صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۶  ، 
کد خبر : ۳۴۴۲۰۱

جوانیم در این امید پیر شد

روزگار ارابه‌های زمانش را بی‌رحمانه می‌تازاند، برف پیری را به سر و صورت آدم‌ها می‌باراند و ترک‌های کویری را به چهره آدم‌ها می‌اندازد. این خاصیت روزگار است؛ خاصیتی که بی‌هوا و ناگهانی رخ می‌دهد.
در یک لحظه و بی‌اینکه بفهمیم، پیر می‌شویم. در خلوت خانه و در گرماگرم فرزندان و نوه‌ها پیر می‌شویم. باید باور کنیم که گذر زمان یک حسرت همیشگی به ما می‌دهد؛ حسرت از دست دادن لحظه‌ها و فرصت‌ها. با همه دل‌مشغولی‌ها و وسوسه‌های روزگار باید به دنبال کسی باشیم که این تاریکی پیری را کنار بزند و پنجره روشنایی را به روی‌مان باز کند.
در این شلوغی‌های روزگار که صبح را به شب و شب را به صبح گره می‌زند، یادمان نرود جایی در انتهای مسیر نیست. مقصد لذت بردن از قدم‌هایی است که برای پیدا کردن آن یار حقیقی برمی‌داریم.
مولا جان، تو آن یار حقیقی ما هستی. همان یاری که می‌خواهیم در آخرین غروب زندگی برجای پای شما نماز بگذاریم؛ ای همیشه آشنا، باز گرد؛ دیگر جانی نمانده است. جوانی‌مان رفت و نیامدی...

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات