صبح صادق >>  فرهنگ >> گزارش
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۹  ، 
کد خبر : ۳۴۴۱۸۵

چند دزدی حرف مردان خدا؟

جنگیدن برای دیده نشدن و خود را فدای گمنامی کردن و هوای نفس را زیر پا لگدمال کردن، از جمله مناسک عرفانی و اخلاقی است که از انسان، آدم می‌سازد. کسی که گمنامی را پیشه خود می‌کند و شبانه‌روز از تلاش و خدمت دست برنمی‌دارد، پنجره‌ای به سوی خداوند متعال باز می‌کند که جز او را نمی‌بیند[...]
پایگاه بصیرت / حسن نوروزی

جنگیدن برای دیده نشدن و خود را فدای گمنامی کردن و هوای نفس را زیر پا لگدمال کردن، از جمله مناسک عرفانی و اخلاقی است که از انسان، آدم می‌سازد. کسی که گمنامی را پیشه خود می‌کند و شبانه‌روز از تلاش و خدمت دست برنمی‌دارد، پنجره‌ای به سوی خداوند متعال باز می‌کند که جز او را نمی‌بیند.
گمنامی و برای رضای خدا کار کردن و جز او را ندیدن و نخواستن سیره‌ای است که در فرماندهان و سربازان هشت سال دفاع مقدس به وفور دیده می‌شد. در خاطرات شهید باکری نوشته‌اند: «باران شدیدی در شهر می‌بارید. سیل جاری شد. آقای شهردار گروه‌های امدادی را به کار کمک‌رسانی واداشت. به پیرزنی رسید که با فریاد از مردم کمک می‌خواست. تمام اسباب و اثاثیه او در زیرزمین آب گرفته خانه‌اش مانده بود. آقای شهردار بی‌درنگ به زیرزمین خانه او رفت و مشغول کمک شد. کم‌کم کارها رو به راه شد. پیرزن به او گفت: «خدا خیرت بدهد مادر! نمی دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما را ببیند و یک کم از غیرت و شرف‌تان یاد بگیرد!» آقای شهردار با خنده گفت: «راست می گویی مادر، ای کاش یاد می‌گرفت!»
یا در خاطرات شهید زهرایی(س) جنگ تحمیلی، شهید ابراهیم هادی که خود خشت خشت کعبه دل بنا کرد تا حج خود را در بیست‌ودوم بهمن ماه 1361 بجا آورد، نوشته‌اند: «از ویژگی‌های ابراهیم این بود که معمولاً کسی از کارهایش مطلع نمی‌شد. به جزکسانی که همراهش بودند و خودشان کارهایش را مشاهده می‌‌کردند. اما خود ابراهیم جز در مواقع ضرورت از کارهایش حرفی نمی‌زد و همیشه این نکته را اشاره می‌کرد که: «اگر کار برای رضای خداست، گفتن نداره» یا «مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار می‌کنیم، به جز خدا».»
یا در دست‌نوشته‌های سردار بزرگ اسلام که ندیده، قلب‌ها از دوریش تنگ و چشم‌ها از فقدانش اشک می‌شود، می‌خوانیم: «باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم! آن کس که باید ببیند، می‌بیند...!»
شهید شدن یک اتفاق، تصادف و در مسیر گلوله دشمن قرار گرفتن نیست. شهادت یک سیر زندگی است. شهادت در جنگ نیست، در مبارزه است. سیره هر یک از این شهدا را که ورق بزنیم، در برگ برگ صفحات زندگی‌شان مبارزه با هوای نفس، کمک به مستضعفین، حمایت از حق، پرهیز از گناه، اقبال به خیر و ثواب موج می‌زند. راه شهادت را باید از زبان آنهایی که در جولانگاه عشق پروانه‌وار به دور شمع شهادت چرخیده‌اند، شنید. شهدا در خصوص شهادت نقل‌قول‌های دقیق و روشنی دارند که هر یک برای مایی که زندگی را سهل و بی‌حساب و کتاب می‌بینیم، حقیقتاً یک زنگ اخطار است. رهبر معظم انقلاب می‌گوید: «هدیه شهادت را خدا به چه کسی می‌دهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمی‌دهد؛ به کسانی می‌دهد که در راه او مجاهدت کنند.» حاج قاسم می‌گوید: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند.»
حق را شناختن و روی دیوار حق راه رفتن شرط اول شهید بودن است. کسی که حق را نمی‌شناسد و مُهر حق را نشناخته و بنابر هوای نفس، به پیشانی این و آن می‌چسباند، خود را گول زده و مطمئناً روزی گرفتار راهزنان دین و ایمان خواهد شد. هیچ گاه هم به آن درک حقیقی از شهید بودن دست نخواهد یافت. فردی که حق را شناخت، می‎‌تواند مهر حق و باطل را به افراد بزند.
باید حواس‌مان جمع باشد که برخی افراد با خرقه‌بازی و ریاکاری و دکان‌داری و با ارائه اخبار عرفانی و حکایت‌های اغراق‌آمیز سعی در فریب مردم ساده‌لوح دارند تا از این طریق تنور هوای نفس و حب ریاست خود را گرم کنند. اینها نه پای مکتب شهادت بوده‌اند و نه قدمی برای شهادت برداشته‌اند. به قول مولوی این افراد حرف مردان خدا را دزدیده تا متاعی برای دکان خود تدارک ببینند.«چند دزدی حرف مردان خدا/ تا فروشی و ستانی مرحبا».
افرادی مثل حمید قره‌حسنلو، پزشک و قاتل شهید روح‌الله عجمیان، مشتری همین دکان‌ها شده بودند و به بهانه دفاع از حقوق مردم صحنه‌گردان اغتشاش و آشوب وحشیانه‌ای می‌شوند. اینها که روی داعش را سفید کرده‌اند، درس‌خوانده همین مکتب‌های پوشالی و توخالی غربی هستند که می‌خواستند راه انسانیت را بیاموزند و تعلیم بدهند! اینها خواستند اصالت و اخلاق و انسانیت را از جایی که مبانی اخلاقی ندارد، وام بگیرند. آنها غرب را مدخل اخلاق می‌دیدند، در حالی که مخرج اخلاق بود. از همین‌ رو بود که در اوج ریاکاری و دروغگویی و با ضرب و زور رسانه و با منحرف کردن ذهن جوانان و مردم، خود را منجیان و دلسوزان و خادمان همیشگی ملت معرفی کردند و جوانان بسیجی پا به رکاب و امدادرسان مردم را دشمن و فرصت‌طلب!
اگر بخواهیم تسمه از گرده رسانه‌های آن‌ور آبی بکشیم و ناخواسته بله‌قربان‌گوی آنها نشویم، باید حق را بشناسیم. یکی از معیارهای جاودانه حق، شهیدان هستند. تبیین دقیق زندگی، انتخاب و سلوک شهیدان در شناخت جریان حق کمک بسزایی می‌کند. از همین‌رو است که رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «گاهی رنج و زحمتِ زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد(علیه الصّلاة والسّلام) و رنج چندین ساله زینب کبری(علیها سلام) از این قبیل است. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللّه حکومت حق- یعنی حکومت شهیدان- قائم است. پس، ما وظایفی داریم.»
یا در سخنرانی دیگری می‌فرمایند: «یاد شهیدان نباید در جامعه ما از ذهنیت‌ها خارج شود. شهیدان را باید زنده نگه داشت. نگذارید غبارهای فراموشی روی این خاطره‌های گرامی را بگیرد؛ زنده نگه دارید. مسئولان هم بایستی این کار را بکنند؛ خود خانواده‌ها هم در محیط‌هایی که شعاع نفوذ و سلطه‌ آنهاست، این کار را انجام بدهند. از نام شهید و از افتخار به شهید هرگز غفلت نکنید. تبلیغات عنادآمیز دشمنان سعی کرده‌اند که ارزش‌های شهید را ه به‌تدریج کم کنند و در مواردی به ضد ارزش تبدیل کنند! این در کشور ما اتفاق افتاد؛ این سعی انجام گرفت؛ البته خنثی شد.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات