سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی میگوید: «یکبار آقا مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا، وقتی نزدیک رفتم، کتابی را که در دستانشان بود، باز کردند و عکس چند تن از شهدا را نشان من دادند؛ شهید باکری، شهید باقری و شهید زینالدین. یکی از عکسها، عکس خودم بود. آقا به من گفتند که عکس شما با بقیه عکسها چه مطابقتی دارد؟ من هم از اینکه عکس دوران جوانیام بود، عرض کردم ما هم سن و سال بودیم. آقا فرمودند آنها وظایف خود را انجام دادند و رفتند.
مصلحت خداوند بر این بود که شما بمانید و باشید و کاری که چهبسا سختتر از کار آنهاست، انجام دهید. اگر شما نباشید، چه کسی میخواهد این کار را انجام دهد؟» فراموش نکنیم کارهایی که امروز میتوانیم برای زنده نگه داشتن یاد شهدا و سیر و سلوک آنان انجام دهیم، به تعبیر رهبر معظم انقلاب «کاری که چهبسا سختتر از کار آنهاست».
حاج قاسم دائماً در گفتههایش غبطه جاماندن از یاران شهیدش را میخورد و آرزوی شهادت داشت. خدمات صادقانه او در دوران بعد از جنگ تحمیلی موجب برآورده شدن این آرزو شد و در نهایت او به جمع یارانش پیوست.