انقلاب اسلامی در افق آینده، نیازمند حرکتی تحولی در مسیر تحقق اهداف است تا موانع موجود، موجب زمین خوردن و انفعال از دستیابی به قلهها نشود. در بررسی سرنوشت انقلابها یکی از موضوعات مورد مناقشه تبدیل جریان «انقلاب» به «نهاد» است. بیشتر نظریهپردازان انقلاب معتقدند، انقلابهای دنیا پس از آرام نشستن موج انقلابی و سرنگونی رژیم استبدادی، در فرآیند نظامسازی دچار استحاله شده و با فرا رسیدن «دوران ترمیدور» روحیه انقلابی خود را از دست داده و از جریانی انقلابی به نهادی محافظهکار تبدیل میشوند که از آن میتوان به «قتلگاه انقلاب» یاد کرد. در این میان، دیدگاههای گوناگونی برای جلوگیری از استحاله انقلاب مطرح شده که میتوان از نظریات «انقلاب در انقلاب» و «انقلاب دائمی» یاد کرد. در این نگاهها که به نوعی در ضدیت با نهادگرایی و نظامسازی است، از حفظ شرایط انقلابی برای حفظ روحیه انقلابی یاد میکند. این در حالی است که حفظ این وضعیت نه مطلوب است و نه ممکن! وضعیتی انقلابی وضعیتی ماندگار نیست، مرحلهای موقت و برای عبور است که سرانجام باید به به مرحله نظامسازی ختم شود. اما در این میان بزرگان انقلاب اسلامی برای مواجهه با آفت محافظهکاری و حفظ روحیه انقلابی در مرحله نظامسازی، نظریه «نظام انقلابی» را ارائه کردهاند. رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب مینویسند: «انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.» در تحلیل الگوی نظام انقلابی نظرات گوناگونی وجود دارد که این نظرات را مبتنی بر سه رویکرد میتوان تقسیمبندی کرد:
رویکرد اول، رویکردی ساختاری ـ کارگزاری است که بر اسلامی و انقلابی بودن ساختار و کارگزار تأکید دارد و نظامی را اسلامی ـ انقلابی میداند که ساختار آن مبتنی بر اسلام انقلابی بنا نهاده شده باشد. در درون این ساختار ساز و کار تعیین حاکم نیز باید اسلامی و انقلابی باشد؛ به گونهای که افرادی با روحیه انقلابی در رأس قدرت قرار گیرند و مسئولیتها به چنین افرادی واگذار شود. همچنین، در نگاهی فراتر چگونگی فرآیند تصمیمگیریها و جهتدهیها به جامعه نیز باید به تصمیماتی انقلابی بینجامد.
در رویکرد دوم که رویکرد کارکردی است، آنچه ملاک و معیار سنجش قرار میگیرد، نه تأکید بر ساختارها و کارگزارها، بلکه توجه به کارکردهاست. از این منظر، نظامی را میتوان انقلابی نامید که خروجیهای آن را بتوان با الگوها و آموزههای اسلام انقلابی تطبیق داد. نظامی را میتوان نظام انقلابی دانست که تصمیمات آن مقوم و بسطدهنده ارزشهای انقلاب اسلامی باشد.
نگاه سوم که نگاه تکمیلی و تلفیقی است، رویکرد ساختاری ـ کارکردی است، که لازمه انقلابی بودن نظام را وجود الگویی در ساختار تشکیل نظام از ملاک و معیار انتخاب حاکم تا مکانیسم انتخاب حاکم و معیار تصمیمگیری میداند و از طرفی بر کارکرد و کارآمدی تأکید میکند. این نظر از طرفی معتقد است، هدف از تشکیل نظام اسلامی ـ انقلابی آماده شدن زمینه برای برخورداری از رفاه مادی و رشد و کمال معنوی است و اگر حکومت در این زمینه ناکارآمد باشد، مشروعیت خود را از دست خواهد داد و از طرفی معتقد است، ایجاد چنین جامعهای که هم رفاه مادی تأمین شود و هم رشد و تعالی معنوی، جز از طریق ساختار اسلامی ـ انقلابی محقق نخواهد شد و رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی بدون شکلگیری ساختار نظام انقلابی ادعایی بیش نخواهد بود.
آنچه مشخص است، نظریه سوم ترسیمکننده الگویی است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی از طرح نظریه نظام انقلابی در ذهن دارند. به همین دلیل است که از نگاه ایشان «نظام اسلامی عبارت است از اینکه: اولاً، قسط اسلامی و احكام اسلامی در جامعه تحقق پیدا كند؛ ثانیاً، افراد صالح و شایستهای متصدی و مباشر این كار باشند (بدون وجود افراد شایسته و صالح، امكان ندارد احكام اسلامی و قسط اسلامی در جامعه پیاده شود) ثالثاً، اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحكم میان این مجموعه خدمتگزار و مردم باید وجود داشته باشد. هر كدام از این سه پایه اگر كم باشد، فلسفه حكومت اسلامی تحقق پیدا نخواهد كرد.»
در کلام معظمله انقلاب، یعنی نظام انقلابی؛ نظامی با هدفهای انقلاب، با حرکت انقلابی، با جهتگیری انقلاب! و «برای تحقق آن یک دستگاه مدیریتی لازم دارد که آن میشود دولت انقلابی... دولتی که ارکان آن، انقلاب را از بن دندان باور کرده باشند و دنبال انقلاب باشند.» و ما اکنون در مرحله تشکیل دولت انقلابی قرار داریم. بنابراین مرحله بعد از نظام انقلابی، ایجاد دولت انقلابی است و با عملکرد صحیح دولت انقلابی است که مرحله چهارم تمدنسازی که تشکیل «جامعه انقلابی» است، محقق خواهد شد و در نهایت بستر برای تحقق «تمدن انقلابی و اسلامی» فراهم خواهد شد.