کتاب ۹۶ صفحهای «پروانه در چراغانی» با نگارشی ادبی و توصیفی و از دریچهای نو رشادتها و شجاعتهای «شهیدحسین خرازی» را روایت میکند. حاج حسین فرماندهی عملیات کربلای۵ را به عهده داشت؛ هر چند در این عملیات حاج حسین جام شهادت را سر کشید، اما او و همرزمانش در همین عملیات پیکره نیروهای بعثی را در هم کوبیدند و ضرب شستی جانانه به دشمن نشان دادند. پیکر پاک این شهید والامقام در قطعه شهدای کربلای۵ در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «گروه شصت نفره حسین، به کمک نیروهای دیگر، با درگیری و دشواری بسیار شهر را تحت کنترل گرفتند، به تدریج نام «گروه ضربت» مشهور شد، آنها با ضربات پراکنده و شدید بر دشمن، افراد کومله و دموکرات را از اطراف شهر دور کردند و با یافتن کمینهای دشمن و مقابله با آنها، امنیت ستونهای نظامی و مردم را در جادهها تأمین کردند، در همین احوال بود که همه چشمها به سوی جنوب متوجه شد، جایی که رادیو لحظه به لحظه خبر سقوط یا محاصره یکی از شهرهایش را میداد، بچههای گروه ضربت نگران خرمشهر بودند. چهل روز بعد از آغاز جنگ بود که گروه ضربت با تمام تجهیزاتش به خوزستان رسید.
هیچ خط دفاعی وجود نداشت. همان روز اول، او و همراهانش با تانکها درگیر شدند و آنها را تا لب کارون عقب راندند، حسین و نیروهایش همانجا دست خالی سه ماه زمین را کندند تا از یک شیار هفتاد و پنج سانتیمتری کشاورزی، خاکریزی به طول۱۷۵۰ متر به وجود آوردند که اولین خط دفاعی منطقه بود، از همانجا دلیرانه در مقابل دشمن مقاومت کردند که به «خط شیر» معروف شد.
حاج حسین هیچ گاه عادت نداشت نیروهایش را تنها بگذارد؛ حتی وقتی در طلاییه دستش با ترکشی داغ و برنده و بزرگ قطع شد، نخواست در شهر بماند؛ از بیمارستان که آمد، با کیسه داروها و آستین خالی، چند ساعتی در خانه ماند و بعد نگران به سپاه رفت تا از بچههای لشکرش خبر بگیرد، اما به خانه نیامد، پدر و مادرش تا روز بعد به انتظارش ماندند، صبح تلفن زنگ زد حسین بود که میگفت در اهواز است و عذر میخواست که بیخداحافظی رفته است و خواهش کرد تا داروهایش را برایش به جبهه بفرستند.»
چه خوب است در هشتم اسفند که سالروز شهادت این فرمانده غیور و دلاور جبهههای حق است، مروری بر این کتاب کم حجم داشته باشیم و رشادتها و جوانمردیهای این فرمانده غیور را برای خانواده و دوستان و همکاران خود بازگو کنیم.
در بخشی از وصیتنامه شهید حسین خرازی میخوانیم: «اول میخواهم آنهایی که با بودنشان و زندگیشان به ما درس ایثار دادند و با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند، مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند. از مسئولان عزیز و مردم حزباللهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که مردم را از انقلاب منحرف میکنند و در کشور دست به مبارزه از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی میزنند، ایستادگی کنید و با جدیت جلوی این فسادها را بگیرید.»