در قرنی که گذشت، علم و صنعت در جهان غرب رشد اعجابانگیزی پیدا کرد؛ از اینرو در مشرق زمین به ویژه کشور ایران، در جهت اقتباس علوم غربی تلاش زیادی شد. از همین منظر اعزام دانشجویان برای تحصیل به دیار فرنگ، ایجاد و گسترش دانشگاهها و مراکز علمی به سبک و سیاق غرب، به ابزاری برای رسیدن به این هدف تبدیل شدند. بنابراین، این مراکز علمی، یعنی دانشگاهها از همان ابتدا دولتی بودهاند و نهاد سیاست و حکومت از آن حمایت میکردند؛ لذا در چندوچون آن قصد و غرض حکومتهای ایران که استبدادی و به سیاستهای استعماری غرب وابسته بودند، تأثیر داشته است. برای نمونه، نداشتن برنامههای آموزش دین در دانشگاهها و مداخله نداشتن علمای دین در این مراکز بیشک بدون پشتیبانی دولتها نبوده است. اگر دانشگاهها و مراکز علمی جدید در آشتی یا همکاری با مراکز علمی دینی سابق رشد و گسترش مییافتند، شاید امروز میتوانستیم وضعیت بهتری را شاهد باشیم.
شکاف نگرانکننده
به هر روی پیش از انقلاب، با اعزام دانشجویان برای تحصیل به کشورهای غربی و گسترش دانشگاهها به سبک و سیاق آنها، در ایران قشر جدیدی به نام استادان دانشگاه و همچنین تحصیلکرده دانشگاهی به وجود آمد که تحت تأثیر فرهنگ غرب صحبت میکردند، با تقلید از آنها لباس میپوشیدند و در کلام خود عبارات و لغات خارجی را به کار میبردند تا نشان دهند تافته جدا بافته هستند. این طبقه جدید در جامعه آن دوران، برای اینکه مهر تأییدی بر رفتار خود زده باشد، دین را قرونوسطایی و علمای دینی را نیز عقبمانده معرفی کرد؛ اما دیری نگذشت که توده مردم بهطور عام و علمای دینی بهعنوان خواص، واکنش نشان دادند و در نهایت منجر به ایجاد نوعی رقابت و تنفر میان قشر جدید و قدیم در جامعه شد. به عبارتدیگر، شکاف عمیقی میان تحصیلکردگان دانشگاهی و روحانیون پدید آمد که میتوانست کشور را با مشکلات عدیدهای روبهرو کند. نزدیک به چهار دهه از ایجاد چنین فاصلهای در جامعه گذشت تا اینکه انقلاب اسلامی در بهمن 1357 به پیروزی رسید.
ضرورت وحدت
از همان روزهای نخست، حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، بیش از همه به مسئله وحدت بین دو قشر روحانی و دانشگاهی میاندیشیدند. ایشان حوزه و دانشگاه را دو مرکزی میدانستند که کارشان ساختن انسان است و به دنبال وحدت این دو، روند اجتماعی شدن نسل آینده در مسیر درست و سالم خودش قرار میگیرد.
ایشان همچنین ائتلاف این دو قشر را با ائتلاف همه ملت ساری میدانستند و معتقد بودند، اگر این دو مغز متفکر جامعه به هم بپیوندند، قهراً سایر مردم هم به آنها خواهند پیوست. امام(ره) وحدت را به دو نوع فکری و عملی تقسیم میکردند.
از این رو وحدت فکری بین تحصیلکردگان دانشگاهی و حوزوی را با واژه «وحدت کلمه» بیان میداشتند و معتقد بودند، وحدت کلمه در حقیقت وحدت در یک کلمه و آن هم توافق بر سر حفظ کشور و حفظ کیان اسلام است. به عبارت دیگر، محور وحدت فکری میان اقشار مختلف به ویژه این دو قشر متفکر فقط علاقهمندی به حفظ کشور و حفظ کیان اسلام میتواند باشد و هر شرط دیگری زائد است.
ایشان وحدت عملی را با واژههایی، چون داشتن پیوند دوستی و تفاهم، دوست و رفیق بودن، نزدیکی دلها، احترام متقابل، یکدیگر را قبول داشتن، یکدیگر را همکار دانستن، همدیگر را تحمل کردن، انسجام داشتن و... بیان کرده بودند.
سفارش مهم
از بیانات حضرت امام(ره) پیداست که ایشان همواره بر ایجاد برادری و نزدیکی دلها تأکید کردهاند و در ترجمان وحدت حوزه و دانشگاه، به وحدت تشکیلاتی اشارهای نداشتهاند. بهعبارتدیگر، هدف حضرت امام(ره) از وحدت میان این دو قشر یا نهاد در جامعه، این نیست که یکی از آنها به دیگری تبدیل شود؛ بلکه حضرت امام(ره) در نهایتِ روشنفکری بر این نکته اذعان داشتهاند که شرط همزیستی مسالمتآمیز فقط علاقه به کشور و حفظ کیان اسلام است؛ به همین دلیل از یکسو مقابل قشر دانشگاهی شعار «اسلام منهای روحانی» را زیر سؤال بردند و فرمودند که اسلام منهای روحانی بهمثابه طب منهای طبیب و درواقع نفی اسلام است و به نسل جوان توصیه کردند که خود را در هیچ شرایطی بینیاز از هدایت و همکاری روحانیون ندانند. از سوی دیگر، به روحانیون توصیه فرمودند که با اظهارنظرهای جوانان و اندیشمندان اسلامی با روی گشاده و آغوش باز برخورد کرده و اگر خطایی میبینند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی به آنان نشان دهند و فوراً با زدن انگ التقاط و انحراف بر نوشتههایشان، همه را یکباره به وادی شک و تردید نکشانند. ما وقتی میتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان آن امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم و به همه شیوهها و اصولی که به تعلیم و تربیت صحیح آنان منتهی میشود، احاطه داشته باشیم.