در کجای این جاده دنیا ایستادهاید که بعد از کیلومترها راه رفتن هنوز که هنوز است شما را ندیدهام! در کجای این جاده عمر ایستادهاید که بعد از سالیان سال صدایتان را نشنیدهام! در کجای این جاده زندگی ایستادهاید که در قامت هیچ فصلی شما را ندیدهام!
پا در میان کوهها و دشتها و جادهها که گذاشتهام، به دنبال ردی از شما بودهام. در گذر از سالها و ماهها و هفتهها و روزها جای خالی شما را حس کردهام. در عبور از پاییز و زمستان و بهار و تابستانها هوای شما در سرم بوده است.
یاد شما تا به امروز که آهسته آهسته دارد برف پیری روی موهایم مینشیند، توانم فرسایش مییابد، قامتم رو به خمودگی و کجی میگذارد، همیشه در وجودم بوده است. اینها مهم نیست و مهم هست. مهم هست، چون این همه سال به یاد شما و به پای شما بوده و مهم نیست، چون بعد از این همه سال شما را ندیدهام.
آقاجانم! یا صاحبالزمان(عج) خودتان را از ما دریغ نکنید. دلمان همچون انار ترک برمیدارد. خوشی ما آن زمانی است که به دیدار شما مزین شود؛ شادی ما آن سالی است که بهارش شما باشید؛ مسیر ما آن جادهای است که مقصدش شما باشید. دل ما ارزانی شماست، ارزان هم که شده بخریدش.