نفیسه محمدی - دبیر گروه جوان |
سعدون از راه رسیده بود. همه آمده بودند پیروزی دوباره او را جشن بگیرند. خانه محقر سعدون پر شده بود از کودک و پیر و جوان... . خنده روی لبهای همه نقش بسته بود. هر کسی از در خانه وارد میشد، از شیرینی خرمایی که «بیبی جنان» پخته بود، به دهان میگذاشت.