«دلارزدایی» این روزها به واژهای پرکاربرد در رسانههای غربی تبدیل شده است. از یکسو برخی سیاستمداران آمریکایی بیان میکنند که دلار به این زودیها بهعنوان ارز واسط در تعاملات و تجارت بینالمللی حذف نخواهد شد و از سوی دیگر تعداد دیگری از کارشناسان اقتصادی و رسانهای معتقدند، هماکنون نیز با فعالیتهای مرتبط با دلارزدایی در بسیاری از کشورهای دنیا، هیمنه دلار به عنوان تنها ارز مرجع در تجارت و امور مالی بینالمللی فرو ریخته و با فروپاشی سیستم اقتصادی دلارمحور، فاصله چندانی نداریم.
اما دلارزدایی که این روزها از سوی بسیاری از کشورهای دنیا دنبال شده و حداقل 18 کشور به صورت علنی از سیاستهای مبتنی بر حذف دلار در روابط بینالمللی خود سخن میگویند، چه بلایی بر سر اقتصاد و سیاست آمریکا آورده است و چه تأثیری بر نظام اقتصاد جهان خواهد داشت؟
نکته جالب توجه در بحثهای مربوط به دلارزدایی این است که با وجود هشدارها، هنوز کاملاً مشخص نیست که با حذف دلار به عنوان ارز مرجع در مبادلات مالی، چه تأثیراتی را میتوان برای اقتصاد جهانی متصور بود؛ اما تأثیرات این اقدام بر اقتصاد آمریکا بسیار زیاد و از سوی دیگر بهشدت برای اقتصاد این کشور مخرب خواهد بود.
اولین تأثیر دلارزدایی بر اقتصاد آمریکا که هماکنون نیز کموبیش شاهد آن هستم، کاهشیافتن درخواست و تقاضا برای دریافت این ارز در جهان خواهد بود؛ اقدامی که ارزش دلار را بهشدت کاهش داده و به احتمال زیاد مشکلات فراوانی برای دولت ایالات متحده به وجود خواهد آورد. کاهشیافتن ارزش دلار سبب افزایش قیمت کالاهای وارداتی برای ایالات متحده و به احتمال زیاد موجب افزایش تورم در این کشور شده است و بهصورت مستقیم مصرفکنندگان کالا را نشانه میرود. دومین مسئله که این روزها در مورد آن بحث زیادی در مطبوعات جهان میشود و صندوق بینالمللی پول نیز در این زمینه چند نظر کارشناسی و گزارش منتشر کرده است، افزایشیافتن هزینههای استقراض و افزایش فشار مالی بر دولت این کشور است. هماینک نیز دولت ایالات متحده بهدنبال افزایشدادن سقف بدهیهای ایالات متحده در جهان است. در صورتی که ارزش دلار کاهش یابد، هزینه استقراض آمریکا از سایر کشورهای دنیا بهشدت افزایش مییابد و این سبب افزایش فشارها مالی و کسری بودجههای میلیارد دلاری برای این کشور خواهد شد. سومین تأثیر دلارزدایی بر اقتصاد آمریکا، شامل اختلالات بازار مالی و خروج سرمایه از این کشور خواهد بود. دلارزدایی میتواند نوسانات و عدماطمینان را در بازارهای مالی جهانی ایجاد کند. تغییرات در تقاضا برای دلار میتواند بازارهای ارز را مختل کند و منجر به خروج سرمایه از ایالات متحده و بهطور بالقوه باعث بیثباتی مالی شود. شورای روابط خارجی آمریکا چندی پیش در گزارشی در این زمینه هشدار داده بود. تأثیر دیگری که دلارزدایی میتواند بر اقتصاد آمریکا بگذارد، پیامدهای ژئوپلیتیکی این اقدام برای دولت ایالات متحده است. دلارزدایی میتواند وضعیت دلار را بهعنوان ارز اولیه ذخیره جهانی تضعیف کند. این مسئله ممکن است مزایای مرتبط با پول غالببودن را، مانند کاهش هزینههای استقراض و افزایش نفوذ بینالمللی کاهش دهد. در عین حال دلارزدایی میتواند پیامدهای ژئوپلیتیکی داشته باشد و بهطور بالقوه بر موقعیت اقتصادی و سیاسی جهانی ایالات متحده تأثیر بگذارد. مسئلهای که این روزها دولت ایالات متحده بیشتر از هر زمان دیگری از آن هراس دارد، مورد آخر است. زمانی که دلار بهعنوان ارز واسط و مرجع در اقتصاد جهانی تعیین شد، جنگ جهانی دوم پایان یافته و «قرن آمریکایی» تازه شروع شده بود؛ اما حالا، کاهش میزان استفاده از دلار در بین کشورهای گوناگون دنیا، درواقع نمایشی تدریجی از افول آمریکا و کاهش ضریب نفوذ این کشور در معادلات بینالمللی خواهد بود. این مسئله در واقع راه را برای تغییر نظم جهانی هموارتر کرده و همانطور که بنیاد کارنگی در گزارشی در مورد آن هشدار داده است، توازن قدرت و نفوذ ایالات متحده در امور جهانی را کاهش خواهد داد.
با وجود اینکه پیامدهای دلارزدایی برای اقتصاد ایالات متحده بسیار است؛ اما بهدلیل اینکه این کشور از ابزار تحریم «بیش از حد» استفاده کرده است، حالا همین اسلحه بهسمت آمریکا بازگشته و اقتصاد این کشور را نشانه رفته و از این پس نیز با جدیت بیشتری نشانه خواهد رفت. صندوق بینالمللی پول در همین راستا در گزارشی که در سال 2021 منتشر کرده بود، خاطر نشان کرده است که برای سه ماهه چهارم سال 2021، سهم ذخایر دلار ایالات متحده از سوی بانکهای مرکزی کشورهای دنیا، 60 درصد بوده است که نسبت به سال 1999 که 71 درصد بوده، کاهش یافته است.
دلارزدایی از همین جهت، نه یک رؤیا برای کشورهای دنیا برای پایان دادن به سلطه اقتصادی ایالات متحده، بلکه راهکاری است که در سالهای گذشته بهصورت جدیتری از سوی برخی کشورها از جمله ایران، روسیه، چین، برزیل و تعداد زیادی از کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین صورت گرفته است.