مدتی است که آثار سینمای «کوتاه» و فیلمسازان حوزه فیلم کوتاه مورد توجه بیشتر مخاطبان قرار گرفته و شاید همین استقبال است که سبب شده تا مدیران فرهنگی نیز این حوزه را جدیتر بگیرند. در چند سال اخیر شاهد آثاری در حوزه فیلم کوتاه بودهایم که برای نمونه برشی از زندگی یک قهرمان ملی یا بخشی از یک کتاب بوده است. از «خرده روایتها» گرفته تا فیلمهایی، مانند «آقا مهدی زینالدین» یا فیلم «عباس» که امسال توانست در جشنواره بینالمللی فیلم رشد نیز جایزه «ایثار و گذشت» را از آن خود کند.
همه اینها نشان میدهد، میتوان با هزینههایی بسیار کمتر از بودجههای سرسامآورِ فیلمهای بلند، آثاری با بازدهی بیشتر، اما در قالب فیلم کوتاه ساخت. البته مقصود این نیست که در حوزه فرهنگ، آثار بلند نادیده گرفته شوند. با این حال، برای فرهنگسازی در زمینههای گوناگون، به ویژه زمانی که با محدودیت در بودجه مواجه باشیم، این سینمای «کوتاه» است که میتواند نقش بسزایی ایفا کند. خوشبختانه، اهالی هنر در چند سال اخیر به این مهم پی بردهاند، اما در این میان توجه به چند نکته ضروری است.
پرهیز از موازیکاری و تکرار
شاید بسیاری از فیلمسازان جوان، سوژهای را انتخاب کرده و به صورت مستقل اثری را تولید میکنند، اما روی حرف با نهادها و ارگانهایی است که گاهی یا به صورت مستقیم و غیرمستقیم در راستای اهداف فرهنگی، تولید فیلم کوتاهی را سفارش میدهند؛ در چنین شرایطی، قطعاً اولین موضوعی که باید به آن دقت کرد، این است که کارها به صورت موازی جلو نرود.
برای نمونه، مدتی قبل فیلم کوتاهی با نام «عباس» با تلاش حسین ترکجوش ساخته شد؛ اما پس از آن خبری در حوزه فرهنگ و هنر رسانهها منتشر شد، مبنی بر اینکه قرار است فیلمی با برشی از دوران دانشآموزی یک قهرمان ملی از سوی باشگاه فیلم سوره ساخته شود.
در خلاصه این فیلم آمده است: «سرایدار مدرسه به دلیل کثیفی بیش از حد مدرسه و تکرار اشتباهاتش، باید از مدرسه اخراج شود، اما...»؛ هر چند نمیتوان صد درصد گفت که این فیلم نیز مانند فیلم «عباس» درباره کودکی خلبان شهید عباس بابایی و کمکش به سرایدار مدرسه در دوران نوجوانی است، اما با این حال این موضوع ایجاب میکند تا به نهادهای پشتیبان این نکته گوشزد شود که تلاش کنند کارهای تولیدی جدید باشد و آثار هنری را آن هم در فاصله زمانی کوتاه، به صورت موازی و تکراری به مخاطب عرضه نکنند. هر چند، میتوان با زوایای دید مختلف به یک داستان نگاه کرد، اما اگر قرار است نگاهی تازه به کار نداشته باشیم، بهتر است بودجه را صرف روایتی دیگر از زندگی همان شهید کنیم؛ مگر آنکه بگوییم مثلاً «عباس» برای مخاطب بزرگسال بوده و ما «باباییِ مدرسه» را تنها برای مخاطب کودک و نوجوان میسازیم؛ هر چند داستان فیلم کوتاه «عباس» نیز بیتناسب با مخاطب نوجوان نیست.
حرکت بر مدار عدالت و شفافیت
اما نکته دیگری که در حوزه فیلم کوتاه باید جدی گرفت، حمایت واقعی و موثر از فیلمسازان جوان این حوزه است. این حمایتها باید عادلانه باشد، در غیر اینصورت هر حمایتی بیش از آنکه فعالان این حوزه را امیدوار کند، آنها را دلسرد میکند.
برای نمونه، هفته قبل محمد خزاعی، رئیس سازمان امور سینمایی وزارت ارشاد از حمایت این سازمان از سازندگان 30 فیلم کوتاه خبر داد. خزاعی گفته است: «به شخصه همه آثاری را که به جشنواره (فیلم کوتاه تهران) راهیافته و یا شانس حضور در جشنواره را نداشتهاند، دیدهام... به این منظور، از بین واجدین شرایط ۳۰ فیلمساز را انتخاب و مورد حمایت مالی سازمان شامل کمک هزینه با سقف ۱۰۰ میلیون تومان و سهولت در پیشبرد فرآیند تولید اثر از طریق انجمن سینمای جوانان قرار دادهایم.»
قطعاً این موضوع اتفاقی خوشایند است و باید آن را به فال نیک گرفت و حتی شاید بتوان گفت، برای اولین بار است که چنین اتفاقی برای فیلمسازان کوتاه به این نحو رقم میخورد؛ اما این که چه تولیداتی و با چه ملاک و معیارهایی مورد حمایت قرار گرفتهاند، هم مهم است و اگر قرار است از آثار بعدی صاحبانشان حمایت شود، باید استانداردها و معیارهایی برای آن تعیین شود.