بررسی دقیق بیانات ابتدای سال رهبر معظم انقلابـ چه پیام کوتاه نوروزی ایشان در بیان شعار سال و چه سخنرانی مفصلشان در حرم رضوی که معمولاً در تبیین و توضیح آن استـ نشان میدهد، کلیدواژه «تحول» را میتوان دال مرکزی گفتمان و سخنان ایشان دانست. البته رهبر معظم انقلاب بارها از این کلیدواژه بهره گرفته و سخنان مبسوطی در گذشته و به مناسبتهای گوناگون درباره تحول و تحولخواهی بیان داشتهاند؛ اما با بررسی و تحلیل محتوای عمده این بیانات حکیمانه میتوان گفت، از انتهای سال ۱۳۹۷ کلیدواژه «تحول» را با تأکیدی خاص و ویژه به ادبیات حکمرانی نظام اسلامی اضافه فرمودهاند که آخرین مورد این سخنرانی نوروز ۱۴۰۲ در حرم مطهر رضوی است. در این نوشته مختصر تلاش میشود ضمن مفهومیابی تحول از منظر رهبر معظم انقلاب، با توجه به وضعیت کشور و دولت در موقعیت کنونی، به الزامات تحول مبتنی بر بیانات رهبری معظم انقلاب با توجه به ظرفیتهای فرهنگی جامعه ایران، اشاره شود.
مفهومیابی تحول
از نیازهای اساسی افراد بشر، دولتها، جوامع و ارکان نظام اسلامی که در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی نیز بر آن تأکید شده، تحولخواهی و تحولآفرینی است. تحول سنتی الهی است که از ابتدای زمان خلقت تاکنون، بر جوامع بشری جاری و ساری بوده است. تحول، یعنی تغییر و دگرگونی نسبت به وضعیت حال، یعنی از جایی به جایی شدن. این جابهجایی هر چند دائمی است، اما لزوماً در معنای مثبت کلمه نیست و میتواند موجب ضلالت و گمراهی نیز شود. تحول صحیح الزاماتی دارد که هر فرد، جامعه و دولتی که بخواهد تحول یابد، به آن نیازمند است.
واژه «تحول» همانند دیگر موضوعات علمی و سایر واژگان، معانی متعدد و البته قابل تفسیری دارد که طبعاً گوینده یا نویسنده موضوع مرتبط با تحول باید مراد و مقصود خود را از آن روشن کند تا مورد سوء تأویل و سوءاستفاده قرار نگیرد. صرفنظر از مفهوم لغوی کم و بیش آشکار این واژه، تحول از نگاه رهبر معظم انقلاب عبارت است از «تغییر بخشها و نقاط معیوب؛ چه در نظام اسلامی، چه در جامعه ایرانی» که در نقطه مقابل آن، تحول مورد نظر دشمنان قرار دارد که عبارت است از «تغییر هویّت جمهوری اسلامی». مطابق با بیان رهبر معظم انقلاب، تفاوت این دو معنا در این است که «تحوّلی که مورد نظر آنهاست، تحوّل در اصلِ انقلاب است... یعنی تحوّل آنها به معنای ارتجاع است؛ برگشت به عقب. مفاهیم انقلابی را میخواهند نفی کنند.» در واقع، منظور آنها «تبدیل مردمسالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار» است؛ اما «مراد ما از تحوّل، تحوّل برای تقویت انقلاب است.» این مواجهه تطبیقی در ادبیات و فرهنگ غربی و اسلامی در خصوص واژگانی، همچون تحول، انقلاب و اصلاحات که در بیان و بنان محکم رهبر حکیم انقلاب اسلامی شاهد هستیم، هم غلط بودن منظور دشمنان را روشن میکند؛ زیرا کلماتی مانند تحول و اصلاحات اساساً از منظر آنها، تغییر و دگرگونی در نقاط قوت جمهوری اسلامی است! و به تعبیر روشن رهبری، «هدفشان ضربه زدن به نقاط قوّت» نظام مقدس اسلامی و برگرداندن مردم ایران به وضعیت فلاکتبار وابستگی و بیچارگی گذشته به ابرقدرتهای غربی و شرقی است. از سوی دیگر، اتقان و استحکام ادبیات اسلامی و ایرانی را نیز مبرهن میکند؛ چرا که تحول مدّ نظر رهبر معظم انقلاب، ناظر به رفع عیوب و نقاط ضعف و البته تقویت قوتهاست.
الزامات تحول
به طور مسلم، تحقق عملی تحول، نیازمند الزامات، روندها و فرآیندهایی در ابعاد گوناگون حکمرانی اسلامی و امور دولتی در شرایط امروز است که تورق در برخی از آنها مبتنی بر دیدگاه رهبر معظم انقلاب راهگشاست.
۱ـ ایمان، قطبنمای تحول؛ تحول متعالی نیازمند ملازماتی است که مهمترین آن ایمان به خداوند قادر است. اصل نضج گرفتن دین اسلام و تأسیس انقلاب و نظام اسلامی در دل دشمنیهای بیشمار در پرتو ایمان به خدا و هدایتهای الهی شکل گرفته است. دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع)، گنجینهای سرشار را در اختیار ما گذاشته است که منبع و سرچشمه تحول است.
۲ـ فرهنگ، مبدأ تحول؛ تحولاتی همهگیر، پایدار و مؤثر واقع میشوند که در فرهنگ مردم ریشه داشته باشند و به ابعاد تأثیرات فرهنگی آن توجه شود. در واقع، فرهنگ را بستر هر تحول مثبتی در بخشهای مختلف کشور میدانیم. با بیتوجهی به فرهنگ، تحولات، عقیم، کماثر و غیرمفید خواهند بود. فرهنگ ایرانی و اسلامی، واجد ظرفیتهای عظیمی برای ایجاد تحولات مثبت است. این فرهنگ از دیرباز نشان داده است، چه قابلیتی برای همزیستی، انطباق و تحول در خود دارد. در طول تاریخ، شکست و پیروزی در نبرد نظامی کم نداشتهایم؛ اما اذهان جمعی ملت ایران غلبه فرهنگ مهاجم بر فرهنگ ایران را به خاطر ندارد.
۳ـ فرهنگ ما میتوانیم؛ شخص و جامعهای توانایی پیشرفت و تحول دارد که باور داشته باشد میتواند به ظرفیتهای خویش تکیه کند. این داشتهها، آمیختهای از مسائل مادی، معنوی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی است. برخی از کشورها، به ویژه کشورهای تازه تأسیس، فاقد این ظرفیت هستند. به همین دلیل است که با صرف هزینههای گزاف به دنبال تصاحب افتخارات و دستاوردهای سایر کشورها هستند تا این ضعف خود را جبران کنند. ملت ایران یکی از سردمداران این ظرفیت در بین کشورها و ملتهاست. ایران از بلندای تاریخ خود تاکنون، حامل افتخارات و ظرفیتهای بسیار بزرگ تمدنی، فرهنگی و انسانی بوده است. سرِ جای خود نشاندنِ دیکتاتورِ تا بُن دندان مسلحی که به خاک کشورمان چشم طمع داشت و از پشتیبانی شرق و غرب برخوردار بود، از همین سرمایههاست که لازمه اعتماد به نفس و تحول است. فرهنگ شهادت، اهمیت و ارزش خانواده، پایبندی به ارزشهای دینی و اخلاقی، ایستادگی و مقاومت در برابر بزرگترین فشارهای اقتصادی خارجی و تسلیم نشدن در برابر آنها، از دیگر جلوههای اعتماد به نفس ملت ایران است.
۴ـ ارزیابی صحیح از موقعیت خود و دیگران؛ شناخت موقعیت و جایگاه، از مهمترین ابزارهای تحول است؛ اینکه بدانیم ما و دشمنانمان در چه جایگاهی قرار داریم و روند حرکت هر کداممان به چه سمتی است. این ارزیابی محدود به چند شاخص نیست و باید همه جنبهها را در آن لحاظ کرد. حداقل از سه بُعد باید به این موضوع توجه کرد؛ ملی، منطقهای و بینالمللی. در بُعد بینالمللی، در دورانی زندگی میکنیم که آبستن تغییرات بزرگ در نظم بینالمللی است. البته این تغییرات صرفاً به زمان حاضر محدود نیست و در دورههای مختلف، نظم بینالملل دچار تغییرات و دگرگونیهای شگرفی شده است. به اذعان متخصصان روابط بینالملل و حتی متخصصان غربی این حوزه، روند تغییرات در نظم بینالمللی حاکی از افول جایگاه و قدرت آمریکا و قدرتگیری قطبهای جدید است. در بُعد منطقهای نیز وضعیت آشکار است. در عراق، افغانستان و یمن شاهد بودیم که سیاستهای آمریکا و غرب با چه شکستهای مصیبتباری همراه بود. البته عمده مصیبتهای تصمیمات آمریکا و غرب را، مردم منطقه متحمل شدهاند نه آنها.
در بُعد ملی، به ویژه از زمان روی کار آمدن دولت مردمی، اتفاقات چشمگیری در درون کشور افتاده است. در دولتهای قبل سه انگاره کلان وجود داشت؛ اول لازمه پیشرفت کشور، ارتباط با آمریکا و غرب است. دوم ، نزاع و درگیری و رقابت سیاسی امری اجتنابناپذیر است و سوم اینکه، مردمی بودن، کارکرد پوپولیستی و تبلیغاتی دارد.
اما دولت مردمی، در بسیاری از موارد و از جمله در این سه انگاره تحولات عظیمی روی داده است. لازمه پیشرفت کشور، اتکا به خود و همت داخلی است، نه ارتباط با غرب و آمریکا. کشوری میتواند روابط تأمینکننده منافع ملی با دیگر کشورها داشته باشد که بر داشتههای خود تکیه کند. تحول در چنین انگارهای، در همین ۲۰ ماه آغاز دولت، نتایج درخشانی از خود به جای گذاشته است؛ عضویت در سازمان همکاری شانگهای، تحکیم ارتباط با کشورهای منطقه، برقراری روابط عمیق با برخی قدرتهای جهانی، رفع اختلافات و سوءتفاهمها با برخی از همسایگان و کشورهای منطقه و بسیاری از دستاوردهای دیگر، از جمله نتایج تحول در این انگاره بود. در شماره آتی میتوان به این موارد افزود.