پس از واقعه عاشورا، حضرت زینب(س) در وضعیت سختی به سر میبرد. تحقیر اسارت، نبود امکانات، نداشتن خواب و استراحت کافی، نامناسب بودن وضع غذا و امکانات رفاهی، به گونهای که نقل شده است، شرایط شام را بهمراتب بدتر از کوفه کرده بود. به دستور یزید آنها را از دروازه «ساعات» که شلوغترین مکان بود، وارد کرده بودند. برخی از مردم شماتت میکردند و شگفتا که این مردم خود را مسلمان و پیرو قرآن و پیامبر اعظم(ص) میدانستند و یزید را خلیفه همان پیغمبر میشناختند! این شرایط برای افراد عادی بسیار دردناک بوده و اثری ژرف در روح و قلب آنها خواهد داشت؛ ولی میبینیم که زینب عنصر دیگری است، و با وصف شرایط بسیار دشوار گویا همهچیز برای ایراد یک خطابه حماسی و پرشور فراهم شده است. یزید جشن پیروزی بر پا کرده و اعيان و اشراف و سفرا را دعوت کرده بود و دست از پا نمیشناخت. اسرا و خاندان اهل بیت(ع) وارد این مجلس شدند. زينب(س) اشعار کفرآمیز یزيد را شنید، شراب نوشیدن او را ديد و تازيانه خليفه بدمست را بر لب و دندان جگرگوشه پیغمبر(ص) مشاهده کرد. از سوی دیگر نالههای رباب، سکينه، فاطمه، امکلثوم و سایر زنان و کودکان را به گوش شنيد، و شرایط سخت امام سجاد(ع) را نیز نظارهگر بود. حال با این شرایط و روحیه سخنرانی کرد! حضرت زينب(س) در برابر یزید ایستاد و با بانگ رسا ندا سر داد: «فالعجب کل العجب بقتل حزب الله النجبا بحزب الشیطان الطلقاء؟!» عجبا و شگفتا از کشته شدن حزبالله نجيب و اصیل به دست حزب الشیطان آزادشدگان! اوج شکوه این خطابه در آن قسمت نمایان است که زینب(س) در کمال ایستادگی و شخصیت بدون آنکه ذرهای، عظمت خود و خاندان خویش را فراموش کرده باشد، میفرماید: «ولئن جرت على الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر قدرک، واستعظم تقريع، واستکبر توبیخک»! اگرچه دست روزگار امروز مرا بهصورت یک زن اسیر در اینجا حاضر کرده است، ولی من تو را کوچکتر از آن میدانم که با تو همصحبت شوم و توبيخ و ملامت کردن تو بر من بسی گران است و جرایم تو را برشمردن، بر من بسی دشوار خواهد بود! «فکد کيدک، واسع سعیک، فوالله لا تمحو ذکرنا ولاتميت وحينا ولايدحض عنک عارها!» هر کيد و مکری داری، به کار گیر و هر نیرویی داری بسیج کن. به خدا سوگند تو نمیتوانی نام با عظمت ما را از تارک فلک محو نمایی، و نخواهی توانست بلندای عظمت و شکوه وحی این خاندان را از بین ببری. همچنین غیرممکن است لکه ننگی را که از این طريق بر دامن تو و خاندانت نشست، بزدایی و آثارش را به فراموشی بسپاری!
قاموس زینبوار
این فراز از خطابه حضرت زينب(س) حاکی از بلندای همت، احساس هويت و کمال شجاعت زینب است. گویی در قاموس وجود زينب(س)، ذرهای ترس و احساس وحشت نمیگنجد و با این حماسه کوبنده چهبسا به دست دژخیمان یزید، سر به نیست شود! به راستی، حضرت زينب(س) در فصاحت و بلاغت، زهد و عبادت، فضيلت و شجاعت و سخاوت، شبیهترین مردم به پدر خود حضرت على(ع) و مادرش حضرت زهرا(س) بود و باید گفت: «إنّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهرکم تطهيرا» (احزاب/ ۳۳) و زينب(س) از این اهل بيت(ع) است! حضرت زينب(س) با این خطابه، چنان شور و حماسهای آفرید که يزيد حتی از درون کاخ مورد اعتراض قرار گرفت و فرزندان و خانوادهاش بهشدت او را ملامت کردند؛ بهگونهای که به روایت تاریخ، یزید دست و پای خویش را گم کرده و به خود میپیچید. شگفت آنکه وقتی صحنه و جو سیاسی عوض شد و غرور پیروزی آنان به سرافکندگی و شکست مبدل شد، هر یک گناه را به گردن دیگری میانداخت. عمر سعد میگوید، کار عبیدالله بود و عبيدالله میگوید، کار یزید بود و برعکس يزيد میگوید کار عبيدالله بود! این تغییر شرایط نشان میدهد، وضعیت کوفه و شام بهطورکلی عوض شد و اسرا توانستند نقش خود را در رساندن پیام عاشورا بهخوبی ایفا کنند.