افکار عمومی معترضان، توئیتی با #مهسا_امینی را منتشر کردند و در گذشت او را تسلیت گفتند. حداکثر واکنش برخی از آنها در پیامهایشان انتقاد در فضای بسته فرهنگی و مخالفت با گشت ارشاد بود. این دسته را مبتنی بر واکنشهایشان میتوان در زمره معترضان تقسیم کرد و مرزهایی برای آنان از اغتشاشگران در نظر گرفت و نباید حساب آنان را با دسته چهارم یکی کرد. به نظر میرسد، صحبت و گفتوگو با این افراد بخش قابل ملاحظهای از سوء تفاهمات را حل خواهد کرد.
در این بین، دسته چهارمی بودند که هر چند در میان صدها چهره شناخته شده عرصه فرهنگ و هنر و ورزش، اقلیتی کم شمار به حساب میآیند، اما در این روزها به یمن حمایت رسانههای بیگانه و ضدانقلاب میداندار آشوب و بلوا شده و توانستند بر دنبالکنندههای خود بیفزایند و مورد تمجید دشمنان این ملت از رجوی تا پهلوی قرار بگیرند! تکلیف این جمع معدود که اغلب نیز به خارج از کشور پناه بردهاند، از سه گروه قبلی جداست و باید برای آنان حساب جداگانهای باز کرد.