زمانی که آتش اختلافات بین دو گروه از نیروهای نظامی سودانی شعلهور شد و تنها در عرض یک روز 56 کشته و 600 زخمی بر جای گذاشت، یک سؤال ذهن رسانههای بینالمللی را به صورت فوری تسخیر کرد؛ «چه کسی از این جنگ سود میبرد و هر یک از بازیگران بینالمللی در کدام سوی این جنگ ایستادهاند؟» نگاهی به بازیگران فعال در صحنه سیاست داخلی و خارجی سودان و نقشی که هر یک در شکل دادن به این بحران داشتهاند، نشان میدهد، این کشور به محلی برای انتقامگیری آمریکا و رژیم صهیونیستی از عربستان، امارات و روسیه تبدیل شده است. با آغاز جنگ اوکراین، عربستان و امارات که گمان میرفت به دلیل نزدیک بودن سیاست خارجیشان با ایالات متحده از کییف در مقابل مسکو حمایت کنند، به یکباره سیاست خارجی خود را تغییر داده و به سمت حمایت از مسکو در برابر آمریکا رفتند. بحران انرژی به وجود آمده برای غرب در زمستان گذشته، نتیجه نزدیک شدن دیدگاههای عربستان به روسیه و چین بود؛ اقدامی که موجب افزایش قیمت فرآوردههای نفتی در اوج روزهای سخت زمستانی اروپا شد و ریاض را در دو راهی انتخاب بین غرب و شرق، به سوی طرف شرقی کشاند. عربستان پس از مدتی با میانجیگری چین رابطهاش با ایران را بهبود بخشید و کشورهای تابع او، مانند امارات و بحرین نیز به عادیسازی روابطشان با تهران و دمشق دست زدند. حالا ریاض نشان داده است، در جدا کردن سیاست خارجی خود از جبهه غربی، به شدت جدی است؛ اما این تنها ثمره احیای روابط ایران و عربستان نبود؛ جنگ یمن نیز به منزله یکی از بیهودهترین جنگهای تاریخ دنیا، پس از هشت سال در حال توقف و رسیدن به صلحی پایدار است. در این میان، امارات که در جنگ با یمن در ابتدای امر پیرو عربستان و بعد از مدتی به رقیب او تبدیل شد، به دنبال رسیدن به راهی برای پایان دادن به جنگ، به میز مذاکره با انصارالله بازگشت. دولت بایدن نتوانست جلوی هیچ یک از این فرآیندها را که موجب نظم بخشیدن جدید به منطقه میشود، بگیرد. احیای روابط ایران و عربستان، حتی پروژه صلح آبراهام را نیز با شکست مواجه کرد و رژیم صهیونیستی که به دنبال عادیسازی روابط خود با کشورهای عرب منطقه، از جمله امارات، بحرین و عربستان بود، با بنبستی جدی مواجه شد. به نظر میرسد، آخرین سنگر در این نیز با شروع درگیریها بین دو نیروی نظامی سودانی، از دست آمریکا و صهیونیستها خارج شد. صهیونیستها که سعی داشتند مدلی ویژه از روابط با خود را در سودان برای کشورهای عرب دیگر به نمایش بگذارند، پس از اینکه دو فرمانده نظامی رقیب، در سال 2019 با کودتا علیه دولت انتقالی غیر نظامی به قدرت رسیدند، به فکر افزایش رابطه خود با خارطوم و فرماندهان نظامی کنترلکننده این کشور، یعنی ژنرال برهان و سرلشکر حمیدتی افتادند. این دو فرمانده نظامی که یکی فرمانده ارتش و دیگری فرمانده نیروهای ویژه بود، برای رسیدن به قدرت در دست دراز کردن به سوی آمریکا و صهیونیستها از یکدیگر پیشی میگرفتند. شعلهور شدن آتش درگیری بین این دو ژنرال اولین نتیجهای که داشت، ادامه نیافتن مذاکرات عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بود. از همین رو، در همان روز ابتدایی درگیریها، مسئولان رژیم صهیونیستی به فکر میانجیگری در ماجرای سودان افتادند و آمریکا نیز به سرعت خواهان پایان یافتن درگیریها شد. با این حال، ادامه یافتن درگیریها و احتمال بالای شکست خوردن نیروهای واکنش سریع در مقابل نظامیان ارتش، مسئله چندان بدی هم برای آمریکا نیست؛ زیرا بسیاری از معاملات تجاری سودان با عربستان سعودی و امارات را بر هم زده و در عین حال جلوی روسیه برای خرید طلا از خاندان حمیدتی را گرفته و معادن طلای این کشور را به جای خاندان حمیدتی، به دست ارتش ژنرال برهان میدهد. رسانهها همچنین گزارش دادهاند، سرلشکر حمیدتی، فرمانده نیروهای واکنش سریع در مقابل ژنرال برهان، ارتباط بهتری با امارات و عربستان داشته و در صورتی که در این درگیریها شکست بخورد، سودان از یک کشور طرفدار کشورهای عرب منطقه و همچنین روسیه، به کشوری کاملاً تابع در مقابل آمریکا تبدیل خواهد شد. تلاش ایالات متحده برای بستن تمام راههای روسیه به منابع مالی و طلا، این بار خود را به شکل جنگ در خارطوم نشان داده است؛ جنگی که به نظر میرسد ظرفیت فوقالعادهای برای تبدیل شدن به جنگ داخلی طولانیمدت در این کشور دارد. در عین حال، دولت آمریکا میتواند انتقام خود از عربستان و امارات را در سودان از این دو کشور بگیرد و تنها قربانی واقعی در این میان، مردم سودان، نیروهای سیاسی غیر نظامی و احتمال شکلگیری دموکراسی در این کشور است.