نه آبادان، نه خرمشهر میماند
نه این عزّت به گوش دهر میماند
نمیرفتی اگر ای لاله سرخ
چه ننگی از برای شهر میماند
شهادت این زمین را آسمان کرد
زمین را قبلهگاه یک جهان کرد
فراری داد دشمن را ز خانه
عدو را، سست و خوار و ناتوان کرد
شما چون نخلها اِستاده بودید
به یاد کربلا آماده بودید
اگر آتش، اگر درد و عطش بود
شما دلداده و آزاده بودید
یقین دست شما، دست خدا بود
که خرمشهر همچون کربلا بود
خدا آزاد کرد این سرزمین را
که معراج بلند لالهها بود
فدا شد جانشان در ورطه غم
نشد چیزی به حقخواهی مُقَدَم
که آبادان و خرمشهر باشد
همیشه تا ابد، آزاد و خرّم
چو روحالله آن فرمانده فرمود:
که باید حصر را هرگونه بگشود
شکستند حصر آبادان به همّت
دگر چشم عدو یک دم نیاسود
خروشان موج چون اروند بودند
به گوش این زمانه، پند بودند
که ماییم عاشقان وصل دلدار
برای وصل با لبخند بودند
رهاورد شما عشق است و نور است
که خوزستان پر از شور و غرور است
به لطف آن رشادتها که کردید
همیشه خصم از این خاک دور است
شهیدان خدا، تا زنده هستیم
ز خون پاکتان شرمنده هستیم
همیشه عاشق روی شماییم
ز مهر رویتان آکنده هستیم
محمود رفیعیوردنجانی