او شهید ژنرال قاسم سلیمانی است، جلالت او در سادگی اوست. نیرومندی او در تواضع اوست. مهربان است و این صفات مقاوم حقیقی است؛ این تواضع و این سادگی در ارتباط آمیخته با پیچیدگی است که با نظرات نافذ او که باعث ترساندن دشمن میشدـ و او را تهدید و وعده عذاب خود میدانستـ آشکار میشود و دوستان نیز وقتی به او مینگریستند، او را سراسر مهربانی و بزرگی و حمایتگر میدانستند.
قدرت او بر ترسها غلبه داشت؛ به دلیل پیچیدگیای که داشت، دشمنان و دوستان توان کشف آن را جز از طریق کارهایش نداشتند. وقتی غیاباً از سوی بغدادی تروریست تهدید شد؛ شهید در حالی که در میان صفوف نمازگزاران بود، پاسخ وی را داد! این اوج شجاعت بود؛ تهدیدش کردند؛ زیرا آنان را بیچاره کرده بود؛ او را کشتند؛ زیرا آنان را شکست داده بود.
پس طرف چه کسی هستید؟
هر کس باید از خود بپرسد طرف او و حق است یا طرف باطل و متجاوز. هنگام آغاز جنگ خانمانبرانداز سوریه، شهید و امثال او دانستند که حق، دین، عقیده، وطن و محور مقاومت در خطر است؛ پس وارد این کارزار سخت شد و فرماندهی پیشرو در این جهاد مقدس بود و جبهههای نظامی را در خطوط مقدم نبرد گشود و لشکریان مقاومت پیش رفتند و ایران و قدس و نیروی قدس از لحاظ نظامی، سیاسی و حتی اجتماعی نمونه و مَثَل شد.
اگر سلیمانی نبود، عراق بر باد رفته بود و جز نامی از آن باقی نمیماند؛ در نتیجه آمریکا و رژیم صهیونیستی او را ترور کردند به گمان اینکه ترور او به مقاومت در این سرزمین پایان میبخشد، ولی سلیمانی فکر همه چیز را کرده بود؛ او ارتشهایی را تجهیز کرده بود که راه او را در صورت هدف قرار گرفتن او و دستیابی دشمن به وی استمرار بخشند؛ آرزویش شهادت بود و شیخ شهدای محور مقاومت به شمار میرفت. خدا او را رحمت کند.