پارلمان اروپا روز پنجشنبه گذشته طرح «الحاق و اضافه کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به فهرست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا» را با رأیگیری رسمی اعضای پارلمان به تصویب رساند. این موضوع از چند جنبه قابل بحث و برررسی است:
بازیگران صحنه: در آنچه اتفاق افتاد بازیگران گوناگونی حضور داشته و دارند؛ از براندازانی که مدتهاست به بوش، اوباما، ترامپ و هر فرد دیگری دخیل تحریم میبندند تا غربیهایی که این روزها به بهانههای گوناگون، از شوک دادن به اغتشاشات یا افزایش توان چانه زنی در مذاکرات به چنین اقداماتی دست میزنند. در این میان، نقش صهیونیستها و گروهکهای تروریستی، مانند سازمان منافقین عیان است و نکته تأملبرانگیز این است که چگونه اروپا آلت دست یک گروه تروریستی، مانند منافقین- که دستش به خون 17 هزار نفر آغشته است- و رژیم کودککش صهیونیستی میشود!
اهداف: تروریستی اعلام کردن برخی از بخشها و اجزای سپاه موضوع جدیدی نیست؛ بلکه ادامه روندی است که در سالهای گذشته و به بهانههای گوناگون ادامه داشته است؛ اما آنچه اتفاق افتاده، اعلام کل سپاه به منزله یک نهاد تروریستی است. از آن نظر که پدیدهها در محیط زمانی خود شکل میگیرند، همزمانی این اقدام با شکست التهابات و اغتشاشات چند ماه گذشته هم قابل بحث است. بررسی رفتار غرب در اغتشاشات اخیر نشان میدهد، وقتی التهابات در میدان و فضای مجازی کم شده است، آنها با مطرح کردن موضوعاتی نمودار التهاب و آشوب را بالا نگه داشتهاند. در یک زمان کشتهسازی مطرح شد و در زمان فعلی نیز با تروریستی اعلام کردن سپاه به منزله یک نهاد رسمی ایران، به دنبال زنده نگه داشتن فضای اغتشاشات هستند.
موضوع دیگری که وجود دارد، به مذاکرات هستهای مربوط میشود. سیاست فشار حداکثری هر چند از سوی ترامپ کلید خورد؛ اما مورد حمایت اروپاییها بود. شکست فشار حداکثری و خروج کشور از اوج فشار تحریمی، دستهای غرب را در مذاکرات بسته و گزینههای روی میز آنها را محدود کرده است. یکی از نهادهای مهمی که موجب کاهش توان عملیاتی غربیها شده، «سپاه» است؛ لذا بدیهی است که مورد غضب طرف مقابل باشد. بنابراین، یکی از اهداف اقدام اخیر را باید بازیابی توان چانهزنی غربیها در مذاکرات هستهای دانست.
نکته دیگر در ادامه همان شکست فشار حداکثری است. غربیها با این ادراک مواجهند که گذشت زمان به نفع آنها نیست؛ بنابراین اگر در وضعیت کنونی، غرب بتواند ایران را مهار و مؤلفههای قدرتش را محدود کند، موفق خواهد شد و در غیر این صورت در آینده امکان محدودسازی ایران وجود نخواهد داشت.
در آخر غربیها به داخل چشم دوختهاند. آنها به این میاندیشند که اقدامات صورت گرفته به دو قطبیسازی کاذب معیشتـ سپاه منجر شود و این دوقطبیسازی، جامعه را که در حال عادی شدن و رفتن به شرایط نرمال است، رو در روی هم قرار دهد.
چگونگی مواجهه: نمکنشناسی، این شاید بهترین واژهای است که میتوان درباره حرکت اخیر اروپاییها به کار برد. علت را هم باید در کمکهایی دانست که در این مدت، ایران به تأمین امنیت اروپاییها کرده است؛ اقداماتی مانند مبارزه با افیونها و تقدیم بیش از 4 هزار شهید مبارزه با مواد مخدر، پذیرایی از میلیون اتباع بیگانه و جلوگیری از سرازیر شدن آنها به کشورهای اروپایی، مبارزه با نیروهای تروریستی تکفیری در منطقه و... . اما اروپاییها برخلاف رویه ایران، همیشه رویکردی غیر سازنده داشتهاند. بنابراین، اولین گام فهم این موضوع برای جامعه است که این نه یک حرکت جدید، بلکه ادامه اقدامات مخرب سابق است و نباید به التهاب در جامعه دامن بزند.
نکته آخر اینکه بیشک آنچه در صحنه در حال رخ دادن است، جنگ ادراکی است. در جنگ ادراکی کسی میتواند موفق باشد که بتواند محاسبات طرف مقابل را بخواند، مرعوب محاسبات او نشود و بتواند درست و صحیح محاسبهگری و اقدام کند. بنابراین، پاسخ به اقدام اخیر اروپاییها باید دارای سه ویژگی اساسی، یعنی متناظر، قاطعانه و بازدارنده باشد. البته جمهوری اسلامی نشان داده است، در شطرنج سیاست توانایی حرکت مهرههای خود را برای موفقیت دارد. نمونه آن پاسخ به موضعگیری آمریکاییها در شهادت سردار سلیمانی بود که سه ویژگی گفته شده را در خود جای داده بود.