تولید و جهانیسازی شاخصها از نمونههای ناملموس نفوذ ساختاری است که نتیجه نهایی آن، هویت جامعه را هدف قرار میدهد. شاخصها، معیار و مقیاسهای مناسب برای ارزیابی رفتارها و سبک حکمرانی و زندگی است.
پایهگذاری این فرآیند از دوره استعمار نوین است. آنها به این نتیجه رسیدند که با شاخصسازی مبتنی بر مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی غربی میتوان زیست بوم ملتها را شکل داد. تاکنون شاخصهای گوناگون توسعه برای حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی تولید شده و به تبع آن گفتمانی در جهان شکل گرفته است مبنی بر اینکه تنها راه پیشرفت و توسعه در حوزههای مزبور رعایت و پیادهسازی الگوها و شاخصهای تولید شده در مجامع و نهادهای غربی است.
یکی از شاخصها و ارائه الگو در زمینه توسعه و توسعه سیاسی است. غرب از دهه 1960 تاکنون شاخصها و الگوهایی را در چارچوپ نظام معنایی و مبانی اومانیستی خود برای توسعهیافتگی و توسعه سیاسی ارائه داده است. این شاخصها و الگوها بدون کم و کاستی در دانشگاههای جهان و از جمله ایران مبنای دروس تحصیلات تکمیلی و گفتمان غالب جامعه نخبگانی شده است.
به لحاظ تاریخی، شاید بتوان «هربرت اسپنسر» را در زمره نخستین كسانی دانست كه خطی بودن توسعه و تكامل جوامع بشری را با صراحت بیان كرد. اسپنسر مسیر واحدی را برای تكامل و توسعه قائل است و جوامع غربی را در این جهت قافله سالار تمدن بشری میداند كه دیگر جوامع نیز باید در مسیر تكامل خود از قواعد و قوانین آنها پیروی كنند. «اگوست كنت» نیز با بیان مراحل سهگانه تكامل جوامع، غرب را پیشكسوت تمدنها دانسته و معتقد است، همه تمدنها در مسیر تكامل خود به سوی تمدن غرب در حركت هستند. «لوسین پای» نیز معتقد است، راه توسعه یكی است و همه جوامع را میتوان بر خط واحدی از توسعه سیاسی قرار داده و مقایسه كرد. همانطور که مشاهده شد، نظریههای توسعه که پدیده پس از جنگ جهانی دوم بود، ماهیتاً به طور ضمنی هنجاری هستند و از دهه 1970 به بعد به طور صریح و روشن هنجاری شدند. این نظریهها در میان عالمان علم سیاست و اقتصاد طرفداران فراوانی پیدا كرد و به پارادایم فکری تبدیل شدند؛ به گونهای که محققان و نخبگان غیر غربی با چنین رویكردی به دستاوردهای تمدن غربی مینگرند و آنها را جهان شمول و قابل تعمیم به كلیه جوامع بشری میدانند.(ایوبی، 1377: 45)