اظهارات اخیر یک هنرپیشه سینما و تلویزیون پس از فرار وی به آمریکا، دوباره فکر و ذهن دلسوزان و کارشناسان عرصه فرهنگ و هنر را به این مسئله مشغول کرد که اساساً نسبت سینمای انقلاب اسلامی با سلبریتیها چیست و متولیان این حوزه، چه راهبردی در مواجهه با رفتارهای برخی هنریها در ذهن و ضمیرشان پرورش دادهاند؟! چند روز قبل، حمید فرخنژاد پس از آنکه از کشور خارج شد و به آمریکا سفر کرد، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامیاش، به بهانه دفاع از حقوق مردم، اظهارات هیجانی و توهینآمیزی را به برخی مقدسات مطرح کرد و به قول معروف، شمشیر را از رو بست. چند روز پس از آن، این بار با شبکه موسوم به «ایراناینترنشنال»- وابسته به محمدبنسلمان، ولیعهد سعودیـ مصاحبه کرد و به شیوهای دیگر از خجالت همه درآمد!
اما نکته جالب ماجرا، به روزهای پیش از خروج فرارگونه و اظهارات مبتذل این چهره سینمایی برمیگردد. ماجرا از این قرار است که فرخنژاد چند روز پیش از خروج، با اتمام بازیاش در فیلم سینمایی «سقوط» آن هم در نقش یک مأمور اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی، دستمزد میلیاردیاش را به جیب زده و بعد از موافقت قوه قضائیه با درخواست ممنوعالخروجیاشـ آنطور که سخنگوی قوه قضائیه خبر دادهـ راهی آمریکا شده و بعد از رسیدن به مقصد، فاتحانه این مواضع را ابراز کرده است. البته این اولین بار نبوده که وی اینطور کنشگری سیاسی میکند؛ چند سال قبل هم، وی با حمله به اصل انقلاب و نظام به بهانه مشکلات اقتصادی، بابت اینکه مجبور است هزینه اقامت خانوادهاش را در آمریکا تأمين کند، ناله سر داده و گفته بود: «در حال حاضر شرایط سختی را میگذرانم، من زیر ۱۰ هزار دلاری که ماهانه برای همسر و فرزندم میفرستم، زاییدهام»! خب حالا برگردیم به سؤال ابتدای این نوشتار؛ نسبت سینمای انقلاب اسلامی و متولیان آن و اساساً متولیان عرصه خطیر فرهنگ و هنر با این جماعت چیست و چرا بعضی داستانها مدام تکرار میشود؟! سازوکار واگذاری پروژههای سینمایی به سلبریتیها چیست و چرا هیچ شفافیتی در اصول و ضوابط همکاری با این قشر وجود ندارد؟! تعارف را کنار بگذاریم و قدری واضحتر صحبت کنیم؛ رفتارهایی مانند آنچه به تازگی از حمید فرخنژاد دیدهایم، موضوع جدیدی نیست و در چند سال اخیر مدام این رفتارها و مواضع ساختارشکنانه را از چهرههای هنری دیگر هم دیدهایم و شنیدهایم که خیلی راحت به بنیادهای انقلاب و نظام تاختهاند و به بهانه حمایت از مردم، به مقدسات و ارزشهایی که مردم برای همان مقدسات بیش از 250 هزار شهید تقدیم کردهاند، حمله کردهاند و بعد از مدتی که آب از آسیاب افتاده، مسئولان فرهنگی و هنری خیلی راحت آنها را سر دست گرفته و حلواحلوا کردهاند و دوباره از جیب مردم پروژه به آنها سپردهاند! بعد از مدتی هم دوباره روز از نو، روزی از نو! همه این تعارفهای غیرمدبرانه و البته بعضاً مشکوک، در حالی اتفاق میافتد که بسیاری از جوانان متعهد و متخصص در میدان هنر، برای ساختن یک کار کوتاه باید ماهها و سالها پشت در اتاق این مسئول اتوکشیده و آن مدیر سخنور، بروند و بیایند و التماس کنند تا شاید از آنها حمایتی بشود. آقایان مدیر، این بار حواسشان را جمع کنند و بدون تعارف حد و مرز خود را با وطنفروشان روشن کنند.