در دوران پهلوی به دلیل بینش مردسالارانه جامعه، در زمینه اصلاحات حقوقی و سیاسی به حقوق و مسائل زنان در بعد وسیع توجهی نشد. حتی در این دوره، به دلیل سرکوبهای سیاسی و ناکامیهای حقوقی، زنان نتوانستند جنبشهای خودجوش و مقاومتهای مدنی گستردهای از خود نشان دهند. بنابراین، برخلاف همه تبلیغاتی که درباره دادن حق و حقوق به زنان و آزادی اجتماعی و سیاسی به آنها مطرح بود، عملاً وضعیت سنتی زنان تغییری پیدا نکرد و با وجود روند مدرنسازی که در حکومت پهلوی دنبال میشد، تغییر چندانی در موقعیت، جایگاه و حقوق زنان ایرانی صورت نگرفت. از این رو مسيری را كه پهلویها برای توسعه و نوسازی ايران پذيرفته بودند، الگوی ناقصی از غرب بود كه تنها در ظواهر تمدن غرب متوقف میماند. بر همین اساس، زنان نيز در اين دوره، بخشی از اين الگو به شمار میآمدند. به همين سبب در دوران پهلوی الگويی از زن معرفی میشد كه نه كاملاً الهام گرفته از غرب بود و نه نسبتی با جامعه و زنان ايرانی داشت.
در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب، سخنرانیهای حضرت امام(ره) قدرتی مضاعف به زنان جامعه داد تا جایی که آنها حضور در صحنه را وظیفه و تکلیف شرعی و الهی خود دانسته و در دفاع از دین و ولیفقیه زمان از هیچ کوششی دریغ نکردند. حضور زنان در انقلاب در قالب تظاهرات ضد حکومتی، ترغیب خانواده در جهت فعالیتهای انقلابی، گردآوری و پخش اخبار، توزیع اعلامیهها، پناه دادن به مبارزان و رزمندگان انقلابی موردحمله، سنگرسازی در برابر دشمن و گاه حتی دست گرفتن اسلحه بهعنوان اعضای جنبش چریکی برخی از فعالیت زنان در آن زمان به شمار میآید.
حضرت امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز نهتنها مشارکت زنان را واجب و لازم شمردند؛ بلکه حتی موافقت پدر یا همسر را برای حضور در صحنه لازم ندانستند و پیرامون حضور سیاسی زنان معتقد بودند، مشارکت سیاسی نهتنها حق زن، بلکه تکلیف اوست. خانمها حق دارند در سیاست دخالت کنند، تکلیفشان این است.
بنابراین، با تغییر نگرش نسبت به زن در جریان انقلاب اسلامی، زنان توانستند حضور پررنگی در عرصههای اجتماعی و سیاسی داشته باشند. امام خمینی(ره) با عدم پذیرش نگاه سنتی نسبت به زن و ایجاد نگرشی نو، زمینه رهایی زنان از بند باورهای غلطی را که در ساحت دین ریشه دوانده بود، مهیا کردند تا زنان با پی بردن به ارزش واقعی خویش تواناییهای بالقوه خود را در عرصههای گوناگون، به ویژه عرصه مبارزه به منصه ظهور برسانند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی تا حد زیادی فرصتهای برابری را برای زنان و مردان به منظور ایفای نقش در مسئولیتهای بالای مملکتی در نظر گرفت؛ بنابراین با وجود چنین نظام حقوق سیاسی و همچنین فرهنگ سیاسی مشارکتی، شرایط مهیا شد تا زنان بتوانند حضور خود را در عرصههای گوناگون، به ویژه در عرصه سیاسی به اثبات برسانند. به بیان دیگر، انقلاب اسلامی برای زنان شرایطی را فراهم کرد تا بدون هیچگونه مانع و تبعیضی، صرفاً بر مبنای صلاحیتها و توانمندیها آن هم در محدوده شرع در بسیاری از عرصههای دیگر به موقعیتهایی دست پیدا کنند که هیچوقت به گمان کسی نمیرسید.
مهمترین شاخصه مشارکت سیاسی، حق رأی و تصدی مسئولیتهای سیاسی است. زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هر دو زمینه رشد بسیار پیدا کردهاند. مشارکت زنان در همهپرسیها، تظاهرات و رأیگیریها پا به پای مردان و حتی گستردهتر از آنان بوده است. زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از مسئولیتهای اجرایی را برعهده گرفتهاند. طبق آمار در عرصه قدرت و تصمیمگیری 2/25 درصد از مدیران دولتی، فعالیت 1121 زن قاضی در کشور، رشد 227 درصدی زنان داوطلب نمایندگی مجلس در دوره یازدهم، کسب 111 کرسی مجلس شورای اسلامی از سوی زنان در 11 دوره، ارتقای میزان مشارکت زنان در مجلس به 59/5 درصد و حضور 5/16 برابری زنان نماینده مجلس شورای اسلامی از دور اول از دستاوردهای زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال 1400 است.
این در حالی است که زنان در دوران پهلوی، کمترین جایگاه را در مدیریت اداره کشور داشتند. دوران حکومت محمدرضا شاه که دنبالهروی فرهنگ منحط غرب بود، به تاریکترین دوران زندگی زنان در تاریخ تبدیل شده است. رژیم شاهنشاهی از یک سو با ترویج برهنگی، توهم آزادی را در سر زنان میپروراند و از سوی دیگر آنها را از داشتن سادهترین حقوق سیاسی در جامعه محروم میکرد. بنابراین، سرکوب زنان در عصر پهلوی عملاً فرصت بروز و ظهور در عرصههای سیاسی و اجتماعی را از آنها میگرفت و مانع رشد آنها در کشور میشد.