اظهارنظرها و راه حلهای متفاوت و گاهی ضد و نقیض مسئولان کشور برای عبور از بحرانهای فعلی کشور نشان میدهد، سیاستگذاری در کشور تا رسیدن به وحدت نظر میان نخبگان فکری و ابزاری فاصله بسیاری دارد؛ چرا که این مطاع گرانبها هرگز تصادفی به دست نخواهد آمد؛ بلکه حاصل گفتوگو، تفاهم در مبانی، گفتوگوی اندیشمندانه و عبور از منافع شخصی، حزبی و گروهی به نفع منافع ملی است.
ریشه مشکل از اینجاست که منافع ملی نزد مردان سیاست هنوز منزلت خویش را پیدا نکرده؛ از این رو در پیچ و خم بحرانها و مشکلات به آسانی آن را جای گذاشته و به جای وحدتنظر، همافزایی، همکاری و تعامل، در جهت تحقق آن غالباً به حفظ جایگاه و شأنیت خویش میاندیشند.
هر لحظه اداره یک کشور چالشی است پیش روی سیاستمدار تا ارزشها، اندیشهها، مقتضیات، جو داخلی و خارجی و آینده را در نظر گرفته و در بستر منافع ملی خود سخن بگوید و تصمیم بگیرد.
به نظر میرسد، هنوز بخش قابل توجهی از کنشگران صحنه سیاست اساساً تعریف درست و واحدی از منافع ملی نداشتهاند؛ از این رو نمیدانند از سیاست چه میخواهند و اگر میدانند، راه رسیدن به آن را نمیدانند؛ به همین دلیل تا تقّی به توقّی میخورد، عدهای خیلی زود هیجانزده میشوند و ماحصل حرفها و کنشهایشان همچون تیری که بیاختیار از چله کمان در رفته، یا به خودیها میخورد یا به خطا میرود و عدهای دیگر بیتوجه به اینکه دشمن با ابزارها و روشهای قرن بیست و یکمی به مصاف ما آمده است.
مثل گرامافونی که سوزنش یک جا گیر کرده، هنوز در روشها و ابزارهای سده نوزده ماندهاند و گویا سعی دارند این دو قرن فاصله را با داد و فریاد و هیاهو پر کنند؛ در حالی که عصر کنونی، عصر هوشمندی در سیاستورزی است.
هوشمندی، یعنی یادگیری از تجربه، استفاده مؤثر از استدلال برای حل مشکلات، به کارگیری دانش برای مهار محیط و پاسخ سریع و به موقع به موقعیت جدید، چیزی که به شدت به آن نیازمندیم.
در حالی که جمهوری اسلامی طیف گستردهای از دشمنیها و ناامنیها را در پیرامون خود دارد، مردم انتظار دارند کسانی که به نمایندگی از آنان در سپهر سیاسی تصمیم میگیرند یا تصمیمی را اجرا میکنند.
با تصحیح اندیشهها و صیقل دادن تجربهها و روشها به انسجام فکری و عملی لازم دست یافته و در مواجهه با بحرانها بیش از پیش حواسشان را جمع کرده و هوشمندانه رفتار کنند.