مدتی است که پرده سینماهای کشور با انیمیشنهای تولیدی کشورمان، حال و هوای دیگری به خود گرفته است. سالنهای انتظار پُر شده از خانوادههایی که با فرزندان خود به سینما آمدهاند. صدای خنده کودکان و نوجوانان در سالنهای تاریک سینما میپیچد و سینمای رکود گرفته[...]
مدتی است که پرده سینماهای کشور با انیمیشنهای تولیدی کشورمان، حال و هوای دیگری به خود گرفته است. سالنهای انتظار پُر شده از خانوادههایی که با فرزندان خود به سینما آمدهاند. صدای خنده کودکان و نوجوانان در سالنهای تاریک سینما میپیچد و سینمای رکود گرفته، به برکتِ سینمای کودک و نوجوان به ویژه انیمیشنهای «پسر دلفینی» و «لوپِتو» رونق گرفته و جانی دوباره پیدا کرده است.شاید «لوپِتو» از نظر تکنیکی و فنی چند پلهای از «پسر دلفینی» عقبتر باشد، اما در حدی است که مخاطبان خود را راضی از سالنهای سینما بیرون ببرد. داستانِ یک آسایشگاه که بیماران اعصاب و روان در آن با تولید کردنِ اسباب بازی، تحت درمان دکتر مهربانی با نام «دکتر کمالی» هستند. «لوپتو» در زبان کرمانی به معنای اسباببازی دستساز است، اما مخاطب جز همین کلمه کرمانی، نشانی دیگر از زبان شیرین خطه کرمان در فیلم نمیبیند؛ این در حالی است که حتی اگر برخی از شخصیتها با لهجه کرمانی صحبت میکردند، بدون شک زیبایی دو چندانی به کار بخشیده میشد. البته ناگفته نماند که از نمادهای خوبی در فضاسازی بومی کار استفاده شده است؛ مانند خانهای که آسایشگاه در آن قرار دارد و نمایی جذاب از هنر ایرانی و معماری ایرانی ـ اسلامی است. قطعاً چنین فضاسازیهایی بسیار بر دل مخاطب، به ویژه کودک و نوجوانی که با چنین معماریهایی بیگانهتر است، خواهد نشست.
کودک گرهگشا
در «لوپتو» بیماران سنین بالایی دارند، از جمله دکتر کمالی و دیگر شخصیتها. تنها یک کودک شیرینزبان به اسم «علی» در آن حضور دارد که پسر دکتر کمالی است و هم سن مخاطبان اصلی این پویانمایی است. نوجوانی که در نهایت نیز گرههای داستان را باز میکند. شاید بسیاری از پدر و مادرها که با فرزندان خود به تماشای این پویانمایی رفتهاند، ناخودآگاه به یادِ فیلم سینمایی «مدرسه پیرمردها» بیفتند؛ فیلم سینمایی که در آن نیز قهرمان اصلی یک نوجوان است. در هر صورت وجود «علی»، حلّال بسیاری از مشکلات است و در ضمن بسیاری از پیامهای خوب داستان از طریق رابطهای که شخصیت فرشته با علی دارد، به صورت غیرمستقیم و به دور از هرگونه شعارزدگی منتقل میشود و این هم یکی از نقاط قوت کار است. اما شاید یکی از نقاط ضعف لوپتو، مانند پسر دلفینی ضعف در فیلمنامه است. البته در پسر دلفینی اتفاقات و خرده پیرنگهای زیاد، ضعف فیلمنامه است و در لوپتو کاملا برعکس. تا دقایق انتهای فیلم، کمی داستان کشدار و حوصلهبر پیش میرود؛ این در حالی است که سیرِ برخی از اتفاقات و ماجراهای داستان برعکس کلیت اثر، تند است. برای نمونه، به یکباره اسباببازیها خراب میشوند و در پلمب میشود. شخصیتی مانند خواهرِ دکتر وارد داستان میشود. یک فرشته که البته نقش بسیار ضعیفی هم در کمک کردن به دیگران دارد، وارد ماجرا میشود و... . این ریتم تند ماجراها آن هم فقط در چند دقیقه فیلم با روند کند و کشداری که در کل فیلم شاهدش هستیم، کاملاً در تناقض است؛ در حالی که این امکان وجود داشت که همه اتفاقات را در زمان بندی بهترِ فیلم مدیریت کرد.
نگاه هنرمندانه
استفاده از موسیقی و آهنگ و آواز با توجه به رده سنی مخاطب یکی از نکات مثبت کار است. همان طور که اشاره شد بسیاری از پیامهای اثر، به صورت کاملاً غیرمستقیم و بدون شعارزدگی به مخاطب القا میشود. مهمترین آنها این است که به فرزند ایرانی میآموزد باید همیشه به آینده امیدوار باشد و با وجود انسانهایی که موانع زیادی بر سر راه پیشرفتشان ایجاد میکنند، باز هم از تلاش دست بر نداشته و به آینده نگاه داشته باشند. بدون شک، این مهمترین پیامی است که در این روزها باید به فرزندان ایرانی آموزش داد و خوشبختانه سازندگان این اثر نیز چنین مهمی را دستمایه ساخت کار خود قرار دادهاند.
لوپتو سراغ اسباببازی رفته، آن هم از نوع تولید داخلی. در این راه موانع زیادی وجود دارد که نمیگذارد انسان به خوبی، حال بقیه آدمهای آسایشگاه را خوب کند. موانعی مانند شخصیت آدم نفوذی در فیلم که نه فقط به اسباب بازیها رحم نمیکند؛ بلکه به بیماران نیز قرص مضر میدهد؛ در این میان فرشتهای به آینده خوب نوید میدهد. هر چند شخصیتپردازی برای فرشته کامل نیست.
در نهایت، میتوان در این میان هر کسی یا حتی هر چیزی، مانند اسباببازی را یک نماد در نظر گرفت. بهترین زبان برای ارتباط برقرار کردن با کودکان نیز استفاده از نمادهای قابل فهم است. در هر حال، پویانمایی لوپتو که به سینما گرمی بخشیده، مانند پسر دلفینی نویدبخش روزهای خوب برای کودکان و نوجوانان و روزهای امیدبخش برای پویانمایی ایران است.