فدای شیر خدا
دوباره فاصله افتاده بین فاصلهها
نسیم یاس رسیده میان سلسلهها
دوباره بر سر سجاده قبله گم کردم
تویى بهانه عالم براى نافلهها…
به هر کجا بروى بوى عشق مىپیچد
تو ماه و اختر و شمسى براى قافلهها
تویى که مریم عذرى شده ثناگویت
تویى که راز خدایى… جواب مسئلهها
به معجزات تو بانو نگاه باید کرد
و چشمهاى مرا فرش راه باید کرد
من از تو غیر تو بانو مگر چه میخواهم؟
بدون عشق تو عمرم تباه باید کرد
اگر پرستش تو اشتباه باشد هم
خوشم به این نظرم اشتباه باید کرد
اگر که سجده به پاى تو کفر هم باشد
بر این عقیدهام اصلاً گناه باید کرد
فرشتهها همه مدهوش ربناى تو
ملائکه همه محتاج یک دعاى تو
زمان خلقت آدم خدا سفارش کرد
شفاعت همه باشد به دستهاى تو
خدا کند که مرا از قلم نیندازى
منم اسیر شهیدانِ کربلاى تو
براى حضرت حق عین و شین و قافى تو
به روى عرش معلاست ردّ پاى تو
تو مرد بودى همیشه به پاى شیر خدا
تو وقف کردى خودت را براى شیر خدا
نبود غیر تو محرم به رازهاى على
ندید غیر تو کس گریههاى شیر خدا
تو یاد دادى به ما پشت حق بمانیم و
فداى حق بشویم..اى فداى شیرِ خدا
چه آمده به سر مرتضى؟ فقط نه سال؟
هرآنچه خاک شما شد… بقاى شیرخدا
شبیه شمع مرا ذره ذره آبم کن
گناه هستم و حالا خودت ثوابم کن
آرمان صائمی
چه باک
نهروانها دیدهایم از فتنه و بلوا چه باک
آگه از صفینهاییم، از شب دعوا چه باک
پیر ما لشکرکشیهای شما را دیده بود
اینک از شیپور جنگ و شورش و غوغا چه باک
هست ما را چون به لب یا لیتنا کنا معک
از سقیفه، یا که کوفه، یا از عاشورا چه باک
کشتی این قوم را تا نوح دارد تحت امر
از تلاطمهای بیرحمانه دریا چه باک
در بیابانها لوای منتظر را دیدهایم
از مغیلانهای دامنگیر این صحرا چه باک
در جوانه ردّ آفت کردهایم و زندهایم
نخله بالابلندیم آری از تیپا چه باک
هرکه زد از روی مستی نعره، سیلی سخت خورد
شیر را از های و هوی روبهی رسوا چه باک
ما چهل سال از فتن پیروز بیرون آمدیم
زخمدارِ سربلندیم، از شما حالا چه باک
فاتح دیروز و امروزیم در هر معرکه
فتح نزدیک است و نصر از او، پس از فردا چه باک
امین عبداللهیان