هر نظام سیاسی در مسیر ارتقا و کارآمدسازی خود، نیازمند تغییر و اصلاحاتی است. جمهوری اسلامی نیز در حالی چهلوچهارمین سال از حیات خود را طی میکند که در عرصه عمل با ضعفهای ریز و درشتی مواجه است و باید تغییر و تحولاتی را در خود ایجاد کند. بدون شک، آنچه امروز در قالب بلوا کشور را مشغول به خود کرده، بر بستری نشسته است که برآمده از ضعفها و کاستیهایی در عرصه حکمرانی است و مرتفع کردن آن میتواند در ایجاد آرامش برای افکار عمومی و راضی کردن بخش معترض جامعه مؤثر باشد.
این روزها آقای قالیباف از تعبیر «حکمرانی نو» استفاده کردهاند که مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. مدتی قبل رئیس مجلس در نطق پیش از دستور خود ابراز امیدواری کرد که هرچه زودتر امنیت در کشور بهصورت کامل تثبیت شود تا تغییرات مشروع و لازم به سمت حکمرانی نو در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی آغاز شود. در مورد این سخنان میتوان به نکاتی چند توجه کرد:
برای عبور از بلوای ایجاد شده، در دو ساحت باید تدبیر کرد. ساحت اول مهار آشوب و بازگرداندن آرامش و امنیت به جامعه است که بدون شک راهکار آن جداسازی صف اغتشاشگران از معترضان و برخورد قاطع با ضدانقلاب است که به برکت خون پاک شهدای مظلوم این روزها، این مرزبندی در حال تکمیل شدن است و نظام در آستانه پایان مدارا و برخورد قاطع قرار دارد. بدون شک پایان بلوا به معنای حل معضل نیست و برای آن باید راهکاری سیاسی ارائه کرد که ایده «حکمرانی نو» میتواند الگویی برای رسیدن به این راهکار سیاسی باشد.
سالیان متمادی است که بسیاری از تحول و اصلاحات دم میزنند، اما عملاً حرفی نو و مشخص و قابل عملیاتی کردن ارائه نمیکنند؛ حرفهایی که به نحوی بوی تکرار گرفته و شنیدن مجدد آن چندان چنگی به دل نمیزند! آقای قالیباف و مشاوران و همفکرانش که احتمالاً ایده حکمرانی نو، محصول تعاملات مستمر با ایشان بوده است، برای آنکه دچار این تکرار نشوند، باید به طرح عنوان و جعل واژه کفایت نکرده و مختصات و ابعاد آنچه «حکمرانی نو» خواندهاند، ترسیم کنند و ایدهای منسجم، عملیاتی و قابل پذیرش در افکار عمومی ارائه دهند و آنگاه برای تکمیل نزد نخبگان و صاحبنظران ارائه کنند.
امروز یکی از مباحث جدی که در فضای سیاسی برای حل معضل پیش آمده، مطرح شده است، فتح باب گفتوگو بین احزاب و گروههای سیاسی است؛ اما آنچه نامعلوم است، موضوع گفتوگوست که در این زمینه اتفاق نظری وجود ندارد. به نظر میرسد، تبیین ابعاد «حکمرانی نو» میتواند موضوع مورد وفاق برای گفتوگوی نخبگان فکریـ سیاسی جامعه باشد.
در این میان، جریانی که خود را مدعی اصلاحات در کشور میداند و متأسفانه سالهاست که حرفی منسجم برای پیشبرد ادعای خود ندارد، طبیعتاً باید از این اظهارات استقبال کند، اما از آنجا که انحصارگرایی نیز در این جریان موج میزند، به جای استقبال از این ایده، رویکردی تخریبی اتخاذ کرده و این اظهارات و گوینده آن را مورد هجمه قرار داده است. این در حالی است که انتظار میرود به جای تخریب اولاً تلاش شود تا این ایده فهم و بررسی شود و ثانیاً نقدها برای تکمیل و اصلاح آن ارائه شود.
ایده حکمرانی نو میتواند نسخهایی برای عبور از شرایط موجود و رسیدن به روزگاری نو باشد، به شرط آنکه ملاحظات اشاره شده مورد توجه قرار گیرد و همچنین کار در حد شعار باقی نمانده و برای تحقق آن پشتکار لازم وجود داشته باشد. نباید فراموش کرد که حکمرانی موجود نیازمند تحولاتی اساسی است و هر کس در این مسیر ایدههایی ارزشمند مبتنی بر قانون اساسی و منافع ملی ارائه دهد، خدمتگزار واقعی ملت خواهد بود.