در این روزها که سالروز آزادسازی خرمشهر را به جشن نشستهایم فیلمی روی پرده سینماها قرار دارد که تلاش کرده گوشهای از تلخیهای روزهای تهاجم دشمن به خرمشهر را به تصویر بکشد و انصافاً منیره قیدی در «دسته دختران» از پس به تصویر کشیدن این سختیها خوب برآمده است. قیدی؛ که با ساخت فیلم «ویلاییها» ثابت کرده بود کارش را خوب بلد است، این بار نیز سراغ سوژهای از دفاع مقدس رفته است که زنان در آن نقش محوری دارند. تا این جا ساخته های این کارگردان زن حوزه دفاع مقدس این گونه بوده است که تماشاگر از سالن بیرون میآید تا ساعتها و حتی گاهی تا روزها نسبت به پیام فیلم و آنچه به تماشا نشسته است، تأمل میکند؛ اما شاید این درباره «ویلاییها» بیشتر صدق میکرد؛ چراکه به نظر میرسد، بر روی فیلمنامه آن تمرکز و کار بیشتری شده است؛ در حالی که در فیلم جدید قیدی، با فیلمنامهای روبهرو هستیم که مانند ویلاییها استحکام ندارد و پیرنگ فیلمنامه ضعیف است.
مأموریت دختران
«دسته دختران» داستان چند خانم را روایت میکند که قرار است مأموریتی را در روزهای مقاومت نفسگیر خرمشهر در مهرماه 1359 انجام دهند؛ مأموریتی که به خاطر آن باید خود را به گمرک خرمشهر برسانند؛ اما نه بیننده نسبت به اهمیت منطقه گمرک و این مأموریت توجیه میشود و نه شخصیتپردازیها کامل است. مخاطب با پنج زن و دختر روبهروست که در میانههای فیلم یکی از دختران حذف میشود. مخاطب جز یک بیوگرافی ساده آن هم با نمایش چند سکانس از خواب دیدن یکی از زنها و چند دیالوگ گذرا، هیچ چیز دیگری درباره وضعیت زندگی این زنان نمیداند. از همه مهمتر، به جز «سیمین» که نقش آن را فرشته حسینی برعهده دارد، بقیه زنان به دلیل موضوعات شخصی وارد جنگ شدهاند. حتی در برخی دیالوگها هدفی بالاتر از این دیده نمیشود. یک موضوع دیگر نیز این است که حاشیههای بیربط و زیادی در داستان وجود دارد که ذهن مخاطب را منحرف کرده و کمکی به اصل داستان نمیکند، مانند حضور ستون پنجم دشمن در بین مدافعان شهر.
ضعف در فیلمنامه
واقعیت این است که فیلم جدید منیره قیدی بیش از اینکه یک فیلم دفاع مقدسی باشد، فیلم جنگی است. فیلمی که به شدت ما را به یاد فیلمنامه و صحنههای ابتدایی «نجات سرباز رایان» میاندازد. در آن فیلم یک دسته از سربازان آمریکایی، مأموریت رساندن یک نامه را عهدهدار میشوند، اما در «دسته دختران» آنها مأمور رساندن مهمات هستند. در نجات سرباز رایان، فرمانده یک معلم است و در این فیلم نیز فرمانده دختران، یک خانم معلم جوان (نیکی کریمی) است. در فیلم نجات سرباز رایان، صحنههای جنگ از داخل یک قایق پر از سرباز شروع میشود و با نماهایی بسته از تیر و ترکشهایی که به سر و سینه اصابت میکند، ادامه مییابد؛ در فیلم منیره قیدی نیز صحنههای جنگ از پشت یک کامیون و با نماهای بسته از تیر و ترکشهایی که به سرها و بدنها اصابت میکند، آغاز میشود. این تقلید به خودی خود بد نیست؛ زیرا بدون شک «نجات سرباز رایان» یکی از قویترین کارهای سینماییـ به لحاظ تکنیکـ در حوزه جنگ بوده، اما وقتی این تقلید خوب نیست که مانند فیلم اسپیلبرگ، جنگ و خون و خونریزی و صحنههای جنگی، مانند دست و سری که از بدن جدا میشود، بر مضمون اصلی داستان بچربد و دقیقاً این اتفاق در فیلم منیره قیدی نیز افتاده است. آنجا سربازهایی بودند که دلشان میخواست به عقب برگردند؛ ولی باید مأموریتشان را تمام میکردند، اما واقعیت این است که زنان مقاوم روزهای جنگ به ویژه در خرمشهر، دوست داشتند تا لحظه آخر بجنگند، هر چند از جنگ متنفر بودند؛ اما هدفی بالاتر و برتر برایشان مطرح بود؛ دفاع از اعتقادات و کشورشان. شخصیتپردازیها در فیلمنامه «دسته دختران» حتی ردّ و نشانهای از این اعتقادات را به ما نمیدهد و به همین دلیل است که میتوان گفت بیش از اینکه یک کار دفاع مقدسی باشد، یک فیلم جنگی است و اشکال کار هم به فیلمنامه برمیگردد.
روایت متعهدانه از واقعیتهای جنگ
با این اوصاف، صرفنظر از اینکه این اهداف آیا در کار تبیین شده است یا نه، میتوان به جرئت گفت، منیره قیدی در به تصویر کشیدن سختیها و رنجهای مردم خرمشهر و مدافعان مظلوم این شهر، یکی از ماندگارترین کارها را تحویل سینمای ایران داده است؛ سختیها و رنجهای مردمان نجیبی که هرگز نباید فراموش شوند. بدون شک، صحنههای دلخراش بسیاری که «دسته دختران» نشان داده، هر چند که دردناک است، اما واقعیت است؛ واقعیتی که نباید فراموش شود و از این نظر، ادای دین به مردم خرمشهر و در کل شهرهای جنگزده کشورمان است و «دسته دختران» یکی از آثار هنری برجسته در این حوزه است. در واقع، باید این نکته را یادآوری کرد که تلاش منیره قیدی در روایت حضور و اثر زنان در روزهای مقاومت قابل تحسین است. قیدی نشان داده است، خیلی خوب میتواند آثار ماندگار بسازد، به شرط آنکه بیش از اینکه به کارگردانی خود اعتماد داشته باشد، بر فیلمنامه تمرکز کند.