سالهاست که با آمدن دو ماه آخر فصل زمستان، شهرهای جنوبی کشورمان رنگ و بوی شهدا را به خود میگیرد. اتوبوسهایی که نشان از کاروانهای راهیان نور دارند، در جادههای شهری و بینشهری استان خوزستان دیده میشود. عدهای عاشقانه راه دیار شهادت را در پیش میگیرند تا عهدی دوباره با یاران شهید ببندند[...]
سالهاست که با آمدن دو ماه آخر فصل زمستان، شهرهای جنوبی کشورمان رنگ و بوی شهدا را به خود میگیرد. اتوبوسهایی که نشان از کاروانهای راهیان نور دارند، در جادههای شهری و بینشهری استان خوزستان دیده میشود. عدهای عاشقانه راه دیار شهادت را در پیش میگیرند تا عهدی دوباره با یاران شهید ببندند. اما اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که مهمانان شهدا، جوانان و به ویژه نوجوانان باشند؛ کسانی که روزهای دفاع مقدس را نه تنها ندیدهاند، بلکه از نظر زمانی نیز فاصله بیشتری در مقایسه با نسلهای قبلی با روزهای دفاع مقدس دارند؛ اما سر زدن به مناطق عملیاتی نشان میدهد با وجود تفاوتهای بسیاری که نسل جدید با نسلهای قدیمتر دارد، اما همچنان یاد و نام شهیدان همان کاری را با دلها میکند که با نسلهای قبلی کرده است؛ به گونهای که به جرئت میتوان گفت، در همه سالهای پس از دفاع مقدس، بزرگترین کارهای فرهنگی کشور با فراهم کردن زمینه شناخت شهیدان صورت گرفته است. بنابراین کاروانهای راهیان نور، به ویژه کاروانهای دانشآموزی و دانشجویی از اهمیت ویژهای در حوزه فرهنگی برخوردارند؛ به شرط آنکه از این ظرفیت به خوبی استفاده شود و حتی در احیای بسیاری از حوزههای فرهنگی دیگر نیز به کار گرفته شود.
نقش حیاتی کتابخوانی و روایتگری
مهمترین و اولین مسئله در این حوزه، فراهم کردن زمینه برای آشنایی بیشتر مخاطبان با ابعاد گوناگون شخصیتی شهداست. شهدایی که میتوانند بهترین الگو برای نوجوانان و جوانان باشند، ابعاد زندگی شهدا آنچنان برجسته است که اگر آنها را به خوبی به نسل جدید معرفی کنیم، دیگر به معرفی الگوهای ساختگی و سینمایی و داستانی نیازی نداریم. شهدا، حقیقت محض هستند و حقیقت به خودی خود میتواند راه حق را از باطل جدا کرده و نشان دهد. هر چند کاروان راهیان نور حال و هوا و حسی خاص را به زائران منتقل میکند؛ اما بهتر است برای معرفی بیشتر و دقیقتر شخصیت شهیدان، پویشهای کتابخوانی مخصوص برای زائران مناطق در نظر گرفته شود و به کتاب خواندن درباره زندگی شهدا تشویق شوند. اما یکی دیگر از ظرفیتهای مهمی که در این رویداد بزرگ فرهنگی وجود دارد، پیوند نسل نوجوان و جوان با نسلی به یادگار مانده از روزهای دفاع مقدس است که حالا مویی سپید کردهاند و سن و سالی از آنها گذشته است. روایتگری آن هم از زبان اشخاصی که خود در جبهه حضور داشتهاند و روزهای رشادت و شهادت عزیزانشان را از نزدیک دیدهاند، نعمتی است که خوشبختانه هنوز هم در دسترس است؛ اما در این میان باید یک نکته را مدنظر داشت و آن، انتخاب راویانی است که زبان نسل مورد خطاب را میشناسند و با زبان خود آنها با آنها صحبت میکنند. درست است که تشریح عملیات و مناطق عملیاتی بسیار اهمیت دارد؛ اما مهمتر از آن، این است که راویان بیش از پیش به طور هنرمندانه روحیه رزمندگان دفاع مقدس را تبیین کنند.
فرصت راهیان نور برای توسعه گردشگری
اما نکته دیگر در این زمینه استفاده از ظرفیت تولید در حوزه مستند و فیلم کوتاه است. نمایش آثار دفاع مقدسی کوتاه، چه در قالب مستند و چه کوتاه در خلال برنامههای فرهنگی اردوهای راهیان نور، یکی از فرصتهایی است که باید آن را غنیمت شمرد؛ البته ساخت آثار مستند از حضور جوانان و نوجوانان و حتی کاروانهای خانوادگی نیز، خودش میتواند از جمله اقدامات اثرگذار در این حوزه باشد. اما نکته مهم دیگری که با یک سفر به مناطق عملیاتی جنوب به شدت دیده میشود و به قول معروف توی ذوق میزند، مسئله توسعه گردشگری در استان خوزستان است. اهواز، خرمشهر و آبادان از جمله شهرهایی هستند که ظرفیتهای گردشگری بسیاری دارند. قطعاً سفرهای راهیان نور، یک سفر کاملاً معنوی و معرفتی است، اما میتوان از این برهه زمانی برای معرفی هر چه بیشتر و بهتر جاذبههای گردشگری استان خوزستان و بهرهگیری بیشتر از ظرفیتهای این استان استفاده کرد. اما متأسفانه آنچه این روزها شاهد هستیم، این است که به هیچ عنوان از این ظرفیت دو طرفه استفاده نمیشود. شهرها برای کاروان راهیان نور هیچ تدارک خاصی ندیدهاند. انگار نه انگار که قرار است روزانه دهها و در برخی ایام صدها کاروان در بین این مناطق رفتوآمد داشته باشند. سادهترین مثال آن، پلهای زیبا و با قدمت در اهواز است که مدتهاست به گفته مردم این شهر، حتی از نورپردازی کمتری نسبت به سالهای قبل برخوردارند یا کارونی که به جای آب زلال و تمیز، با آبی گلآلود جذابیت چندانی ندارد. خلاصه کلام اینکه، اردوهای دانشآموزی، دانشجویی و خانوادگی «راهیان نور» فرصتی کمنظیر برای تحول و تعالی فرهنگی در جامعه ایرانی و به تعبیر دقیقتر، فرصتی برای «مهندسی فرهنگی» این جامعه است؛ مشروط به اینکه برخی الزامات آن به خوبی فراهم شود.