میخوانیمتان «یا من یعلم ضمیرالصامتین»
به وسعت تمام سکوتی که به هر دلیل در وجودمان ریشه دوانده است، «دوستتان داریم». این را که از روی خجالت لب به دندان گرفتهایم یا از بیآبرویی کولهبار گناهی که بر دوش داریم به لکنت افتادهایم، نمیدانیم! فقط این را میدانیم که دوستتان داریم.
شما تنها کسی هستید که زبان دلمان را هجی میکنید و از چشمانمان کلمات را میخوانید. صیاد دل ما شمایید. شمایید که کلمات را یکی یکی از تنگ قلبمان بیرون میکشید و حرفهای ناگفتهمان را گفته میکنید. خوشحالیم که دستمان جلوی شما رو است. خوشحالیم که میدانید دوستتان داریم.
با تمام بدیهایی که شاخه و برگ گرفتهاند و ریشه دواندهاند؛ با تمام گناهانی که گوشه و کنار وجودمان را محاصره کردهاند، دست بلند میکنیم و سلام میدهیم. سلامی که امن است. سلامت است. دوستی و محبت است.
محصور در تضاد بودن افتخاری نیست. مولاجان! دستی بکش و این حصار تفاوت را بگسل.